سه شنبه ۲۵ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 14 May 2024
 
۲
۲

این شهید کل زیارت عاشورا را در سجده می‌خواند

دوشنبه ۱۰ مهر ۱۴۰۲ ساعت ۰۸:۲۷
کد مطلب: 852910
هادی می گفت: من عاشق جُون، غلام آقا اباعبدالله هستم. جُون در روز عاشورا به آقا حرف هایی زد که حرف دل من به مولا است.
این شهید کل زیارت عاشورا را در سجده می‌خواند
گروه فرهنگی جهان نيوز: می گویند اگر می خواهی شیعه واقعی آقا اباعبدالله را بشناسی سه بار در مقابل او نام مقدس حسین(ع) را بر زبان جاری کنید. خواهید دید که محب و شیعه واقعی حالتش تغییر کرده و اشک در چشمانش حلقه می زند.

شدت علاقه و محبت هادی به امام حسین(ع) وصف ناشدنی بود. او از زمانی که خود را شناخت در راه سید و سالار شهیدان قدم بر می داشت.

هادی از بچگی در هیئت ها کمک می کرد. او در کنار ذکرهایی که همیشه برلب داشت، نام یاحسین(ع) را تکرار می کرد.

واقعاً نمی شود میزان محبت او را توصیف کرد. این سالهای آخر وقتی در برنامه های هیئت شرکت می کرد، حال و هوای همه تغییر می کرد.

یادم هست چند نفر از کوچکترهای هیئت می پرسیدند: چرا وقتی آقا هادی در جلسات هیئت شرکت می کند، حال و هوای مجلس ما تغییر می کند؟

ما هم می گفتیم به خاطر اینکه او تازه از کربلا و نجف برگشته.

اما واقعیت چیز دیگری بود. محبت آقا اباعبدالله(ع) با گوشت و پوست و خون او آمیخته شده بود. او تا حدودی امام حسین(ع) را شناخته بود. برای همین وقتی نام مبارک آقا را در مقابل او می بردند اختیار از کف می داد.

خوب به یاد دارم صبح ها برای نماز به مسجد می آمد. بعد از نمازصبح در گوشه ای از مسجد به سجده می رفت و در سجده کل زیارت عاشورا را قرائت می کرد.

هادی هرجا می رفت برای هیئت امام حسین(ع) هزینه می کرد. در مورد هیئت رهروان شهدا که نوجوانان مسجد بودند نیز همیشه جزو بانیان هزینه های هیئت بود.

هادی در زمانی که ساکن نجف بود، هرشب جمعه کربلا می رفت. در مدت حضور در کربلا از دوستانش جدا می شد و خلوت عجیبی با مولای خود داشت.

خوب به یاد دارم که هادی از میان تمام شهدای کربلا به یک شهید علاقه ویژه داشت. بعضی وقتها خودش را مثل آن شهید می دانست و جمله آن شهید را تکرار می کرد.

هادی می گفت: من عاشق جُون، غلام آقا اباعبدالله هستم. جُون در روز عاشورا به آقا حرف هایی زد که حرف دل من به مولا است.

او از سیاه بودن و بدبو بودن خودش حرف زد و اینکه لیاقت ندارد که خونش در ردیف خون پاکان قرار گیرد. من هم همینگونه ام. نه آدم درستی هستم. نه... 

در این آخرین سفر هادی مطلبی را برای من گفت که خیلی عجیب بود! هادی می گفت: یکبار در نجف تصمیم گرفتم که سه روز آب و غذا کمتر بخورم یا اصلاً نخورم تا ببینم مولای ما امام حسین(ع) در روز عاشورا چه حالی داشت.

این کار را شروع کردم. روز سوم حال و روز من خیلی خراب شد. وقتی خواستم از خانه بیرون بیایم دیدم چشمانم سیاهی می رفت. همه جا را مثل دود می دیدم. اینقدر حال من بد شد که نمی توانستم روی پای خودم بایستم.

از آن روز بیشتر از قبل مفهوم کربلا و تشنگی و امام حسین(ع) را می فهمم.


برگرفته از کتاب «پسرک فلافل فروش»
روایت هایی از زندگانی شهید مدافع حرم محمد هادی ذوالفقاری»

بیشتر بخوانید:
شوخی‌های بامزه یک شهید مدافع حرم
روش جالب یک شهید مدافع حرم برای مخارج زندگی
درس ادبی که شهید مدافع حرم به یک آخوند انگلیسی داد
برای جوش‌های صورتم فقط یک انفجار لازم است!
ماجرای زیارت عجیب شهید ذوالفقاری با دوستان
شهید مدافع حرمی که با ۱۰۰ میلیون به ایران برگشت
ماجرای احتیاط شهید ذوالفقاری در سهم امام زمان(عج)
ماجرای چند ثانيه فاصله تا شهادت هادی ذوالفقاری
حرکت بزرگی که شهید مدافع حرم برای شهدای محل کرد
ماجرای اشک زن غریبه در مراسم شهید ذوالفقاری
کتابی که اخلاق و رفتار شهید مدافع حرم را تغییر داد
https://jahannews.com/vdccsiq4x2bqpo8.ala2.html
jahannews.com/vdccsiq4x2bqpo8.ala2.html
نام شما

آدرس ايميل شما
برای ارتقای فرهنگ نقد و انتقاد و کمک به پیشرفت فرهنگ و اخلاق جامعه، تلاش کنیم به جای توهین و تمسخر دیگران، نظرات و استدلال هایمان را در رد یا قبول مطالب عنوان کنیم.
نظر شما *


Iran, Islamic Republic of
رَحِمَ اللهُ مَن یَقراءُ الفاتحه مَعَ الصَلَوات
"اٰللـٌّٰهًٌُمٓ صَلِّ عٓـلٰىٰ مُحَمَّدٍ وُاّلِ مُحَمَّدٍ وٓعٓجٓلِ فٓرٰجٰهٌٓمّ"
اینها سربازان ولایتند و عاشقان مولا ابا عبدالله الحسین علیه السلام و پیرو ولی فقیه زمان
کجای دنیا چنین سربازان عاشقی دارد؟
تا این جوانان علمدار انقلابند خناسان و خائنان و براندازان و مستکبران خیال سرنگونی نظام اسلامی را به گور می‌برند
Iran, Islamic Republic of
هادی جان تورو به امام حسین قسم مارا دعا بفرمایید