فرمانده مغول با اطلاع از قدرت مقاومت و ایستادگی ایرانیان این فرمانده خائن را با گرمی پذیرفت و به اطرافیانش دستور داد تا تمام اطلاعات سیاسی و نظامی او را ضبط و ثبت کنند.
گروه تاریخ جهان نيوز:در فرهنگ فولکلور ایرانی گفته شده است: «یکی از فرماندهان خوارزمشاه در هنگام رویارویی با سپاه مغولان به ایشان پناه برد و درخواست پناهندگی کرد و در عوض قول داد تا نقشه استحکامات و استراتژی های حاکمان وقت ایران را در اختیارشان قرار دهد.
فرمانده مغول با اطلاع از قدرت مقاومت و ایستادگی ایرانیان این فرمانده خائن را با گرمی پذیرفت و به اطرافیانش دستور داد تا تمام اطلاعات سیاسی و نظامی او را ضبط و ثبت کنند. پس از اینکار او را نزد حاکم مغول آوردند.
این فرمانده خائن که با اشتیاق منتظر صله و پاداش بود با حکم قتلش توسط حاکم مغول روبرو شد و وقتی علت آنرا جویا شد حاکم مغول که فردی با ذکاوت بود گفت: تو که به ولی نعمت خود و کسی که تو را به این مقام و مکنت رسانده است خیانت کردی و اطلاعات او را به دشمنش دادی رحم نکنی ما که دشمنان کشور تو هستیم دیگر اصلا رحم نخواهی کرد و در موقع مقتضی به ما هم خیانت خواهی کرد در نتیجه در همان محل گردن این فرد را زدند تا درس عبرتی باشد برای دیگران».
پیام داستان یاد شده می تواند برای برخیها که در ماه های اخیر به وطن فروشی روی آوردند، درس آموز باشد. لگدپراکنی و خیانت به میهن و رفتن به آغوش دشمن می تواند برای مدتی در نگاه وطن فروشان منفعت طلب مفید واقع شود اما به فرض محال موفقیت جریان باطل، قطعا اولین قربانیان همان خائنانی هستند که به میهن خود پشت کرده و آن را به ثمن بخسی فروختند.
هیچ شخصی با اطلاع و علم به اشتباه و خیانت اون عمل رو انجام نمیده حتما توجیهی داره که تونسته خودشو به خیانت راضی کنه ،علی کریمی و دایی و غیره هم فکر میکنند که در حال خدمت به مردمند
البته نبایدمنکرمهارت این دونفربوداماواقعیت این است که شخص ازبدوتولدماهربدنیانمی ایدبلکه دربستررشدی که خانواده وجامعه برابش فراهم می کندبه مهارت می رسدوبایدشکرگذارومدیون ومتعهدبه اعتقادات وارمانهای ملت خودباشدوانتقادبادردامن دشمن قرارگرفتن وابزارانان شدن فرق است ازرمین تااسمان
با این حرکت شتاب زده ایی که به جلو میرویم تا چند سال دیگه حق و باطل به خوبی از هم جدا خواهد شد و کسانی افسوس خواهند خورد که بدون مطالعه تصمیم گرفتند و نظراتی را دادند... .
اینکه حمله کرده ،حاکم خوارزم تجار ترکان مغول رو کشت و در مقابل حمله شروع شد اما در مورد کتاب سوزی باید بگم کتابهای شفا و قانون ابن سینا تا همین صد سال اخیر در مجارستان (طایفه ایی از ترکان مغول ) در اروپا تدریس میشد .
علی کریمی بسان ضحاک ماردوش است که مرگ آفرین است و هر روز این مارهابر آمده از دوشش نیاز به مغز و کشته شدن جوانی دارد و بدون ایجاد مرگ جوان نمیتواند زنده و برقرار باشد،.
حتی اگر دشمنان به جادوی خود فروخته وحمید فرخ نژاد این به اصطلاح سلبریتی وبقبه مانند برزو ارجمند واحسان کرمی کاری نداشته باشند اما در ذهن وباور مردم مرده ومهره سوخته هستند
داستانی که در مورد همه میتوان استفاده کرد.ومختص شخص خاصی مانند کریمی و فرخ نژاد نیست.بهتره ببینیم که این داستان کجا و چرا بر علیه کسی استفاده میشود؟
روز خوش
من که ربطی به این داستان و ماجرای علی کریمی ندیدم ، بعنی کریمی بهش پست و مقام داشت الان رفته داره استحکامات دفاعی و امنیتی و نظامی کشور رو لو میده اینکه اسمش خیانت هست فقط نمی دونم چه پستی و مقامی داشت .
اولا در آن دوران در هیچ کجا اسم و اصطلاح و کلمه ایران وجود خارجی نداشت و آن سرزمین تحت حاکمیت خوارزمشاهیان بود . مثل اینکه پاکستان بیاید بگوید در زمان حمله مغول فلان اتفاق افتاد در صورتی که باید یادآوری گردد که در آن دوران اسم و اصطلاح پاکستان هنوز بوجود نیامده بود ....