جمعه ۷ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 26 Apr 2024
 
۲
۱

تدبیر شهید مدافع حرم برای دوری از آتش شهوت

سه شنبه ۴ مرداد ۱۴۰۱ ساعت ۰۸:۰۹
کد مطلب: 807189
متوجه شدم كه پشت دست هادي به صورت خاصي زخم شده، فکر می کنم حالت سوختگي داشت. دست او را ديدم اما چيزي نگفتم.
تدبیر شهید مدافع حرم برای دوری از آتش شهوت
گروه فرهنگی جهان نيوز: از بالاترين ويژگي هاي آقا هادي كه باعث شد در اين سن كم، ره صدساله را يك شبه طی کن طهارت دروني او بود.

بر خلاف بسياري از انسان ها كه ظاهر و باطن يكساني ندارند، هادي بسيار پاك و صاف و بدون هر گونه ناپاكي بود. حرفش را می زد و اگر اشكالي در كار خودش مي ديد، سعي در برطرف نمودن آن داشت.

یادم هست اواخر سال 1390 آمد و در حوزه کاشف الغطا نجف مشغول تحصیل شد.

بعد از مدتي كار پيدا كرد و ديگر از شهريه استفاده نكرد.

آن اوايل به هادي گفتم: نمی خوای زن بگیری؟

می خندید و می گفت: نه فعلا باید به درس و بحث برسم.

سال بعد وقتي درباره زن و زندگی با او صحبت می کردم، احساس کردم بدش نمي آید که زن بگيرد.

چند نفر از طلبه هاي هم مباحثه با هادي متأهل شده بودند و ظاهرا در هادي تأثير گذاشته بودند.

یك بار سر شوخي را باز كرد و بعد هم گفت: اگر يه وقت مورد خوبي براي من پيدا كردي، من حرفي براي ازدواج ندارم.

از اين صحبت چند روزي گذشت. يك بار به ديدنم آمد و گفت: می خوام برای پیاده روی اربعین به بصره بروم و مسير طولاني بصره تا كربلا را با پاي پياده طي كنم.

با توجه به اينكه كارت اقامت او هنوز هماهنگ نشده بود با اين كار مخالفت كردم اما هادي تصميم خودش را گرفته بود.

آن روز متوجه شدم كه پشت دست هادي به صورت خاصي زخم شده، فکر می کنم حالت سوختگي داشت. دست او را ديدم اما چيزي نگفتم.

هادي به بصره رفت و ده روز بعد دوباره تماس گرفت و گفت: سيد امروز رسيديم به نجف، منزل هستي بيام؟

گفتم: با كمال ميل، بفرماييد.

هادي به منزل ما آمد و كمي استراحت كرد. بعد از اينكه حالش كمي جا آمد، با هم شروع به صحبت كرديم. هادي از سفر به بصره و پياد روي تا نجف تعریف می کرد، اما نگاه من به زخم دست هادي بود كه بعد از گذشت ده روز هنوز بهتر نشده بود!

صحبت های هادی را قطع کردم و گفتم: اين زخم پشت دست براي چيه؟

خيلي وقته كه مي بینم. سوخته؟

می خواست جواب بده موضوع را عوض می کرد. اما من همچنان اصرار می کردم.

بالاخره توانستم از زير زبان او حرف بكشم!

مدتي قبل در يكي از شب ها خيلي اذيت شده بود. می گفت كه شيطان با شهوت به سراغ من آمده بود. من هم چاره ای که به ذهنم رسید این بود که دستم را بسوزانم!

من مات و مبهوت به هادي نگاه مي کردم. درد دنيايي باعث شد كه هادي از آتش شهوت دور شود. آتش دنيا را به جان خريد تا گرفتار آتش جهنم نشود.

خاطره‌ای از سید روح الله ميرصانع
برگرفته از کتاب «پسرک فلافل فروش»؛ روایت هایی از زندگانی شهید مدافع حرم «هادی ذوالفقاری»

  بیشتر بخوانید:
شوخی‌های بامزه یک شهید مدافع حرم
روش جالب یک شهید مدافع حرم برای مخارج زندگی
درس ادبی که شهید مدافع حرم به یک آخوند انگلیسی داد
برای جوش‌های صورتم فقط یک انفجار لازم است!
باربری شهید مدافع حرم برای محرومان +عکس
https://jahannews.com/vdcaa0nao49nw61.k5k4.html
jahannews.com/vdcaa0nao49nw61.k5k4.html
نام شما

آدرس ايميل شما
برای ارتقای فرهنگ نقد و انتقاد و کمک به پیشرفت فرهنگ و اخلاق جامعه، تلاش کنیم به جای توهین و تمسخر دیگران، نظرات و استدلال هایمان را در رد یا قبول مطالب عنوان کنیم.
نظر شما *


Iran, Islamic Republic of
خوشحالش باعث افتخار امام زمونش بوده