جمعه ۷ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 26 Apr 2024
 
۶
برنده شهادت

گرمی خونش را روی شانه‌ام حس می‌کردم

دوشنبه ۳ آذر ۱۳۹۳ ساعت ۰۷:۳۸
کد مطلب: 389396
همون اول گفت:من تا حالا بی سیم چی زنده نداشتم، اگه می ترسی الان برگرد!
گرمی خونش را روی شانه‌ام حس می‌کردم
به گزارش جهان، عمار ذابحی در گوگل پلاس نوشت:
خیلی دوست داشتم یه روز بی سیم چی حاج مجید بشم. والفجر ۱۰ بلاخره به هم رسیدیم. همون اول گفت:من تا حالا بی سیم چی زنده نداشتم، اگه می ترسی الان برگرد!
گفتم :اختیار داری من هم تا حالا گوشی به دست کسی ندادم مگه شهید شده!
گفت: ببینیم, تو برنده ای یا من...
پشت تخته سنگی نشسته بودیم. صدای سوت خمپاره آمد. یک لحظه دیدم سرش روی شانه ام است. گرمی خونش را روی شانه ام حس می کردم. یه ترکش کوچولو خورده بود به شقیقه اش...!
گرامی باد یاد و خاطره شهید مجید سپاسی 
نام شما

آدرس ايميل شما
برای ارتقای فرهنگ نقد و انتقاد و کمک به پیشرفت فرهنگ و اخلاق جامعه، تلاش کنیم به جای توهین و تمسخر دیگران، نظرات و استدلال هایمان را در رد یا قبول مطالب عنوان کنیم.
نظر شما *