سه شنبه ۱۱ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 30 Apr 2024
 
۲
۳

یادی از یک جانباز شیمیایی بی‌ادعا+عکس

جمعه ۱۹ دی ۱۳۹۳ ساعت ۱۲:۴۹
کد مطلب: 400451
یادمان نرود که فرمودند: دو نعمت هستند که مجهول اند( وقتی از دست رفتند قدر آنها را می دانیم) سلامتی و امنیت.
به گزارش جهان، وبلاگ "کارمزد" نوشت:
در گذر از روزهای آرام و در کنار امنیت دلنشین کشورمان که شاید برخی مواقع برایمان عادی شده باشد، یادمان نرود که در قسمتی از تاریخ ایران اسلامی مردان مردی بودند که تا پای جان برای حفظ امنیت و تمامیت ارضی و حفظ دینمان تلاش کردند، مردانی که در مبارزه با گازهای شیمیایی، نفس هایشان به شماره افتاد و برخی از آنها بر روی تخت بیمارستان، نفس نفس می زنند تا من و شما راحت نفس بکشیم.  
 
یادمان نرود که فرمودند: دو نعمت هستند که مجهول اند( وقتی از دست رفتند قدر آنها را می دانیم) سلامتی و امنیت.  
 
یکی از این مردان که شاید خیلی از ماها ندانیم که جانباز شیمیایی هشت سال دفاع مقدس هستند، کربلایی قاسم (حمید) تقوائی کارمزدی می باشندکه این روزها در نبرد با عوارض شیمیایی یادگار از دفاع مقدس بر روی تخت بیمارستان امام (ره) ساری قرار گرفتند.  
 
همه با هم برای شفای عاجل ایشان دعا کنیم و صلوات می فرستیم:
اللهم صلعلی محمد وآل محمد وعجل فرجهم 
 
 
 
این عکس رو اخیرا که توفیق ملاقات این جانباز عزیز را در بیمارستان امام (ره) ساری داشتم گرفتم.
نام شما

آدرس ايميل شما
برای ارتقای فرهنگ نقد و انتقاد و کمک به پیشرفت فرهنگ و اخلاق جامعه، تلاش کنیم به جای توهین و تمسخر دیگران، نظرات و استدلال هایمان را در رد یا قبول مطالب عنوان کنیم.
نظر شما *


یک بسیجی
Moldova, Republic of
خداوند به همه جانباان بی ادعا شفای عاجل عنایت بفرماید
انشاالله
سجاد
Moldova, Republic of
تقديم به جانباز شيميايي حميد تقوايي.
ای سرفه ات ردیف غزل های سوخته
جا مانده ای میان دکل های سوخته
در روز های خردلی سرفه ات، چقدر
گُل می کنند در تو دُمل های سوخته
بیهوشی از عفونت این کهنه زخم ها
افتاده ای به دست اجل های سوخته
دارم میان کوچه تو را جار می زنم
ای یادگار کهنه مثل های سوخته
داری به اوج می روی و پیش پای تو
افتاده اند ماه و زحل های سوخته
با این ردیف و قافیه بهتر نمی شوی
ای سرفه ات ردیف غزل های سوخته




reza n

یکشنبه ۱۴ دی ۱۳۹۳ ۰:۴


رندانه آخر ربودی جامی زخمخانه‌ی دل
خونین چو برگ شقایق، رنگین چو افسانه‌ی دل

ذکر سفر خوانده بودی هرچند جامانده بودی
راهی نفس بر رسانده‌ت بر منزل و خانه‌ی دل

وقتی نفس می‌کشیدی نجوای دل می‌شنیدی
می‌سوخت شمع وجودت بر حال پروانه‌ی دل

ای مظهر سرفرازی با جان خود کرده بازی
جام و سرت شد فدایت سودای جانانه‌ی دل

این برگ سبز از کلامی با رمز انی احامی
تقدیم شد بر حضور مولای فرزانه‌ی دل

با ارزوی سلامتی و تندرستی برای همه ی جانبازان مخصوصا اقای تقوایی
اصحاب فتنه ، کاسبین فتنه و ساکتین فتنه ببینند و خحالت بکشند