سه شنبه ۱۱ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 30 Apr 2024
 
۲

ماجرای اعتقاد بالای شهید باقری به امداد الهی

سه شنبه ۲۱ فروردين ۱۴۰۳ ساعت ۰۸:۲۶
کد مطلب: 876205
حسن خیلی جدی خطاب به آن‌ها گفت: «خب! می‌گین چه بکنیم؟ می‌خواین بریم سراغ خدا، بگیم خدایا! آب رو نگه دار، ما رد بشیم؟
ماجرای اعتقاد بالای شهید باقری به امداد الهی
گروه فرهنگی جهان نيوز: ده روزی می‌شد که حسن گفته بود نیروهای شناسایی، جزیره را شناسایی کنند. اما هنوز این کار انجام نشده بود.

علتش هم این بود که جریان آب شدت زیادی داشت و نیروها اذعان می‌کردند که جریان آب تند است و نمی‌شود از آب رد شد.

اگر گرداب بشود، همه چیز را توی خودش می‌کشد. این مطلب به گوش حسن رسید و او از نحوه‌ی پیشرفت کار حسابی ناراحت بود.

نیروهای شناسایی را خواست و به آن‌ها گفت: «آخه این چه وضعشه؟ چرا نمی‌تونین کار رو تموم کنین؟» نیروها مجددا دلایل خود را بیان کردند.

حسن خیلی جدی خطاب به آن‌ها گفت: «خب! می‌گین چه بکنیم؟ می‌خواین بریم سراغ خدا، بگیم خدایا! آب رو نگه دار، ما رد بشیم؟ شاید خدا روز قیامت جلوتونو گرفت و گفت: تو اومدی؟ اگه می‌اومدی ما هم کمک می‌کردیم؛ اون وقت چی جواب می‌دی؟»

آن‌ها گفتند: «آخه گرداب که بشه همه رو ... .» حسن اجازه‌ی ادامه‌‌ صحبت به آن‌ها نداد و با عصبانیت پرید وسط حرف‌شان و فریاد زد: همه‌اش عقلی بحث می‌کنین!

بابا! شما نیروهاتونو بفرستین، شاید خدا کمک کرد که حتما هم کمک می‌کنه.» با این حرف حسن، دیگر صدایی از کسی در نیامد.

برگرفته از کتاب «من اینجا نمی مانم»؛ خاطراتی از شهید غلام حسین افشردی (حسن باقری)

بیشتر بخوانید:
ماجرای احسنت و آفرین بنی صدر به شهید حسن باقری!
ماجرای تاثیر صحبت‌ آتشین حسن باقری در فتح خرمشهر
خط مقدم و پشت جبهه فرقی با هم ندارند
توصیه شنیدنی شهید حسن باقری
ماجرای توجه ویژه شهید باقری به مسائل همسرداری
https://jahannews.com/vdcfxvdctw6de0a.igiw.html
jahannews.com/vdcfxvdctw6de0a.igiw.html
نام شما

آدرس ايميل شما
برای ارتقای فرهنگ نقد و انتقاد و کمک به پیشرفت فرهنگ و اخلاق جامعه، تلاش کنیم به جای توهین و تمسخر دیگران، نظرات و استدلال هایمان را در رد یا قبول مطالب عنوان کنیم.
نظر شما *