بدون اینکه متوجه شوید دنیایی صواب کردید. شما فهمیدید که چند روز همراهی با یک جانباز قطع نخاعی چقدر سخت است؛ ولی خانواده آنها سال هاست که تحمل می کنند.
گروه فرهنگی جهان نيوز: حاج حسین، در عین اینکه آدمی ساده به نظر می آمد، بسیار عجیب بود. تا کاری که مد نظرش بود انجام نمی پذیرفت امکان نداشت بتوانیم فکرش را بخوانیم. درست شبیه یک کارگردان متبحر عمل می کرد. طوفان مغزی به پا می کرد. وقتی کار مهمی را آغاز می کرد تا رسیدن به نتیجه آرام نمی گرفت و کار را ناتمام رها نمی کرد.
مدتی بود مباحثی در زمینه زوایای جنگ نامتقارن در شورای فرماندهی راه انداخته بود و از اعضای شورا خواسته بود درباره این موضوع کاری تحقیقی آماده جلسه ارائه کنند.
یک روز صبح دستور تشکیل شورای فرماندهی را داد و بدون مقدمه، بعد از اینکه نگاهی معنادار به تک تک اعضا انداخت، شروع به صحبت کرد: «غیر رزمنده در جمع شما نیست. خیلی از شماها جانباز دفاع مقدس هستید ...» در ادامه از ارادت به امام رضا(ع) و توسل به آن حضرت برای بهتر انجام شدن کارها صحبت کرد؛ به خصوص در زمان دفاع مقدس .
جو خاصی بر جلسه حکم فرما شده بود. از آنجا که قرار بود آن روز من مطالبم را درباره جنگ نامتقارن ارائه کنم یادداشتی برای حاجی نوشتم که آیا برای ارائه مطالبم حاضر باشم؟ زیر برگه من نوشت: «احمد آقا، جنگ نامتقارن این است که دارم می گویم.» سکوت کردم و سعی کردم بفهمم هدف و منظور حاج حسین از برگزاری جلسه چیست.
حاج حسین ادامه داد: «آخرین بار که به مشهد رفته اید کی بوده است؟! بعد از جنگ چند بار به مشهد رفته اید؟! چند تا رفیق جانباز ویلچری دارید؟ آخرین باری که به آنها سر زده اید کی بوده است؟! تا حالا به آسایشگاه ثارالله سر زده اید؟! حالا ما عزم کرده ایم تعدادی از این جانبازان را به زیارت حرم امام رضا(ع) ببریم و در این سفر خادم آنها باشیم.»
خود ایشان پیش قراول این کار شد و همۀ تمهیدات سفر را انجام داد. سفری بود هماهنگ، ولی بسیار سخت!
بعد از سفر مشهد، ضمن تشکر از بچه ها گفت: «این سفر بیشتر برای خودسازی خوب بود.
بدون اینکه متوجه شوید دنیایی صواب کردید. شما فهمیدید که چند روز همراهی با یک جانباز قطع نخاعی چقدر سخت است؛ ولی خانواده آنها سال هاست که تحمل می کنند.
این عزیزان ارزشهای جنگ هستند. نگذاریم با دید هزینه های جنگ به آنها نگاه کنند.»
من هم در پایان این سفر فهمیدم جنگ نامتقارن ما چقدر با نوشته های غربی ها فرق دارد این طرز تفکر و شیوه فرماندهی و مدیریت است که صحنه رزم را به نفع ما رقم می زند و امکانات و تجهیزات بخش کوچکی از آن به حساب می آید.
خاطره ای از «احمد بیگدلی»
برگرفته از کتاب «ساعت شانزده به وقت حلب»؛ روایت هایی از زندگانی شهید حسین همدانی