به گزارش
جهان نيوز به نقل از فارس، در سال 1992 زمانی که دنیا سرگرم پایان جنگ سرد، فروپاشی بلوک شرق و قدرت نمایی نظامی ائتلاف غرب به رهبری آمریکا برای عقب راندن عراق از کویت بود، «فرانسیس فوکویا» اندیشمند آمریکایی ژاپنیتبار در کتابی با نام پایان تاریخ و انسان واپسین از لیبرال دموکراسی به عنوان پایانی بر تکامل ایدئولوژیک نوع بشر سخن گفت.
از آن زمان تاکنون مجادلات فراوانی بر سر این پیشبینی صورت گرفته است؛ این که این پیش بینی بر مبنای یک تحلیل علمی صورت گرفته یا تحت تاثیر فضای حاکم بر دنیا در آن زمان صورت گرفته است.
بالاخره از آن زمان تاکنون تحولات فراوانی در دنیا روی داده است. از بحران اقتصادی سال 2008 میلادی که مبنای تمام تئوریهای اقتصادی مسلط در دنیا را بهم ریخت تا ظهور دونالد ترامپ در مهد دموکراسی لیبرال که باعث وحشت جریان مسلط سیاسی در دنیای غرب به خصوص اروپا شده است.سئوال اینجاست که آیا پایان تاریخ شکست خورده و باید در انتظار آغاز عصر دیگری در دنیای امروز بود.
*فوکویاما چه میگوید
اگر قرار باشد که بنا را بر برداشت های مسلط در خصوص نظریه پایان تاریخ فوکویاما بگذاریم، بله پایان تاریخ با تسلط دموکراسی لیبرال رقم نخواهد خورد.
مشکل اینجاست که برداشت فوق از نظریه فوکویاما شاه بیت تبلیغات رسانههای غربی موضع سیاستمداران غربی از سالهای دهه 90 تاکنون بوده است.
اما نگاهی به نظرات فوکویاما نشان می دهد که وی در همان زمان و در کتاب خود برخی سئوالات جدی در خصوص کارایی لیبرال دمکراسی برای پایان دادن به نابسامانیهای بشری مطرح کرده است. سئوالاتی که هم اکنون به دغدغه جدی خود فوکویاما نیز تبدیل شده است.
فوکویا در صفحات پایانی کتاب دغدغهاش دربارۀ توانایی لیبرالدموکراسیها و اقتصادهای بازار در ارضای میل انسان به بازشناسی را مطرح کرده است.
فوکویاما در کتاب جدیدش" هویت: تقاضای کرامت و سیاستهای رنجش" دقیقا به تحلیل همین غدغه پرداخته و بحران هویتی فعلی در دنیای غرب را منشا گسترش سیاست های پوپولیستی و مناقشاتی دانشته که منجر به افول دمکراسی شده است.
مساله ای که اتفاقا از نگاه بسیاری از سیاستمداران غربی با ایجاد یک دهکده جهانی و یک اقتصاد بهم پیوسته حل شده اما نگاهی به تجربیات سال های اخیر نشان داده که بحران امروز دمکراسی لیبرال دقیقا در بحران هویت چرخ می خورد؛ بحرانی که طبقه سفید پوست در آمریکا را به قیامی علیه ساختار مسلط در واشنگتن با انتخابی فردی همچون ترامپ ترغیب میکند.
*آتش محرک پوپولیست ها
بحران هویت مسئله قدیمی است که قدمت آن به دوران یونان باستان میرسد. افلاطون دانشمند دوران یونان باستان از بخش سوم روح بشر سخن می گفت که خواستار بازشناسی کرامت شخص بود.
از دهه 1990 و زمانی که کمونیسم به پایان خود رسید، آنچه بر جهان مسلط بوده نوعی از هژمونی اقتصادی و سیاسی است که به دنبال حل کردن تمام جوامع در جریانی به رهبری جهانی شدن است.
طبیعی است که به دلیل ماهیت فرآیند جهانی شدن و سردمداری غرب در آن، سایر فرهنگ ها و ایدئولوژی ها در آن نقشی نخواهند داشت. مقاومت برخی از گروه ها و یا کشورها در مقابل فرآیند جهانی شدن قابل پیش بینی بود. بسیاری حمله القاعده به برج های دو قلو در منطقه منهتن را نمادی از این شورش حاشیه علیه متن میدانند.
متنی که بلافاصله با هجوم به منطقه غرب آسیا در قالب بزرگترین لشگرکشی بعد از جنگ جهانی دوم پاسخ داد. صرفه نظر از فراز و فرودهای موقتی بسیاری این شورشها را موانعی گذرا میدانستند، اما بحران سال 2008 میلادی همه چیز را تغییر داد.
فروپاشی حباب مالی در سال 2008 شوکی بود که تمام ارکان سرمایه داری را به لرزه درآورد. رشد اقتصادی و نظام رفاهی پس از آن چنان خود را مستحکم نشان میداد که هیچ کس احتمال سقوط آن را نمیداد.
ظرف کمتر از یک سال میلیون ها شهروند آمریکایی مجبور به فروش خانه های خود شدند و در اروپا بحران های مالی بانک های بزرگ این کشورها را در برگرفت. اگرچه با مداخله سریع بانک های مرکزی و دولت به سرعت این بحران تخفیف پیدا کرد اما هزینه انسانی جهانی سازی به سرعت در غرب و آمریکا خود را نشان داد.
میلیون ها کارگر سفید پوست آمریکایی با مشاهده انتقال ده ها کارخانه خود به مکزیک، چین و کانادا این سئوال را از خود می پرسیدند که چه به سر جایگاه فراموش شده آنان در آمریکا آمده است.
یک سفید پوست آمریکایی خود را در محاصره انبوهی از انسان های جهان وطن و با گرایش های جنسی و فرهنگ های گوناگون می دید. صنایعی که زمانی نشان دهنده اوج قدرت آمریکا در دنیا بودند تبدیل به خرابه هایی شده اند، که امروزه از آن با نام کمبرلند زنگار از آن نام می بردند.
با رشد صنایع فناوری «هایتک» عملا بخش زیادی از طبقه متوسط در برابر این پاسخ قرار گرفته بودند که درآمد آنان در ادامه زندگی آن ها با تعطیل شدن کارخانه های فولاد، معادن ذغال سنگ و تولید خودرو قرار است از کجا تامین شود. احتمالا نزدیک ترین گزینه آنان استخدام آنان به عنوان نگهبان در فروشگاه های والمارت است.
این دغدغه به شکلی متفاوت به خصوص در اروپا و به خصوص اروپای غربی در حال روی دادن است. با ناآرامیهای غرب آسیا که ثمره هجوم متن سرمایهداری به حاشیه این منطقه بود، میلیون ها مهاجر از خاورمیانه راهی کشورهای اروپایی شده بودند و صنایع بزرگ این کشورها امیدوار بودند تا بتوانند از مزایای کار ارزان استفاده کنند.
علی رغم تمام این امتیازات ناگهان دولت های اروپایی با شورش ناگهانی گروه های راست گرا که از نارضایتی مردم جانی دوباره گرفته بودند، روبه رو شدند. این ماجرا تا آن اندازه تهدید آمیز بود که کشور سوئد به عنوان مهد همزیستی مسالمت آمیز و سیاست های دولت رفاهی، قدرت افراطی ها را احساس کرد.
این فرآیند در اروپای شرقی به شکل دیگری خود را نشان داده است. این کشورها شاهد نوعی رستاخیز مسیحی در مقابل هجوم سکولاریسم از غرب هستند که نمونه روشن آن رای مجلس لهستان به ممنوعیت سقط جنین در این کشور بوده است.
در میان کشورهای اروپای غربی تاکنون ایتالیاست که شاهد روی کار آمدن دولتی به رهبری جنبش 5 ستاره است. جنبشی که تکیه اصلی آن مقابله با ورود مهاجران از شمال آفریقا به این کشورها بوده است؛ اتفاقی که ممکن در انتخابات پیش رو در لهستان روی داده و حتی سبب خروج آن از اتحادیه اروپا شود.
*ظهور هویتهای ذرهای در فضای مجازی
رویداد مهم دیگری که سبب شده تا خلاء هویت و بازشناسی آن به عنوان یک مسئله اساسی در جامعه امروز دربیاید، فضای مجازی بوده است.
فضای مجازی امکان ظهور یک هویت مستقل برای تکتک انسانها را فراهم آورده است. هویتی که تا قبل از این از سوی رسانههای جریان مسلط نادیده گرفته میشد، اما هم اکنون فضایی همچون شبکههای اجتماعی برای ابراز نظر آنان فراهم شده است.
این فضا سبب شده تا انسانها به راحتی بتوانند عقاید شخصی و بخشی از وجود خود را که نادیده گرفته شده بیان کنند. از این رو بیجهت نیست که شبکههایی همچون توییتر و فیسبوک تا این اندازه در توسعه توان راستگراها نقش ایفا میکنند.
*پایانی بر پایان تاریخ
سئوال اصلی در این میان پاسخ تئوری پایان تاریخ به تحولات این چنینی است. اگر نگاهی سادهانگارانه به این ماجرا داشته باشیم، روی کار آمدن ترامپ و دولتهای راست گرا در اروپا و حتی یک رییس جمهور با گرایشهای فاشیستی در برزیل یک دستانداز بزرگ اما قابل تحمل برای لیبرال دمکراسی است.
نظام حاکم بر جریان سرمایه داری جهانی می تواند به راحتی این مشکلات را تحمل کند و شاید در انتخابات های بعدی این جریان های راست گرا دوباره به همان دخمه هایی که از آن ظهور کرده اند بازگردند.
با این حال یک نگاه واقعبینانه نشان می دهد که انتظار چنین اتفاقی کمی دور از انتظار است. سایه بحران های مداوم مالی که ناشی از تسلط جریان آزاد سرمایه در دنیا است، همچنان طبقه متوسط را به شدت تهدید میکند.
حتی سخن از احتمال بازگشت یک رکورد سنگین تر به اقتصاد جهانی همزمان با سالهای 2021 است. بحران بخشی مهم از دنیای امروز سرمایه داری به سبب طبیعت نا آرام آن است، اما جوامع انسانی نشان داده اند که نمی توانند این ضربات را به راحتی تحمل کنند.
پاسخ انسان ها به از بین رفتن کرامت آنها در طول تاریخ پاسخ های هیجانی بوده است؛ پاسخهایی که شاید بر مبنای بحران هویت و تولد هویتهای جدید آغاز شده و میتوان انتظار داشت که منجر به فروپاشی اتحادیههای قدیمی و شاید پیمانها و هویتهای جدید در دنیا شود؛ چیزی که شاید بتوان آن را پایانی بر پایان تاریخ نام نهاد.