يکشنبه ۳۰ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 19 May 2024
 
۰
۱
هیچ‎کس بهترين نيست

چگونه چه‎کسي را انتخاب کنم؟

دکترحسين سوزنچي
يکشنبه ۱۹ خرداد ۱۳۹۲ ساعت ۲۱:۱۴
کد مطلب: 291683
انتخابات واقعه‎اي است که آراء افراد تا روز انتخابات عوض مي‎شود؛ مخصوصا در انتخاباتي مثل امسال که فضاي تحليل و عقلانيت بر فضاي دوقطبي و احساسي غلبه دارد و بسياري از افراد هنوز تصميمشان نهايي نشده است. لذا تا زماني که وضعيت اين‎گونه است، بايد همان اصلح را مطرح کرد و از او دفاع نمود؛ خصوصا که گاه در همان روز‎هاي آخر چرخش‎هاي شديدي در آراء ممکن است پديدآيد.
گروه سیاسی جهان- دکترحسين سوزنچي:
انتخابات امسال از انتخابات‎‎هايي است که حدود يک هفته به برگزاريش مانده اما هنوز بحث‎‎ها درباره نامزد‎ها جدي است و بسياري هنوز تصميم قطعي خود را نگرفته‎اند. همه مايلند به کسي رأي دهند که با اخلاق باشد و براي خدا به ميدان آمده باشد، نه به طمع قدرت؛ نسبت به اوضاع نابسامان داخلي، و به‎ويژه مشکلات اقتصادي درکي صحيح و راه حلي منطقي داشته باشد؛ از عهده مکر مکاران خارجي و دشمنان نظام برآيد و با تعامل عزتمندانه در عرصه بين‎الملل بر تحريم‎‎ها فائق آيد؛ سابقه خود را در مديريت به خوبي نشان داده باشد؛ در تحليل مسائل جامعه صاحب‎نظر باشد و گفتمان انقلاب را يک گام به جلو ببرد؛ و... . اما آيا کسي با همه اين ويژگي‎‎ها يافت مي‎شود؟ 
اين‎جاست که اولويت‎گذاري ضرورت پيدا مي‎کند و بحث درباره تطبيق معيار‎هاي انتخاب اصلح بر افراد داغ مي‎شود. ظاهر بسياري از بحث‎‎ها درباره اشخاص است، اما حقيقت اين است که بازار استدلال درباره اولويت معيار‎ها گرم شده است. درواقع اختلاف اصلي بر سر اين است که سابقه مديريت مهمتر است يا دغدغه سياست خارجي يا... . درواقع، يکي از عللي که عده‎اي شخصي را بر شخص ديگر ترجيح مي‎دهند اين است که به‎نظرشان، معياري که مهمتر مي‎دانند در شخص مورد نظرشان يافت مي‎شود؛ و حقيقت اين است که اصل اين مسأله يک ارتقا در فرهنگ سياسي جامعه است که روز به روز، از فضاي شخص‎مداري   به فضاي معيارمداري نزديک مي‎شويم. 
اين‎جاست که بايد مواظب استدلال‎‎هاي نادرست بود. در اين‎که معيار‎هايي همچون تقوا و تعهد، توان مديريت کلان، تحليل صحيح از وضعيت جامعه و... لازم است، بحثي نيست، بلکه بحث بر سر اولويت و ماهيت اين‎ها و از آن مهمتر بحث بر سر اموري است که واقعا اولويت ندارد يا اشتباه فهميده مي‎‎‎‎‎‎شود. در يادداشت حاضر قرار نيست معيار‎هاي کاملي براي تشخيص اصلح ارائه شود، بلکه فقط برخي از نکاتي که در استدلال‎ها و تصميم‎گيري‎‎ها مي‎تواند رهزن باشد، تذکر داده مي‎شود. 
 
1. مدير بودن يا قالتاق بودن؟ 
برخي مدير بودن را در قالتاق بودن مي‎دانند و با اين معيار برخي را کنار مي‎گذارند. قالتاق بودن واژه‎اي است که بسيار در تحليل‎هاي عادي مردم مي‎شنويم، اما کمتر مورد تحليل قرار گرفته است. شايد نزديک‎ترين کلمه در فرهنگ عمومي به اين کلمه، واژه «زرنگي» است، که البته با مايه‎‎هايي از مديريت توام شده باشد. شخص قالتاق شخصي است که در روابط عمومي‎اش از طرفي هوش بالايي دارد که مي‎تواند خواسته خود را پيش ببرد اما براي پيش بردن خواسته‎اش مقيد به تقوا و اخلاق نمي‎ماند، بلکه از هر راهي اقدام مي‎کند. براي اين‎که تفاوت  دو واژه بهتر معلوم شود، شايد اشاره به نمونه‎‎هاي تاريخي‎اي از مصاديق آن مفيد باشد: يادمان باشد که به علي اعتراض کردند که معاويه از تو زرنگ‎تر است و او هم فرمود، او زرنگ‎تر نيست، بلکه تقوا ندارد  و به تعبير ما او زرنگ‎تر نيست، بلکه قالتاق‎تر است.   اگر ما شيعه علي هستيم، بالأخره بايد تقوا را بر قالتاق‎گري ترجيح دهيم ولو که تقوا دست و پايمان را ببندد. خلاصه اين‎که «قالتاق» بودن، ولو که در مقام ظاهر «کار راه‎انداز» است، نمي‎تواند يک معيار براي ترجيح ما باشد. 
ضمنا در تشخيص مفهوم «مدير و مدبر» که شرط رئيس‎جمهوري است بايد بيشتر دقت شود. اگرچه سابقه مديريت اجرايي مي‎تواند علامتي براي شناخت مدير و مدبر بودن يک نفر قلمداد شود، اما تنها علامت نيست، بلکه مجموع سوابق يک فرد و تدبير‎هايي که در مسئوليت‎‎هاي قبلي خود داشته نيز تا حدود زيادي مي‎تواند ميزان مدير و مدبر بودن وي را نشان دهد؛ و يادمان باشد که ملاک موفقيت در مديريت را «کار راه‎اندازي به هر نحو ممکن» ندانيم. 
 
2. معناي درست «برنامه داشتن»
 قطعا برنامه داشتن براي يک نامزد انتخابات، ويژگي خوبي است، اما در مقام رأي دادن، چگونه مي‎توانيم روي برنامه داشتن اشخاص حساب کنيم؟ حقيقت اين است که «برنامه» داشتن، زماني براي مقامي همچون رياست‎جمهوري مي‎تواند برنامه حساب شود که حداقل عرصه‎‎هاي سياسي (اعم از سياست داخلي و خارجي)، اقتصادي، فرهنگي، اجتماعي، تعليم و تربيتي را شامل شود، و حقيقت ديگر اين است که هيچ يک از ما که قرار است رأي بدهيم، در همه اين عرصه‎‎ها صاحب‎نظر نيستيم. اين امر زمينه فريب خوردن ما را بالا مي‎برد، يعني چه‎بسا سخن‎هايي که از نظر ما به‎عنوان افراد غيرمتخصص برنامه خوبي قلمداد شود، اما يک متخصص کاملا آن را بي‎اعتبار بداند. مثلا همه ما دلمان مي‎خواهد که هم تورم پايين بيايد و هم اشتغال زياد شود، اما از دوستان اقتصاددانم شنيده‎اند که رابطه اين دو معکوس است؛ يعني سياست‎‎ها اشتغال‎زايي تورم‎زاست و بالعکس. پس تأکيد بر برنامه عملياتي داشتن، اگرچه به‎خودي‎خود امر درستي است، اما راه معتبري براي سنجش بين دو نامزد براي منِ غيرمتخصص نيست؛ و در واقع، اگر بر اين مؤلفه به‎عنوان يک پارامتر اصلي تأکيد شود، چرب‎زباني نقش بيشتري از برنامه داشتن بازي خواهد کرد، زيرا او قرار است مرا نسبت به داشتن برنامه قانع کند، نه اين‎که برنامه‎اش از منظر تخصصي بهتر باشد. 
اما اهميت برنامه قابل انکار نيست، پس چه بايد کرد؟ به‎نظر مي‎رسد بهترين راه شناسايي برنامه داشتن يک نامزد براي منِ غيرمتخصص، اين است که ببينم اولا آيا متخصصاني از او حمايت مي‎کنند؟ و اگر بله، اين‎ها کدام طيف از متخصصان هستند؟ همان‎طور که من در همه زمينه‎‎ها متخصص نيستم، رئيس‎جمهوري هم همين‎طور است، پس اگر انسان خودرأيي نباشد، احتمالا در درجه اول، به متخصصان مشاور خود مراجعه خواهد کرد، و اين‎که آن متخصصان چه جهت‎گيري‎‎هاي کلاني دارند، مي‎تواند دورنماي عيني‎اي از برنامه او در اختيار من قرار دهد، ولو که نامزد مربوطه فعلا خلاف آن سخنان را در برنامه‎هايش مطرح کند. 
البته راه ديگر براي شناسايي برنامه‎‎هاي وي، توجه به دغدغه‎‎هاي کلان وي در سخنانش است. کسي که وقتي سخن از فرهنگ به ميان مي‎آيد فقط سراغ مولفه‎‎هاي اقتصادي مي‎رود، معلوم است که چه درکي از فرهنگ دارد و کسي که در عرصه مشکلات سياسي، فقط بر مؤلفه آزادي اصرار مي‎ورزد، و سخني از مسئوليت به ميان نمي‎آورد، معلوم است که کشور را به کدام جهت خواهد برد؛ ولو که در برنامه‎‎هاي رسمي‎اش چيز ديگري اعلام کند. 
 
3. جايگاه و اولويت «ساده‎زيستي»
 قطعا ساده‎زيستي يک مؤلفه مثبت براي رييس‎جمهوري است، اما جايگاه اين مؤلفه کجاست و چه اولويتي دارد؟ به تعبير ديگر، اگر همه مولفه‎‎ها جمع باشد، قطعا ساده‎زيستي عاملي براي ترجيح است، اما وقتي همه ويژگي‎‎ها در يک نفر جمع نيست و در مقام اولويت‎گذاري هستيم، اين سؤال پيش مي‎آيد که ساده‎زيستي چه اندازه اولويت دارد؟ 
براي درک اولويت داشتن يا نداشتن اين مؤلفه يکبار ديگر بايد صورت مسأله را مرور کنيم: کشور در طوفان حوادث و «مشکلات» به سر مي‎برد و کسي که رئيس‎جمهوري مي‎شود، بالاترين قدرت اجرايي کشور را در اختيار مي‎گيرد، پس اين‎که او چه‎کسي باشد، در اين‎که چقدر از مشکلات ما حل خواهد شد بسيار مؤثر است. پس بايد کسي را انتخاب کنيم که (1) مسائل و مشکلات جامعه را به‎نحو درست بشناسد، (2) راهبرد کلاني براي حل آن مشکلات و توان انجام آن راه حل را داشته باشد، (3) با در اختيار گرفتن اين‎قدرت، واقعا درصدد حل کردن آن‎ها برآيد، نه درصدد تأمين منافع خود. هر ويژگي‎اي که در رئيس‎جمهوري مي‎خواهيم طلب کنيم بايد ناظر به اين سه مطلب باشد؛ ساير مولفه‎‎ها زماني در اولويت قرار مي‎گيرند که نسبت معني‎داري با اين مولفه‎‎ها پيدا کنند. اکنون جايگاه ساده‎زيستي نيز معلوم مي‎شود. ساده‎زيستي زماني يک اولويت است که بتواند علامتي بر برخورداري نامزد از بند 1 يا بند 3 بشود؛ يعني يا به‎عنوان شاهدي براي اين‎که نامزد مربوطه مشکلات جامعه را از نزديک لمس مي‎کند، به‎کار آيد يا به‎عنوان دليلي بر اين‎که او قصد سوء‎استفاده از بيت‎المال را ندارد. 
ضمنا يادآوري مي‎کنم که اگر کسي اهل اشرافيت بود، قطعا نامزد مناسبي نيست، اما بين اشرافيت و ساده‎زيستي فاصله است، و اگر کسي در اين فاصله قرار داشت، و با شواهد ديگر «شناخت او از مشکلات جامعه» و «تقواي ماليِ» او احراز شد، در اين‎جا ساده زيستي اولويت خاصي پيدا نمي‎کند؛ مگر اين‎که در بقيه شرايط اصلي يکسان باشند، که البته در اين صورت يک عامل ترجيح خواهد بود. 
 
4. صالح مقبول يا اصلح نامقبول؟ 
اينکه ما شخصي را برتر مي‎دانيم اما رأي نمي‎آورد، پس ما هم به او رأي نمي‎دهيم، آيا استدلال قابل قبولي است؟ به‎نظر مي‎رسد اين استدلال مي‎تواند استدلال صحيحي باشد، اگر دو شرط را داشته باشد (و چون غالبا اين دو شرط را ندارد، به‎نظر من غالبا استدلال معتبري نيست). 
شرط اول اين است که به‎قدري به زمان انتخابات نزديک شده باشيم که احتمال تغيير آراء را ندهيم. انتخابات واقعه‎اي است که آراء افراد تا روز انتخابات عوض مي‎شود؛ مخصوصا در انتخاباتي مثل امسال که فضاي تحليل و عقلانيت بر فضاي دوقطبي و احساسي غلبه دارد و بسياري از افراد هنوز تصميمشان نهايي نشده است. لذا تا زماني که وضعيت اين‎گونه است، بايد همان اصلح را مطرح کرد و از او دفاع نمود؛ خصوصا که گاه در همان روز‎هاي آخر چرخش‎هاي شديدي در آراء ممکن است پديدآيد. 
شرط دوم اين است که آمار ما آمار مطمئني باشد؛ که غالبا نيست. بسياري از آمار‎هايي که اين ايام منتشر مي‎شود آمار‎هاي جانبدارانه است، نه حاکي از وضعيت واقعي جامعه. البته گاه به‎خاطر دوقطبي شدن فضا يا مولفه‎‎هاي ديگر، وضعيت به‎گونه‎اي درمي‎آيد که آدمي يقين مي‎کند نامزد مورد نظرش رأيي ندارد. اين‎جاست که مدل تصميم‎گيري به مدل دفع افسد به فاسد تبديل مي‎شود، يعني به کسي رأي مي‎دهد که با رأي آوردن وي، لااقل کسي که ضررش را بيشتر مي‎داند روي کار نيايد. اما چنانکه اشاره شد، رسيدن به چنين يقيني بسيار بعيد است و انسان بايد دقت کند که فريب جو اجتماعي را نخورد، چراکه بسيار مي‎شود که افراد مختلفي (از طرفداران فرد «صالح» گرفته تا مخالفان فرد «اصلح») درصدد برمي‎آيند که به لحاظ اجتماعي القا کنند که فرد «اصلح» رأي نمي‎آورد تا با همين تلقي حاميان وي را بپراکنند. 
 
5. چگونه مطرح کردن مسائل و مشکلات
در يک نگاه گذرا، انسان مشکلات فراواني را در کشور مشاهده مي‎کند که در يک رتبه نيستند و اولويت‎‎هايي که نامزد در مسائل مختلف مطرح مي‎کند، در درک شايستگي‎‎هاي وي مؤثر است. مثلا دو جناح اصلاح‎طلب و اصول‎گرا در درجه اول، از نوع نگاهشان به مهمترين مسائل شناسايي مي‎شوند. يعني نبايد واژه‎ها رهزن ما شود: هر دو جناح به اصولي پايبندند و البته هر دو درصدد اصلاح جامعه بر اساس نظر خود هستند؛ اين‎ها ملاک تفاوت اين دو نيست؛ بلکه از منظر اجتماعي و در اصطلاح امروزي، اصلاح‎طلب کسي است که مهمترين مسائل و مشکلات را مسائل مربوط به حقوق مدني و آزادي‎‎ها به‎ويژه آزادي‎‎هاي سياسي مي‎داند و مهمترين هدفش توسعه سياسي است؛ اما اصول‎گرا کسي است که مهمترين مسائل و مشکلات را در ميزان دوري و نزديکي ما به اصول و شاخص‎هاي زندگي اسلامي مي‎بيند و مهمترين هدفش تقويت ابعاد اسلامي زندگي در جامعه است. واضح است که اين‎که ما کدام مسائل و مشکلات را اولويت مي‎دهيم اولين معيار ما خواهد بود. در مقام خردتر نيز تشخيص مسائل و مشکلات براي شناسايي نامزد مورد نظر مهم است. مثلا سياه‎نمايي با واقع‎بيني متفاوت است. البته در واقعيت ابعاد سياهي وجود دارد اما کسي که فقط سياهي‎‎هاي جامعه را مي‎بيند و به‎گونه‎اي سخن مي‎گويد که گويي فقط با آمدن او همه مشکلات حل خواهد شد، قطعا واقع‎بين نيست. يا به‎عنوان نمونه‎اي ديگر، اگر يکي از مشکلات کشور را تحريم‎ها بدانيم، نوع ادبيات نامزد نشان مي‎دهد که او چه درکي از مسأله دارد. کسي که ادبياتش درباره تحريم‎ها اين است که من با رفاقت و نرمش تنش‎ها را کم مي‎کنم يک درکي از ماهيت تحريم‎‎ها دارد و کسي که ريشه تحريم‎ها را در دشمني دشمنان با اصل نظام مي‎داند و بر ايستادگي و مقاومت تأکيد مي‎کند درک ديگري دارد.
 
نکته پاياني: تذکري درباره مديريت جهل خويش
آخرين نکته‎اي که هشدارش در مقام تصميم‎گيري ضرورت دارد، اين است که «نمي‎دانم‎«‎هاي خود را به خوبي بشناسيم و «مي‎دانم» به‎جاي آن نگذاريم. در مورد برخي از نامزد‎ها برخي از نکات را نمي‎دانيم، اما فراوان ديده مي‎شود که عده‎اي نديدن موارد خلاف را دليل بر دارا بودن آن مؤلفه قلمداد مي‎کنند؛ و عده ديگر، ندانستن خود را دليل بر عدم آن مؤلفه در شخص مورد نظر. مثلا ممکن است شخصي به‎دليل موقعيت‎هاي قبلي خود، وضعيتي داشته که مديريتش محل بحث است، عده‎اي همان ابهام را دليل بر توان مديريتي وي قلمداد مي‎کنند، و عده‎اي از همان ابهام عدم توان مديريتي وي را نتيجه مي‎گيرند؛ که هر دو نارواست. در اين‎گونه موارد که نسبت به مؤلفه مورد نظر ترديد داريم، مهمترين کار اين است که نقش آن مؤلفه را در ميان اولويت‎‎هاي خود شناسايي کنيم، سپس يکبار در ميان نامزد‎هايي که اولويت اجمالي آن‎ها معلوم شده، يکبار با فرض عدم آن مؤلفه و يکبار با فرض وجود آن مؤلفه وضعيت را تحليل کنيم و دو وضعيت را با هم مقايسه کنيم و ببينيم ضرر کدام کمتر است و در نهايت با فرض عدم علم خود، به قضاوت برسيم. 
در پايان تذکر اين نکته لازم است که براي يک انسان مؤمن در هر کاري از همه مهمتر اين است که از خدا کمک بخواهد که قلبش را به آن‎چه خير و صلاح خويش است راهنمايي کند. ختم کلام خود را اين جمله از آيت‎الله بهجت قرار مي‎دهم که:
«کساني که متحير و مرددند، به آن‎ها دستور داده شده و مي‎شود، ملاحظه کنيد: کداميک از دو حزب، با ولايت علي (عليه‎السلام) موافق يا موافق‎تر است؛ و کدام، اعتقاد او عملا انتظار مهدي (عليه‎السلام) را دارد يا متأکدتر است؛ کدام، تغييري در امور دينيه، داده يا نمي‎دهد؛ کدام، معتدل در فکر، يا متلون است در اعتقاد يا عمل؛ کدام، ملکه تقوي و صدق و ائتمان [= امانت‎داري] دارد، يا قوي‎تر است؛ کدام، در صفات، شبيه به کفر يا نفاق و کدام، دورتر است؛ و بالجمله، کدام، به خداي متعال و خاتم‎الأنبياء و خاتم‎الاوصياء «صلوات الله عليهم و عجل فرجهم» نزديک‎تر است.» (بياينه آيت‎الله بهجت در 11 محرم‎الحرام 1418؛ به نقل از سايت شوراي نگهبان

منبع: هفته نامه پنجره
نام شما

آدرس ايميل شما
برای ارتقای فرهنگ نقد و انتقاد و کمک به پیشرفت فرهنگ و اخلاق جامعه، تلاش کنیم به جای توهین و تمسخر دیگران، نظرات و استدلال هایمان را در رد یا قبول مطالب عنوان کنیم.
نظر شما *


جعفر
ایشون اول نظرشون رو درباره اشتباهات دولت فعلی بگن بعد مجددا راه به دیگران نشان بدن