تيم خسته و درماندهاي که پس از ۲۷ هفته صداي نفسهاي توپچيهايش از راه دور شنيده ميشد در گرداب انزلي گير افتاد.
به گزارش جهان به نقل از روزنامه نود، تيم خسته و درماندهاي که پس از ۲۷ هفته صداي نفسهاي توپچيهايش از راه دور شنيده ميشد در گرداب انزلي گير افتاد. کشتي آبي در مرداب به گل نشست تا امير در واپسين هفتههاي ليگ به اين فکر کند که با پيرمردهاي پرادعايي که ديگر ناي راه رفتن هم ندارند چگونه ميتواند تيمش را از روي صندلي چرخدار بلند کند؟ آبيها ديروز در کنار خزر بدون آندو شير بي يال و دمي که تنها نام يک تيم مدعي را يدک ميکشيدند. آنها در باتلاق انزلي گرفتار شدند تا معلوم شود بچه نازيآباد، در خيابان دلواپسي قدم ميزند و سايههاي سمج به طرز غريبي شهر به شهر او را تعقيب ميکنند.
چهارشنبه ارزانترين سکاندار خارجي با نقشهاي بکر نسخه ميلياردرها را پيچيد تا نشان دهد گاهي علم بهتر از ثروت است و يک فرمانده سرد و گرم چشيده ميتواند با تکيه بر نبوغ خود زير برگه خوشبختي قوهاي سفيد را امضا کند. دراگان اسکوچيچ در عصر زمستاني بندر با تکيه بر سرعت تفنگچيهايش، ماشين پرزرق آبي را که در نود دقيقه جهنمي شمال به لکنتهاي روح خراش بدل شد را به دره ناکامي هل داد. تا امير در راه بازگشت به پايتخت به اين بينديشد که چگونه بايد قفلها را باز کرده وکاري کند که اين خستههاي خواب آلود دوباره بيدار شوند وبا رقص پرچمهاي لاجوردي کمي انرژي بگيرند. تراژدي انزلي دوباره تکرار شد. انگار بندر را بايد مثلت برموداي آبيها ناميد. جايي که پرندگان دريايي سراغي از شانههايشان را نميگيرند و توپچيها سهمي از دريا نميبرند.
چهار بار ميخکوب شدن در ورزشگاه انزلي و شکست سنگين، لرزش ساقهاي سربازاني که يکشبه شواليه شدهاند را بيشتر کرد و قلعهنوعي به پالسهاي رسيده از يک ملاقات سرشار از کابوس توجه بيشتري کرد. او اگر نجنبد و اگر نفس هاي مردانش را دوباره چاق نکند بيتعارف فاتحه جام قهرماني و سورتمه سواري روي ابرهاي بارانزا را بايد بخواند. آيا چهارشنبه طاعون زده بندر با تگرگ سياهي که بر سر آبيها باراند، کاري مي کند که بچههاي مغرور امير بيش از اين تسليم جاذبههاي کاذب پيرامون خود نشوند. کسي چه ميداند!؟