شنبه ۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 27 Apr 2024
 
۰

جنگ‌سرد ایران و آمریکا درحال آغازشدن است

دوشنبه ۲۰ آبان ۱۳۹۲ ساعت ۱۴:۰۰
کد مطلب: 324869
نبوی با اشاره به اجتناب ناپذیری رابطه با جهان میگوید: باید به دولت مجال داد تا از جزئیات عبور کنیم و برسیم به مسائل مهم و اساسی که در آن صف بندی اجتناب نا پذیر است.
جنگ‌سرد ایران و آمریکا درحال آغازشدن است
به گزارش جهان، رویکرد استکبار ستیزانه که در جوهر جمهوری اسلامی وجود دارد ما را بر آن داشت تا یکبار دیگر این ویژگی منحصر به فرد جمهوری اسلامی را بررسی کنیم و رابطه این استکبار ستیزی را با فضای فعلی جامعه و دیگر مستکبرین ارزیابی کنیم. «نماینده» برای بررسی این موضوع به سراغ سید عباس نبوی رفته تا درباره رویکردهای نظری و روش های عملی استکبارستیزی با وی گفت و گو کند:

آقای نبوی در شرایط کنونی، جریان دانشجویی چگونه باید استکبار ستیزی خود را نشان دهد؟

البته این نسل جدید به خاطر اینکه بخشی از انرژی اش در فضای مجازی صرف می شود ضعیف شده است. مثلا اگر دهه ۶۰ بود و بحث انرژی هسته ای مطرح بود، مسلم بدانید که ما در کنار نطنز و فردو اردو می زدیم. شاید چند سال هم آنجا می ماندیم. حتی در مورد اتفاقی که درباره سفارت انگلیس پیش آمد در همان روز با من تماس گرفتند و من به آنها تاکید کردم که کار تصنعی انجام ندهید؛ الان وقت این نیست که به فیزیک سفارت انگلیس ضربه بزنید، بلکه باید علیه رفتارهای سفارت انگلیس موضع گرفت و مثلا در کنار سفارت انگلیس اردو بزنید و یکسال در کنار سفارت انگلیس اعلام موضع کنید و دولت مردان انگلیس را به چالش بکشید.

بعد از اینکه آن اتفاق افتاد و دانشجویان وارد سفارت شدند یکی از دانشجویان با من تماس گرفت و گفت اینگونه شده است من به او گفتم این نشان می دهد که انتظاری که ما از توان مدیریتی این نسل داریم ممکن است مخدوش شود! چند روز بعد که عکس های ورود دانشجویان به سفارت در رسانه های خارجی پخش شد، من به دانشجویان گفتم مسلم بدانید نصف کار ورود به سفارت و تخریب را خود انگلیسی ها انجام دادند و از این عدم مدیریت شما کمال سوء استفاده را کردند. باید با دقت این کار را مدیریت می کردید. در اشغال سفارت آمریکا فقط یک شیشه شکست و بقیه لوازم کاملا سالم باقی ماند.

یادم می آید در زمان تسخیر سفارت آمریکا قرار بود غذا را از بیرون بیاورند. من وارد یکی از اتاق های سفارت شدم، جمعی از دانشجویان خانم و آقا نشسته بودند و بعضی از دانشجویان چند کنسرو را می خواستند داغ کنند. من نگاه کردم، دیدم، روی کنسرو نوشته غذای گربه، من به آن دانشجویان گفتم شما حق ندارید از وسایل اینجا استفاده کنید و بعد اگر هم که خیلی احساس گرسنگی کردید حداقل روی کنسرو را بخوانید!

ما از نسل فعلی انتظار داریم توان مدیریتش را بالا ببرد و انتظار ذکاوت بیشتر از این نسل داریم. اما آنچه در دولت نهم و دهم اتفاق افتاد آن مقدار که می خواستیم انتظار ما را تامین نکرد. نابخردی های غیر قابل قبول اتفاق افتاد که واقعا انتظار دیگری بود.

در دهه چهارم حیات جمهوری اسلامی، گاهی تمایل نسبت به آمریکا در برخی داخلی ها دیده می شود؛ این با جنبه استکبار ستیزی که در سرشت جمهوری اسلامی وجود دارد چه نسبتی دارد و چگونه این موضوع را ارزیابی می کنید؟

این طور نمی دانم. فکر نمی کنم کسی باور به این موضوع داشته باشد که ما در خط آمریکا برویم. خط آمریکا خط قدرت و ثروت است که اصول انسانی و الهی را اگر لازم باشد قربانی می کند. کاری به منشور حقوق ملل هم نداریم و این حرف ها در بحث های روشنفکری جای دارند اما در تصمیمات شورای امنیت سازمان ملل این حرف ها به عنوان تابع در نظر گرفته می شود و به نوعی با آنها بازی می کنند. بحث خط آمریکا کاملا مشخص است که خط شیطان است. منتها مسئله ما این است به ضریب مقاومت و اصرار آن بر مسیرهای اساسی که بازگشت می کنیم. استمرار مسیرهای اساسی بسیار هزینه بر خواهد بود. نکته جالب این است که بخش اعظم مردم ما این هزینه ها را با سربلندی قبول کردند. اما گاهی بحث های بی مورد در میان سیاسیون وجود دارد.

اگر مردم ما خط مقاومت را با تاکید پذیرفته اند چگونه می توان آن را ادامه داد؟

اول اینکه خط مقاومت با قدرت باید به مسیر خود ادامه دهد و دوم اینکه خط مقاومت هزینه دارد. اگر کسی فکر می کند می تواند به راحتی این مسیر را برود اشتباه می کند. در قرآن نیز آمده است که در امت های قبلی شدت گرفت تا جایی که متزلزل شدند و شما هم این مسئله را خواهید دید و همه فریاد می زنند «متی نصر الله» و در ادامه می آید که «ان نصر الله قریب».

بالاخره این دو خط است که خط اسلام آمریکایی و تقدم ثروت و قدرت برتمامی ارزش های انسانی و اسلامی و دیگری نیز خط ارزش های اساسی اسلامی و انسانی که در جامعه وجود دارد. البته ضرورتی ندارد که تنش بی خود درست کنیم یا مصاف نابه جا داشته باشیم. هیچ ضرورتی ندارد دردسرهای پیش پا افتاده ای که مسائل را برای ما حل نمی کند به وجود بیاید. یک نوع حالت نزدیک شدن و دور شدن طولانی را در پیش خواهیم داشت. ما با غرب و آمریکا به خاطر برخی از مشترکات حیات امروز دنیا نزدیک می شویم و مسائل اساسی ما را دور می کند.

اما بعضی ها مسائل اساسی ما را موجب اختلاف نمی دانند؟

بخشی از جریان های سیاسی و مدیریتی ما یا خسته اند یا ناتوان هستند یا به هر دلیلی خط مقاومت را با وجود اینکه اصالتش را قبول دارند ولی توان مشارکت و همراهی آن را ندارند

به قول صحبتی که آقای زید آبادی شش سال پیش بیان کردند نباید در مقابل زور تسلیم شد مگر اینکه زور خیلی پر زور باشد! در میزگردی در دانشگاه فردوسی من به ایشان گفتم: این قضیه مثل کسانی می ماند که از سرنگ دکتر می ترسند، کسانی هستند که از یک سرنگ فرار می کنند این را معیار زور بازو تلقی می کنند. یک شخص دیگر هم ممکن است تمام اعضای خانواده اش در برابر چشمش به خاطر مقاومت کشته شوند ولی او هنوز هم مقاومت می کند. معیار زور پر زور چیست؟ و چگونه می توان آن را به دست آورد. اگر قرار باشد این قدر ناتوان و ترسو باشید، با یک تشر جا خواهید زد.

بیانیه های نهضت آزادی را نگاه کنید واقعا یک مضحکه سیاسی است. بیش از سی سال است که بیانیه می دهند که آمریکا علیه شما اجماع کرده. در این مورد قرآن می فرماید که باطن این افراد زیر سوال می رود و می گویند ای کاش این مومنان در جایی شکست بخورند تا شاید یکی از تهدیدهای ما عملی شده باشد. این مسئله است که بحث آمریکایی شدن را معنا می دهد! من دیدگاه کیهانی آقای شریعتمداری را به این معنا قبول ندارم. یعنی این نگاه که هر دفعه اتفاقی می افتد یک برچسب به افراد نسبت بدهند. نهضت آزادی وجریان هایی که در مقاومت ضعیف هستند در اصل و باطن وجود خودشان این طور نیست که رستگاری و پیروزی جامعه ما را نخواهند و به نوعی نوچه شوند و بخواهند تمام امور را آمریکا انجام بدهند. اصل مسئله این است که خط مقاومت برایشان مسئله سنگین و بسیار پرفشار است که قدرت تحمل آن را ندارند.

یعنی این افراد دنباله رو آمریکا نیستند؟

مسئله ما آمریکایی شدن نیست. بحثی که امام در سال ۴۳ علیه کاپیتولاسیون و سلطه سالاری شروع کردند قابل تغییر نیست. اما یک چیز بسیار تعجب آور است و برای من مثل معماست، آن این است که افراد در زمان جوانی خواسته های آرمانی شان به مقیاس بود و نبود دنیاست و اینکه چقدر این آرمان ها حاصل شود. اگر حاصل نشد دنیا را نمی خواهند! در میانسالی این آرمان ها حفظ می شود ولی نگاه اینگونه می شود که باید این آرمان ها را از طریق برنامه ریزی به دست آوریم. طبعا یک فرصت هایی برای سال های بعد ایجاد می شود که گاهی به نتیجه نمی رسد. مقاومت کار سختی است. معما این است که بعد از سن ۶۰ سالگی چون در شیب پایانی زندگی قرار می گیرند باید انقلابی ترین شرایط را پیدا کنند. خودشان چیزی برای از دست دادن ندارند و منتظر لقاء الله هستند در حالی که در این دوران بیشتر محافظه کار می شوند. کسی که در پایان عمر است چرا باید محافظه کار شود؟ نمی دانم.

آینده مذاکرات و اقدامات دولت آقای روحانی را چگونه ارزیابی می کنید؟

مسئله عمیق تر از این حرف هاست. آقای هانتیگتون در مقاله جنگ تمدن ها گفت که ما به سمت جنگ تمدن می رویم. حالا باید تمدن ها را ارزیابی کرد: یک تمدن لیبرال دموکرسراسی غربی داریم که سردمدار آن آمریکاست، البته اختلافاتی میان غرب و آمریکا هست ولی دولت های غربی سیطره آمریکا را پذیرفته اند.

در مقابل اینها تمدن های مختلف وجود دارند. مثل تمدن شرقی کنفوسیوس اما این تمدن ها نگاه بین المللی ندارند.

هانتینگتون تمدن های مختلف را بررسی کرد و فقط به ایران و اسلام رسید که پرچمدار اسلام ایران است. هانتینگتون به این نتیجه رسید که داریم به سمت این مصاف می رویم. هانتیگتون درست پیش بینی کرد. آن زمان که خاتمی گفتگوی تمدن ها را مطرح کرد من نقدی را مطرح کردم، نقد من این بود که نظریه هانتیگتون، توصیفی است و جواب شما جواب ارزشی است. هانتینگتون می گوید جهان چه بخواهیم و چه نخواهیم به این سمت می رود. درحالی که نظریه گفتگوی تمدن ها از دولت مردان می خواهد که به این سمت بروند. هرچه بیشتر گفتگو کنیم بیشتر به این سمت می رویم که ریشه مشکلات امروز کجاست و بیشتر عیان می شود که گفتمان آمریکا گفتمان زور و چپاول است. مثلا آمریکا زمانی که می خواست به عراق حمله کند به موسسه ای سفارش داد که حدود ۴۰۰ مقاله در روزنامه های کل دنیا در این مورد به چاپ برساند و ضرورت اقدام آمریکا را در مناطق خاورمیانه توصیف کند. بنابراین ریشه ماجرا در مسائل پیش روی ما این است. با این نگاه باید خودمان را آماده کنیم که وارد دوران جنگ سرد طولانی با آمریکا و غرب می شویم.

این جنگ سرد چه ابعادی دارد؟

این جنگ سرد شامل همه چیز هست. یعنی ممکن است در قسمت هایی نیروهای نظامی ما وارد جنگ شوند اما عرصه هایی نیز مستقیم نیست. ممکن است بخشی از سوریه باشد یا بخشی از سودان باشد یا مشکلاتی که حزب الله با آن مواجه است. ممکن است جریان های جدیدی با ما هم موضع شوند در آسیای میانه یا افغانستان یا مناطق دیگر. متقابلا در نقطه اصلی این جنگ سرد که در آینده وجود دارد برخی سیاسیون ما نیاز به تماس و ارتباط متقابل دارند. اما در مسیر جنگ سرد طولانی یک رکن آن در آینده بشریت به ما داده شده یک رکن هم آمریکا به دست آورده است. تفاوت فقط در اینجاست که آمریکایی ها فکر می کنند قبل از اینکه به موازنه ای برسند باید به دستاوردهایی برسند و نتایجی به دست بیاورند. فکر می کنند این موازنه با توازن هسته ای ما فراهم می شود ولی نمی دانند ما به دنبال توان نظامی هسته ای نیستیم.

آینده این جنگ سرد را چگونه ارزیابی می کنید؟

باید این موضوع را بفهمیم که آینده جنگ سرد دنیا یک رکن اصلی آن مربوط به ماست و باید درست عمل کنیم. بنابراین تلفن زدن و دست دادن مسئله اصلی نیست. البته نباید به گونه باشد که تبلیغات غربی از آن استفاده کنند. اما در عین حال این موضوعی است که اجتناب ناپذیر است چرا که ما یک گفتمان مطرح در جهان هستیم. فقط باید عاقلانه و مدبرانه همراه با یک وحدت گفتمانی موثر باشیم. امیدوارم آقای روحانی نیز در طول شش ماه به یک سری نتایج رفع مزاحمت های بی معنا برسد. قضیه اصلی ما اینها نیست. آیا آمریکا امروز درباره شکل گیری جغرافیای جهان با ما به گفتگو می نشیند؟ طبعا اینگونه نخواهد بود. آمریکا متوجه شده که یک جریان گفتمان نرم که اثر گذار در سیاست است ظرفیت آمریکا را زیر سوال برده است. مثلا در جبهه سیاسی در لبنان اثرگذاری اش را از دست می دهد. دو مسئله را باهم خلط نباید کرد. آقای روحانی زحمت می کشند و همه باید از او تشکر کنند و من معتقدم خود آقای ظریف کاملا وفادار به خط رهبری هستند. باید مجال بدهند به دولت که بعضی چیزها کم و زیاد شود. تا برسیم به آن مسائل مهم و اساسی که در آن صف بندی اجتناب نا پذیر است.
نام شما

آدرس ايميل شما
برای ارتقای فرهنگ نقد و انتقاد و کمک به پیشرفت فرهنگ و اخلاق جامعه، تلاش کنیم به جای توهین و تمسخر دیگران، نظرات و استدلال هایمان را در رد یا قبول مطالب عنوان کنیم.
نظر شما *