جمعه ۳۱ فروردين ۱۴۰۳ - 19 Apr 2024
 
۰

شاخصه‌های بی‌اعتمادی درروابط ایران‌وآمریکا

شنبه ۱۱ آبان ۱۳۹۲ ساعت ۰۹:۱۳
کد مطلب: 322969
شرایط تاریخی و مطالعه نظری اثبات می‌کند که دولت ایالات متحده همواره در تقابل با ملت ایران، عهدشکن بوده و اساسا بی اعتمادی تاریخی ایران به آمریکا، ناشی از زیگزاگ‌های متعدد دیپلماتیک این کشور در تحدید منافع ملی ایران است.
به گزارش جهان به نقل از فارس، خاطرات دولت و ملت ایران از امریکا در طول نیم قرن اخیر، مشحون از رویدادهای تلخ تاریخی بوده است به گونه ای که؛ روابط میان دو کشور به یکی از داغ ترین مسائل سیاست خارجی پس از پیروزی انقلاب اسلامی بدل شده است. روابط منفی و سلطه جویانه امریکا در قبال ایران که با حمایت از رژیم استبدادی پهلوی خود را به گونه ای کریه تر نمایان ساخت، در پیدایش فرهنگ سیاسی بیگانه ستیزی و احساس بی اعتمادی نسبت به امریکا در بین آحاد ملت ایران بسیار موثر بوده است.

به گونه ای که سیاست خارجی ایران در تقابل با امریکا و نفی روابط سلطه جهانی سامان یافته است. تداوم رویکرد خصومت جویانه آمریکا در قبال انقلاب اسلامی در طول سی و پنج سال اخیر نیز بر حس بی اعتمادی ملی و حزم اندیشی نخبگان ایرانی در قبال سیاست های ایالات متحده افزوده است. لذا به نظر می رسد ریشه های تقابل دو کشور در عرصه جهانی به همین زمینه های بی اعتمادی باز می گردد. در این نوشته تلاش داریم تا شاخصه ها و برخی رویدادهای معرف این بی اعتمادی را مورد بررسی قرار دهیم.

الگویی نظری از مفهوم بی اعتمادی تاریخی

یکی از پرسش های جدی در باب روابط ایران و آمریکا اینست که؛ اصولا علت اصلی تداوم خصومت و تنش میان ایران و آمریکا و یا بهتر بگوئیم مولفه اصلی در تعیین شکل روابط میان ایران و آمریکا چیست؟ پاسخ به این پرسش البته از منظرهای متفاوتی داده شده است. در پاسخ به این سئوال، نظریه های مختلفی مطرح شده است. برخی بی اعتمادی جاری میان دو کشور را محصول نقش متغیر اسرائیل به عنوان عامل تنش زا میان دو کشور قلمداد می کنند.

برخی مطالعات دیگر در سطح تحلیل کلان، به عامل قدرت هژمون جهانی و تلاش دولت انقلابی برای به چالش کشیدن نظم جهانی اشاره می کنند و از این منظر سیاست تحریم و دیپلماسی فشار را به عنوان مهم ترین سازوکار هژمون در برابر دولت انقلابی معرفی می کنند (مشیرزاده و جعفری، ۱۳۹۱).

برخی منابع دیگر نقش منطقه ای متفاوت دو کشور در منطقه خاورمیانه و تلاش طرفین برای فرصت آفرینی برای خود و تهدید علیه دیگری را از جمله دلایل اساسی ریشه های منازعه ایران و آمریکا به ویژه پس از ۱۱ سپتامبر می دانند؛ چه اینکه ایران در برابر تفوق آمریکا در منطقه خاورمیانه و فرایند صلح و طرح خاورمیانه بزرگ به ایجاد چالش دست زده و از این منظر خود را به قدرتی منطقه ای بدل نموده است (برزگر، ۱۳۸۵). و البته بسیاری نظریات دیگر که هر کدام بعدی از مسائل ایران و آمریکا را مورد بررسی قرار داده اند.

لذا در این تردیدی نیست که تضاد منافع ایران با آمریکا حداقل در عرصه خاورمیانه امری جدی است. چه اینکه؛ تداوم نظم جهانی، امنیت اسرائیل و نیز امنیت انرژی، از جمله عناصر ثبات سیاست خارجی آمریکا تلقی می شوند که نمی تواند با منافع و اهداف منطقه ای جمهوری اسلامی ایران همراستا تلقی گردند. اما باید توجه داشت که نظریات فوق که عمدتا مبتنی بر درک مادی از منافع ملی و سیاست خارجی می باشند، امکان تبیین همه جانبه ریشه های تضاد میان ایران و آمریکا را نمی دهند.

نیروی پیش برنده سیاست کلان ایالات متحده در منطقه خاورمیانه؛ تقریباً به طور کامل به روابط سیاسی داخلی آمریکا و به ویژه فعالیت های "لابی اسراییل" وابسته است. هیچ گروهی موفق نشده تا این اندازه سیاست خارجی ایالات متحده را از مسیر منافع ملی آن کشور دور کند و در عین حال آمریکایی ها را متقاعد سازد که منافع ایالات متحده و اسراییل، اساساً یکسان هستند.

در واقع برای درک سیاست خارجی کشورها، در کنار ساختارهای مادی، باید به ساختارهای معرفتی، ایده ها، باورها، هنجارها و اندیشه ها نیز توجه داشت. این هویتها هستند که منافع را شکل می دهند و منافع نیز سرچشمه رفتارها و اتخاذ سیاست خارجی از سوی دولتها می شوند که در این تعامل، کنشگران ساختارهای معنایی را می سازند، یکسری پیامهایی برای هم می فرستند، این پیامها را با نیت و تصور خود می سنجند و بر پایه برداشت خود همدیگر را دوست و دشمن، رقیب یا همکار می دانند و برپایه انتظارات خود از یکدیگر عمل می کنند.

به عنوان مثال حمایت آمریکا از اسرائیل زمانی برای ایران تهدید تلقی می شود که سیاست خارجی ایران هویت خود را بر مولفه ها و آموزه های اسلامی استوار نموده باشد. پس منازعه طرفین صرفا به تضاد منافع خلاصه نمی گردد. در واقع، سیاست خارجى تحت الشعاع عوامل تاریخى، فرهنگى و سیاسى مختلفى هستند. لذا سیاست خارجی عرصه بازتولید، خاطرات تاریخی و ایستارهای انباشته ملت ها، نسبت به تقش تاریخی خود و نیز روابط با سایر کشورها است.

این ذهنیت های انباشته و هنجارهای رفتاری هستند که با تدوین هویت ملی، نهایتا الگوهای روابط دوجانبه جمهوری اسلامی ایران با ایالات متحده آمریکا را بر می سازد. لذا در مطالعه ریشه های تضاد در روابط ایران و آمریکا، همه مسائل برساخته و برخاسته از درک تاریخی و بی اعتمادی مفرطی است که حاصل عملکرد آمریکا در قبال ملت ایران است.

لذا بی جهت نیست که مقام معظم رهبری به عنوان تصمیم گیرنده نهایی در سیاست گذاری خارجی نظام به درستی انگشت اشاره را روی مفهوم بی اعتمادی گذارده و می فرمانید: ما به آمریکایی ها بدبینیم و هیچ اعتمادی به آنان نداریم، دولت آمریکا غیرقابل اعتماد و خودبرتربین و غیرمنطقی و عهدشکن است و دولتی در تصرف شبکه صهیونیسم بین المللی است که بخاطر صهیونیست ها مجبور است با رژیم غاصب مماشات کند و نرمش نشان دهد (آیت اله خامنه ای، بیانات در ۱۳/۷/۱۳۹۲) لذا با این تحلیل اساسا نمی توان در مسئله مذاکره با آمریکا از بی اعتمادی تاریخی چشم پوشید، چه اینکه این مولفه در عین ذهنی بودن، به شدت بر وقایع عینی تاریخی استوار است.

مولفه های عینی و نمونه های تاریخی بی اعتمادی

بی اعتمادی به آمریکا در بیان رهبری معظم انقلاب اسلامی ناشی از شواهد متعدد تاریخی است که می توان به برخی از آنها چنین اشاره کرد: سرنگونی دولت ایران در سال ۱۳۳۲ در کودتای ۲۸ مرداد و سر کار آودن دولتی دست نشانده؛ حمایت از ۲۵ سال دیکتاتوری پهلوی در ایران؛ اقدامات گسترده براندازانه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی؛ حمایت از دولت عراق برای تجاوز و تحمیل جنگ به ایران؛ ورود عملی به جنگ علیه جمهوری اسلامی با حمله به سکوهای نفتی ایران و هواپیمای مسافربری؛ ادامه سیاست تحریم ایران؛ راه اندازی جنگ گسترده تبلیغاتی – رسانه ای علیه جمهوری اسلامی؛ مقالبه گسترده با رشد علمی کشور با اقدامات خصمانه گسترده علیه برنامه هسته ای، ترور دانشمندان هسته ای و ...

البته بیان نمونه های تاریخی و اشاره به رویکردهای منفی آمریکا نسبت به ایران، نیازمند مجالی مجزا ست ولیکن در این قسمت به جهت اهمیت موضوع مذاکرات احتمالی ایران و آمریکا در مناقشات فکری و رسانه ای اخیر، تلاش می گردد صرفا برخی از موارد تاریخی که ناظر به عهدشکنی ایالات متحده می باشد، را مورد اشاره قرار دهیم. چه اینکه تاریخ کوشش های دیپلماتیک بین ایران و آمریکا حاکی از مصادیق متعددی است که طی آنان، آمریکایی ها روند دیپلماسی را در آن ناکام گذاشته و در میانه عرصه های دیپلماتیک از خود حُسن نیّت نشان نمی دهند.

دولت موقت و استرداد شاه: در مقطع آغازین پیروزی انقلاب اسلامی؛ دولت موقت معتقد بود که؛ حفظ و تثبیت نظام تازه تاسیس منوط به حفظ و گسترش روابط با کشورهای غربی، خصوصاً ایالات متحده آمریکا است. چرا که اساسا ابرقدرت کمونیستی شوروی را به عنوان تهدید اصلی منافع ملی و وحدت ارضی ایران تلقی می کردند. اوایل سال ۱۳۵۸ ه.ش، مهندس بازرگان، رئیس دولت موقّت انقلاب اسلامی به همراه ابراهیم یزدی وزیر امور خارجه تلاش نمود تا میانجیگری هایی بین مقامات عالی انقلاب و آمریکا بر قرار کند، درست زمانیکه بازرگان در حال میانجیگری بود؛ «سنای آمریکا» پیش نویس دو سناتورِ نزدیک به شاه مخلوع را به تصویب رساند که طبق آن دولت ایران بدلیل آنچه؛ اعدام های فوری مقامات رژیم سابق خوانده شده بود، محکوم می شد.

کمی بعد در حالیکه مسئول وقت میز ایران در وزارت خارجه آمریکا؛ هِنری پرِشت، سعی داشت «جیمی کارتر» را متقاعد کند که برای نتیجه بخش بودن دیپلماسی بازرگان، از پذیرش شاه مخلوع در آمریکا پرهیز کند؛ رئیس جمهور آمریکا با فشارهای «زبژیو برژینسکی» مشاور امنیت ملّی، به حضور شاه مخلوع به بهانه درمان در آمریکا رضایت داد.

امری که در منافات جدی با خواسته های مردم ایران مبنی بر تحویل شاه به ایران قرار داشت. گفته می شود؛ پذیرفتن شاه مخلوع در بیمارستانی در آمریکا، بخشی از پروژه «چیس مانهاتان» بود، موافقان آمریکایی این پروژه در نظر داشتند، دولت آمریکا را متقاعد کنند که با شتاب گرفتن اعتراض های ایرانیان به پذیرش شاه؛ بانک چیس مانهاتان، دارایی های ایران را مسدود کند (مشرق نیوز، ۱۶ مهر ۱۳۹۲).
پیروزی باراک اوباما در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در سال ۲۰۰۸، باعث بازنگری در سیاست خارجی یکجانبه گرا و جنگ طلب دوره قبل، با تکیه بر شعار تغییر گردید. بر همین اساس، فضای سیاسی واشنگتن نسبت به جمهوری اسلامی ایران در سال نخست دولت اوباما متأثر از رویکرد مذاکره گردید. لذا سیاست های اعلانی آمریکا مبتنی بر مذاکره و نامه نگاری ها به ایران در همین راستا قابل تحلیل است.

هاشمی، کلینتون و قانون داماتو: با روی کار امدن دولت سازندگی در جمهوری اسلامی، آقای هاشمی رفسنجانی تلاش نمود تا شرایط لازم برای عادی سازی روابط با بازیگران منطقه ای و بازیگران بین المللی را فراهم آورند. آقای هاشمی رفسنجانی در پاسخ به سوالی که «چه گفتمانی را می توان به سیاست خارجی زمان شما نسبت داد؟ می گوید:

واقع گرایی آرمانی، باید اذعان کرد که رعایت اسلام محدودیت هایی را ایجاد می کند» این نکته این مساله را مورد تایید قرار می دهد که ایشان در بحث صدور انقلاب، معتقد به صدور انقلاب از طریق توسعه ایران بودند (نبوی، ۱۳۸۳؛ ۱۷۰). لذا در عرصه بین المللی شاهد ادغام مجدد ایران در نظام اقتصاد جهانی از رهگذر پذیرش رهنمون های صندوق بین المللی پول هستیم (دهشیری، ۱۳۸۰: ۳۸۳).

در این دوران مراودات اقتصادی ایران و آمریکا افزایش چشمگیری یافته بود به‌طوری که میزان واردات ایران از آمریکا تا سقف یک‌میلیارد دلار در سال افزایش یافته و آمریکا خریدار یک‌سوم نفت تولیدی ایران شد (Mearsheimer & Walt، ۲۰۰۸: ۲۸۵). ایران، شرکت نفتی کنکو امریکایی را به عنوان برنده مزایده میدان نفتی سیری اعلام نمود.

بسیاری بر این باور بودند که ایران به عمد، شرکت آمریکایی را بر رقیب فرانسوی ترجیح داده است که خود را آماده برقراری روابط سیاسی نشان دهد (سیک، ۱۳۷۷: ۸۹). لذا در حالی که می رفت نظریه «مذاکره به جای مهار» جایگزین سیاست مهاردوجانبه شود، اسحاق رابین در تل‌آویو بر این ادعا بود که؛ عدم موفقیت سیاست مهار دوجانبه به دلیل عدم برخورداری این سیاست از ابزارهای تحریم‌های اقتصادی بوده است که می‌تواند در تکمیل سیاست مهار، ایران را متوقف کند.

لذا برنامه‌ای که رسما در «لابی اسرائیل آیپک» تحت عنوان «برنامه عمل تحریم‌های همه جانبه ایالات متحده علیه ایران» ارائه شده بود را برای تصویب در کنگره به سناتور جمهوری‌خواه «آلفونی داماتو» می‌رساند، تحریم‌هایی که بعدها به تحریم‌های داماتو علیه ایران معروف شد و توانست اولین چراغ سبز دولت هاشمی‌رفسنجانی برای مذاکره را خاموش کند، آنجایی‌که شرکت نفتی آمریکایی «کنکو» را از انجام تعهداتش در قرارداد توسعه «حوزه نفتی سیری» بازداشت (Mearsheimer & Walt، ۲۰۰۸: ۲۸۸) از همه تعجب آورتر اینکه، علیرغم سیاست تنش زدایی ایران، خصمانه ترین موضع آمریکا در قبال ایران، توسط وارن کریستوفر وزیر خارجه آمریکا در همین مقطع اتخاذ شد. کریستوفر که به میانه روی و دقت در کاربرد کلمات مشهور بود، در مورد ایران حدی را رعایت نمی کرد؛ او اولین بار از واژه یاغی برای ایران استفاده کرد (سیک، ۱۳۷۷: ۹۰).

گفتگوی تمدن ها و محور شرارت: اما روی کار آمدن دولت اصلاحات در ایران و اتخاذ سیاست تنش‌زدایی و گفتگوی تمدن‌ها، باعث تحول در رفتار سیاست خارجی ایران و ایجاد زمینه‌های همکاری با کشورهای مختلف شد.

براین اساس، علی‌رغم آنکه در این ایام زمزمه‌هایی مبنی بر کاهش تنش و احتمال ایجاد رابطه میان ایران وغرب پدیدار شد، اما به قدرت رسیدن نومحافظه کاران در آمریکا با پیروزی جورج بوش پسر، قوت یافتن مسائل مربوط به پرونده‌ی هسته‌ای ایران در آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، هدف تهاجم قرار گرفتن برج‌های دوقلوی تجارت جهانی در ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱، روابط فوق را دستخوش تحولات شگرفی کرد. در این دوران ایران برای اثبات همکاری خود با آژانس، پروتکل الحاقی به NPT را امضاء کرد.

در زمینه مذاکرات با تروئیکای اروپایی نیز، توافقنامه پاریس برای تبادل تضمین های متقابل و تعلیق غنی سازی اورانیوم به امضاء رسید. ایران همکاری هایی را با ایالات متحده جهت سرنگونی طالبان در افغانستان انجام داد. ایران در جریان عملیات ائتلاف علیه طالبان، شرکت در اجلاس امنیتی بن در ۲۰۰۱ و تشکیل دولت موقت افغانستان نقش موثری ایفا کرد که مورد توجه آمریکا قرار گرفت (شفیعی فر، ۱۳۸۱).
ایران در جریان عملیات ائتلاف علیه طالبان، شرکت در اجلاس امنیتی بن در ۲۰۰۱ و تشکیل دولت موقت افغانستان نقش موثری ایفا کرد که مورد توجه آمریکا قرار گرفت . ایران در دوره اصلاحات به رغم تمامی همکاری های بین المللی خود و ارسال پیام های مثبت به جهان غرب، از سوی کاخ سفید در فهرست "محور شرارت" به همراه عراق و کره شمالی قرار گرفت.

ایران در آن دوره به رغم تمامی همکاری های بین المللی خود و ارسال پیام های مثبت به جهان غرب، از سوی کاخ سفید در فهرست "محور شرارت" به همراه عراق و کره شمالی قرار گرفت. در این راستا ایالات متحده‌ی آمریکا، جمهوری اسلامی ایران را به تلاش جهت دستیابی به سلاح‌های کشتار جمعی متهم و ایران را بر هم‌زننده‌ی صلح و ثبات بین‌المللی معرفی نمود. در واقع علیرغم همه نشانه های دوستی از سوی دولت اصلاحات، در آمریکا وضع کاملا برعکس بود.

جوست هیلترمن، استاد دانشگاه جورج تاون آمریکا، در سخنرانی خرداد ۱۳۸۱ خود در دفتر مطالعات سیاسی و بین الملل وزارت خارجه، اشاره می کند که: آمریکا می خواهد رهبری و نظام اسلامی را در ایران عوض کند. به همین دلیل در شرایط فعلی، آشتی جویی و مسالمت بین ایران و آمریکا معنی ندارد؛ زیرا آمریکا بیشتر در پی تغییر نظام است تا رسیدن به آشتی (به نقل از: شفیعی فر، ۱۳۸۱).

پس از آن نیز آمریکا تمام تلاش خود را جهت ناکامی ایران در اجرای فعالیت‌های هسته‌ای و ارجاع پرونده‌ی ایران به شورای امنیت به کار گرفت. همچنین آمریکا به تشدید تحریم‌های اقتصادی علیه ایران پرداخت و سعی کرد با ارجاع پرونده‌ی هسته‌ای ایران به شورای امنیت سازمان ملل، جمهوری اسلامی را منزوی سازد.

هرچند مقاومت و ایستادگی مردم ایران،‌ به روشنی بی‌حاصل بودن تحریم‌ها را به جهانیان نشان داد. لذا حتّی نرم خویی «سید محمّد خاتمی» نه تنها منجر به برقراری رابطه با آمریکا و حل اختلافات نگردید، بلکه موضع آمریکا در قبال ایران آنچنان سخت گردید که به شکلی آشکار، براندازی جمهوری اسلامی و خشکاندن ریشه ملت ایران از جمله اهداف دولت آمریکا اعلام می گردید.

سیاست تغییر اوباما و انتخابات دهم ریاست جهوری: پیروزی باراک اوباما در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در سال ۲۰۰۸، باعث بازنگری در سیاست خارجی یکجانبه گرا و جنگ طلب دوره قبل، با تکیه بر شعار تغییر گردید. بر همین اساس، فضای سیاسی واشنگتن نسبت به جمهوری اسلامی ایران در سال نخست دولت اوباما متأثر از رویکرد مذاکره گردید. لذا سیاست های اعلانی آمریکا مبتنی بر مذاکره و نامه نگاری ها به ایران در همین راستا قابل تحلیل است.

در مقابل اما، آیت الهم خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی، از همان ابتدا با توجه به عدم مشاهده تغییر عینی، رویکرد جدید امریکا را مبتنی بر فریب ارزیابی کردند: حالا دولت جدید آمریکا می گوید ما مایلیم با ایران مذاکره کنیم، بیائید گذشته را فراموش کنیم. می گویند ما به سمت ایران دست دراز کردیم. خوب، این چه جور دستى است؟ اگر دستى دراز شده باشد که یک دستکش مخمل رویش باشد، اما زیرش یک دست چدنى باشد، این هیچ معناى خوبى ندارد... شعار تغییر می دهند؛ خوب، این تغییر کجاست؟...دارائى‌هاى ملت ایران را آزاد کردید؟ تحریمهاى ظالمانه را برداشتید؟ از لجن‌پراکنى و اتهام‌زنى و تبلیغات سوء علیه این ملت بزرگ و مسئولین مردمى آن دست برداشتید؟ شعار تغییر می دهند، اما در عمل تغییرى مشاهده نمی شود....(آیت الها خامنه ای، بیانات در ۱/۱/۸۸).

بدین ترتیب مقام معظم رهبری گوشزد کردند که دولت اوباما نیز توطئه های دولت های قبلی آمریکا علیه ایران را دنبال می کند، با این تفاوت که دست چدنی را با دستکش مخملی پوشانده است. البته دیری نپائید که با حوادث انتخابات دهم ریاست جمهوری و فتنه ۸۸، رویکرد اصلی امریکا آشکار گردید، که به استفاده از قدرت نرم و توسل به شیوه های براندازی نرم متکی بود. القای ناسالم بودن انتخابات و طرح موضوع تقلب، به نقطه مشترک تبلیغات و تکیه کلام عوامل خارجی و داخلی انقلاب بدل شد.

اوباما که با شعار تعامل و مذاکره با ایران به میدان آمده بود بسیار ذوق زده از وقایع ایران، وضعیت داخلی ایران را اسفناک خواند و از تغییر استراتژی خود مبنی بر گفتگو و دیپلماسی با ایران بر اثر حوادث بعد از انتخابات سخن گفت: ناآرامی‌ها در ایران بر گفت‌وگوی میان تهران ـ واشنگتن تأثیر منفی خواهد گذاشت. شکی نیست، هر گفتگوی مستقیم با ایران تحت تأثیر رویدادهای چندهفته اخیر قرار خواهد گرفت. اوباما در ۲۵ خرداد ۱۳۸۸ با اتخاذ موضعی دو پهلو می گوید: من از وضعیت فعلی ایران که در تلویزیون می بینم رنجیده خاطر هستم، ارزش هایی مثل آزادی عقیده ارزش های جهانی هستند که باید مورد احترام قرارگیرند. اینکه چه کسی رهبری ایران را برعهده گیرد، مربوط به مردم است اما ساکت نشستن غلط است و بررسی درباره انتخابات نباید همراه خونریزی باشد (به نقل از: اخوان، ۱۳۸۹).

در مقطع آغازین پیروزی انقلاب اسلامی؛ دولت موقت معتقد بود که؛ حفظ و تثبیت نظام تازه تاسیس منوط به حفظ و گسترش روابط با کشورهای غربی، خصوصاً ایالات متحده آمریکا است. چرا که اساسا ابرقدرت کمونیستی شوروی را به عنوان تهدید اصلی منافع ملی و وحدت ارضی ایران تلقی می کردند.

بدین ترتیب بار دیگر نشان داده شد که در هدف اصلی رویکرد آمریکا در قبال ایران تغییری حاصل نشده است و صرفا در رویکرد اوباما، بر خلاف رویکردهای سخت افزاری گذشته، ابزارهای نرم و نافرمانی مدنی به عنوان ابزار براندازی نظام سیاسی ایران، مورد استفاده قرار گرفتند.

بیانیه مبادله هسته ای تهران: مورد دیگر در عهدشکنی و عدم صداقت آمریکا، به توافق هسته ای ایران با بزریل و ترکیه باز می گردد. نگاهی به موضوع درخواست ایران برای دریافت سوخت ۲۰ درصد، اشاره خوبی برای سنجش حسن نیت مقامات آمریکایی در مواجهه با موضوع هسته ای ایران است.

پس از اینکه درخواست ایران برای تامین سوخت بیست درصد، توسط آمریکا با شروطی غیرقابل قبول مواجه شد، در اردیبهشت ماه سال ۸۹ و در حاشیه اجلاس جی ۱۵ در تهران، بیانیه تهران در خصوص تبادل هسته‌ای ایران و غرب در کشور ترکیه میان سه کشور ایران، برزیل و ترکیه به امضا رسید.

قبل ازاین توافق، اوباما نامه ای به رییس جمهور وقت برزیل نوشت. در این نامه اوباما صراحتا از داسیلوا خواسته بود تا توافقنامه‌ با ایران، درباره تبادل سوخت هسته‌ای، که آمریکا در ماه اکتبر سال گذشته موفق به پیگیری آن نشده بود، را این بار برزیل پیگیری کند. اوباما در این نامه تأکید کرده بود که؛ موفقیت در امضای این توافق با تهران در جامعه بین‌المللی اعتمادسازی خواهد کرد و تنش‌های اخیر درباره برنامه هسته‌ای ایران را رفع می‌کند.

اما در اقدامی که حتی تعجب مقامات ترک و برزیلی را به همراه داشت، واشنگتن بلافاصله پس از امضای این بیانیه ۳ جانبه، آن را رد و حتی قطعنامه تحریم‌های شدیدتر علیه ایران را به شورای امنیت سازمان ملل فرستاد. رهبر معظم انقلاب در بخشی از فرمایشات خود در ابتدای سال۹۱ با اشاره به ماجرای موافقت ایران با نشست ترکیه و برزیل فرمودند:

این غنى‌سازى بیست درصد، همان چیزى است که در سال ۸۹ آمریکائى‌ها و دیگران براى تولید آن شرط گذاشتند. ما می باید براى مرکز اتمىِ آزمایشگاهى تهران که مال رادیوداروهاست، اورانیوم غنى‌شده‌ى بیست درصد تهیه می کردیم؛ چون سوخت بیست درصدمان تمام شده بود. آنها براى این کار شرط گذاشتند و گفتند باید اورانیومى را که تولید کرده‌اید، خارج بفرستید؛ اما ما قبول نکردیم. آمریکائى‌ها دولت برزیل و دولت ترکیه را واسطه کردند که با ما صحبت کنند، میانه را بگیرند؛ چیزى مورد توافق به وجود بیاید. ما قبول کردیم. مسئولین ترکیه، مسئولین برزیل به اینجا آمدند و با رئیس جمهور ما نشستند بحث کردند، صحبت کردند و یک نوشته‌اى را امضاء کردند. بعد که این توافقنامه امضاء شد، آمریکائى‌ها زدند زیر قولشان! آنها نمی خواستند این قرارداد امضاء بشود؛ میخواستند امتیاز زیادى بگیرند، زورگوئى کنند، باج بگیرند. به خاطر بدقولى‌اى که آمریکائى‌ها کردند، دولت برزیل و دولت ترکیه پیش ما شرمنده شدند. ماجراى این بیست درصد این است.

لذا چنانچه مشاهده می شود تاریخ روابط ایران و آمریکا طی دهه های گذشته، نمونه های بسیار روشن و متقنی از عهد شکنی و تزویر مقام های آمریکایی در مواجه با حسن نیت و گام های اعتماد ساز مقام های ایرانی را، در دل خود ثبت و ضبط کرده است.

نفوذ صهیونیسم و لابی اسرائیل اصلی ترین شاخص بی اعتمادی

دیدیم که تلقی بی اعتمادی ایران به ایالات متحده از رویکرد سلطه گرانه این دولت در قبال ایران نشات گرفته است و مکررا در عرصه سیاسی و دیپلماتیک با رفتارهای امریکا تشدید شده و تعمیق یافته است. لذا به نظر می رسد تغییر در الگوی رابطه بین دو کشور ناممکن باشد. علت این امر البته به تجربه تاریخی باز می گردد، اما آنچه این امر را در آینده نیز تدوام می بخشد و پیش بینی فوق الذکر را محقق می سازد، نقش اسرائیل در سیاست گذاری خارجی امریکاست.

در واقع مولفه لابی اسرائیل و نفوذ صهیونیسم در ارکان سیاسی ایالات متحده به عنوان اصلی ترین شاخصه بی اعتمادی ملت ایران در قبال آمریکا، با تغییری مواجه نشده است و احتمالا تا سالها راهنمای عمل کاخ سفید در قبال منطقه خاورمیانه و نیز ایران خواهد بود. مگر این که در خصیصه اصلی تولید کننده تضاد میان ایرن و آمریکا، که همانا مسئله اسرائیل است، تغییری رخ دهد که بروز چنین تحولی نیز بعید می نمایاند.

در واقع نیروی پیش برنده سیاست کلان ایالات متحده در منطقه؛ تقریباً به طور کامل به روابط سیاسی داخلی آمریکا و به ویژه فعالیت های "لابی اسراییل" وابسته است. هیچ گروهی موفق نشده تا این اندازه سیاست خارجی ایالات متحده را از مسیر منافع ملی آن کشور دور کند و در عین حال آمریکایی ها را متقاعد سازد که منافع ایالات متحده و اسراییل، اساساً یکسان هستند (Mearsheimer & Walt، ۲۰۰۸: ۶-۸).

بخش عمده ای از سیاست های خصمانه واشنگتن علیه جمهوری اسلامی را، لابی های صهیونیستی در آمریکا رقم می زنند و رژیم اسرائیل نیز مستمرا برای اعمال فشار بیشتر بر تهران با دولت آمریکا در تماس است.لذا بی جهت نیست که؛ مقام معظم رهبری دولت آمریکا را «دولتی در تصرف شبکه صهیونیسم بین الملل» دانسته که در برابر سیاست های رژیم صهیونیستی نرمش نشان می دهد. لذا شاخصه اصلی سنجش صدق و کذب سیاست خارجی آمریکا در قبال ایران با پیروی یا عدم پیروی ایالات متحده از خواسته های اسرائیل مشخص می گردد.

جمع بندی و ارائه راهکار

شرایط تاریخی و مطالعه نظری اثبات می کند که دولت ایلات متحده همواره در تقابل با ملت ایران، عهدشکن بوده و اساسا بی اعتمادی تاریخی ایران به آمریکا، ناشی از زیگزاک های متعدد دیپلماتیک این کشور در تحدید منافع ملی ایران است. این درحالیست که با روی کار آمدن دولت جدید در ایران و تغییر لحن مقامات آمریکایی درباره تعامل با ایران، بعضا این تلقی پیش می آید که آمریکا دست از خصومت برداشته و قصد دارد تا منطبق بر احترام متقابل و منافع مشترک به تجدید رابطه با ایران بپردازد.

اما دیدیم که تجربه تاریخی که منجر به انباشت بی اعتمادی شده است، آمریکا را غیر منطقی و عهد شکن نشان می دهد. از سوی دیگر اصلی ترین معیار برای صحت ادعای آمریکا را باید در اصلی ترین ستون سیاست خارجی آمریکا، یعنی اسرائیل و نقش لابی صهیونیست، مورد بررسی قرار داد. واضح است که تغییر در راهبرد جهانی و خاورمیانه ای آمریکا، وهم چنین تغییری در شدت و ضعف نقش لابی اسرائیل در آمریکا رخ نداده است.

همین امر زمینه اصلی تداوم بی اعتمادی جمهوری اسلامی ایران به آمریکا در آینده نیز خواهد بود. لذا واضح است آمریکا در روابط خود با ایران صداقت نداشته و هموراه در این مسیر از در دشمنی وارد شده است و هیچ گاه نیز حاضر به عذرخواهی و پذیرفتن اشتباهات گذشته خود در برابر ملت ایران نشده است. حتی در شرایط اخیر نیز، اوباما در حالی باب جدیدی از مذاکرات برای رسیدن به تعامل و تفاهم باز می کند که همزمان در دیدار با نتانیاهو به همان عبارت کهنه: همه گزینه ها روی میز است متوسل می گردد.

لذا واقعیت این است که تاکید مقام معظم رهبری بر دو نکته همزمان؛ یعنی "عدم اعتماد به آمریکا" در کنار تاکید ایشان بر حمایت از رویکرد دیپلماتیک، خود گویای دو واقعیت غیر قابل انکار است: نخست اینکه رهبر انقلاب دیدگاهی کاملا واقع گرایانه نسبت به روابط بین الملل داشته و بر نکته ای تاکید کردند که واقعیت روابط ۳۵ سال گذشته ایران و آمریکا بوده و آن مساله "عدم اعتماد" است.

لذا به نظر می رسد دستگاه رسمی دیپلماسی کشور، ساختار غیر رسمی دیپلماسی عمومی و رسانه ای چه در داخل و خارج، در تبیین دیدگاه فوق نقشی جدی بر عهده خواهند داشت. لذا پیشنهاد می گردد موارد ذیل مورد نظر سیاست گذاران خارجی و رسانه ای قرار گیرد:

- تاکید دیپلماسی عمومی کشور بر بی اعتمادی ایران به ایالات متحده به جهت رویکرد منفی این کشور.

- ایجاد فضای رسانه ای جهت مطالبه از آمریکا برای زدودن بی اعتمادی.

- بهره گیری از تاکتیک نرمش قهرمانانه جهت سنجش صداقت امریکا در مواضع اخیر خود.

- افزایش تعاملات دیپلماتیک برای شکست تلاش های اجماع ساز ایالات متحده.

- انعطاف پذیری در مذاکرات و عدم فرصت به آمریکا جهت کارشکنی.

فهرست منابع

اخوان، محمدجواد (۱۳۸۹)، عبور از فتنه، سه جلد، تهران: مطالعات و پژوهش های بسیج دانشجویی.

برزگر، کیهان (۱۳۸۵)، "تضاد نقشها: بررسی ریشه های منازعه ایران و آمریکا بعد از حوادث ۱۱ سپتامبر"، فصلنامه راهبرد، شماره ۳۹.

دهشیری، محمدرضا (۱۳۸۰)، "چرخه آرمان گرایی و واقع گرایی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران"، فصلنامه سیاست خارجی، سال پانزدهم، شماره دوم.

سیک، گری (۱۳۷۷)، "ایران و آمریکا حقایق و پپیامدها"، مجله گفتگو، شماره ۱۰۱.

شفیعی فر، محمد (۱۳۸۱)، "حادثه ۱۱ سپتامبر و تاثیر آن بر روابط ایران و آمریکا"، دانشگاه اسلامی، شماره پانزدهم.

مشیرزاده، حمیرا و هرمز جعفری (۱۳۹۱)، "قدرت هژمون و دولت های انقلابی؛ مطالعه موردی امریکا و جمهوری اسلامی ایران"، فصلنامه روابط خارجی، سال چهارم شماره اول.

نبوی، مرتضی (۱۳۸۳)، "سیاست خارجی ایران در دوران ریاست جمهوری آقای هاشمی رفسنجانی"، همراه مصاحبه با آقای هاشمی رفسنجانی، فصلنامه راهبرد، شماره ۳۴.

Mearsheimer, J. J & Walt, S. M. (۲۰۰۸). The Israel Lobby and US Foreign Policy. London: Pinguin Books.
نام شما

آدرس ايميل شما
برای ارتقای فرهنگ نقد و انتقاد و کمک به پیشرفت فرهنگ و اخلاق جامعه، تلاش کنیم به جای توهین و تمسخر دیگران، نظرات و استدلال هایمان را در رد یا قبول مطالب عنوان کنیم.
نظر شما *