عباس عبدی معتقد است که اگر افرادی جنبش سبز را همان اصلاحات بدانند؛ اصلاحطلبان به آنها ملحق میشوند.
به گزارش جهان، عباس عبدی، تحلیلگر اصلاحطلبی است که چندی قبل در گفتوگو با مشرق تأکید کرد که نظام باید اجازه بروز تجمعات در خیابانها و دانشگاهها را بدهد! و شرایط سیاسی کشور را نیز به قبل از سال 88 باز گرداند.
این چهره سیاسی که گویا منتقد آیتالله هاشمی نیز هست اما هیچگاه در تحلیلهای چند ماه اخیر خود اشارهای به آیتالله هاشمی نکرده است؛ با خبرگزاری فارس گفتگویی پیرامون جریان اصلاحات انجام داده که منتخبی از آن را در ادامه میخوانید:
معتقدم راه حل برون رفت از مشکلات فعلی، جنبش اصلاحات است و باید خود را باز سازی کرده و درست تصمیم بگیرند.
برای احیای جنبش اصلاحات چه تئوری و نظری را کار ساز میدانید؟
این کار یک اراده و ایده میخواهد چرا که متاسفانه به مخالفان اصلاحات هیچ امیدی نیست. اصلاح طلبان باید اعتماد به نفس داشته باشند و بدانند که آنها میتوانند آینده را درست کنند. لذا باید بین وضع موجود و تواناییهای خود توازن برقرار کنند.
من اگر انتقاداتی را که به جنبش سبز به حق وارد میدانم به شما بگویم و خبرگزاری فارس آن را منتشر کند، آنها نیز مثل شما فکر خواهند کرد و میگویند چون خبرگزاری فارس گفته پس بیربط است.لذا من برای اینکه دچار این بحران نشوم نمیگویم. ممکن است مقابل شما از جنبش سبز هم دفاع کنم چرا که انتقادات من با اعتراض شما فرق میکند. من اعتراض خود را در جرس مطرح میکنم. اما شما میخواهید که من به شما این انتقادات را بگویم. لذا اگر این کار را انجام دهم انتقاداتم بی اعتبار میشود.
اگر من مواضع موسوی و کروبی را که علیه این جریانات همچون مجاهدین خلق موضع گیری کردند را برای شما بیاورم موضوع حل میشود؟
این جریان سیاسی (اصلاحات) باید رهبر داشته باشد و اینکه رهبر نمیخواهد امری بی معنا است. رهبری این جریان نیز باید قدرت و مسئولیتش متناسب باشد و به میزانی که قدرت پیدا میکند درباره رفتارها و کنشهایش باید مسئولیت داشته باشد و این نیاز امروز جریان اصلاحات است. اگر آقای خاتمی خودش آمادگی دارد که به تنهایی این کار را انجام دهد میتواند این کار (رهبری جریان اصلاحات) را انجام دهد و خیلی هم خوب است و شاید بهتر از بقیه هم بتواند این کار را انجام دهد. آنچه جنبش اصلاحات کم دارد ایده و ارادهای است که مبتنی بر شرایط روز باشد و بتواند برای انتخابات آینده کار آمد و موثر باشد و پشت این ایده امضای یک فرد معتبر وجود داشته باشد.اکثریت اصلاح طلبان ولو اینکه به طرحها و نظرات آنها انتقاد داشته باشند از این ایدهها حمایت میکنند چرا که این وضعیت از اراده و ایده نامعین بهتر است.
اگر آقای خاتمی نمیخواهد به تنهایی بیاید میتواند هر طوری که صلاح میداند ورود کند. به جای اینکه در پی آن باشند که بگویند چه کسی میتواند این سنگ را از روی زمین بردارد معتقدم هر کس آمادگی خود را برای بلند کردن این سنگ اعلام کند ما از وی حمایت میکنیم.
این را نمیتوان گفت که جریان اصلاحات سر نداشت بلکه باید آن به گونه دیگری گفت یعنی برخی موضوعات زمین میماند؛ به این شکل که وظائف کمتر مشخص میشد و شاید بهتر بود خاتمی در آن زمان بیشتر مسئولیت این جریان را میپذیرفت. شاید وی مسئولیت نپذیرفت و قدرتی اعمال نکرد اما گذشته، گذشته است و ما با آن کاری نداریم.
نظر شما در خصوص مرزبندی بین جنبش سبز و جریان اصلاح طلبی چیست؟
اگر این مرز بندی به صفت افراد آن باشد، من مرزبندی نمیکنم بلکه با محتوا سر و کار دارم، ممکن است کسی خود را جنبش سبزی بداند ولی از زاویه اصلاحات به موضوع نگاه کند ما کاری به این نداریم و از این موضوع دفاع میکنیم. بنابراین ما کاری به افراد نداریم و آنچه برایمان مهم است خط مشی اصلاح طلبانه است. از این رو هر کسی که خود را جنبش سبز میداند حق دارد. اگر آنها جنبش سبز را همان اصلاحات میداند فبها المراد، ما هم به آنها ملحق میشویم. اما اگر چیز دیگری میداند او خودش را از اصلاحات متمایز میکند. این حق را برای هرکسی قائل هستیم که هر خطی را که میخواهد دنبال کند. اگر کسانی که جنبش سبز هستند و این جنبش را همان اصلاحات میدانند اگر بهدلایلی اسم دیگری روی آن گذاشتند من سر اسم دعوا ندارم.
بین اصلاحات و جنبش سبز مرز بندی نمیکنم مسئله من دفاع از اصلاحات است؛ ممکن است یک فرد طرفدار جنبش سبز، اصلاحات را قبول داشته باشد ما چرا باید بگوییم جزئی از این جریان نیستیم. اگر آنها خودشان با اصلاحات مرز بندی کردند؛ اصلاح طلب نیست. من چرا به او بگویم که هست بنابراین من از اصلاحات دفاع میکنم و در جریان سبز هم برخی افراد اصلاح طلب هستند و برخی از آنها نیز ممکن است آن طرف خط باشند. من از اصلاحات با موازین و روشهای خاص خودش دفاع میکنم. لذا کسی که سبز است باید خودش مشخص کند که آیا اصلاحات را قبول دارد یا خیر.