پنجشنبه ۲۷ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 16 May 2024
 
۲
۳

شهید معروفی که در حرم امام رضا(ع) از خلاف توبه کرد

يکشنبه ۲۵ تير ۱۴۰۲ ساعت ۱۰:۳۳
کد مطلب: 843843
توي حال خودش بود و با آقا حرف مي زد. دو روز بعد برگشتيم تهران، شاهرخ در مشهد واقعاً توبه کرد.
شهید معروفی که در حرم امام رضا(ع) از خلاف توبه کرد
گروه فرهنگ جهان نيوز: سه روز از عاشورا گذشته. شاهرخ خيلي جدي تصميم گرفته بود. کار در کاباره را رها کرد. عصر بود که آمد خانه. بي مقدمه گفت: پاشين! پاشين وسايلتون رو جمع کنيد مي خوايم بريم مشهد!

مادر با تعجب پرسيد: مشهد! جدي مي گي!

گفت: آره بابا، بليط گرفتم. دو ساعت ديگه بايد حرکت کنيم. باور کردني نبود. دو ساعت بعد داخل اتوبوس بوديم. در راه مشهد. مادر خيلي خوشحال بود. خيلي شاهرخ را دعا کرد. چند سالي بود که مشهد نرفته بوديم. در راه اتوبوس براي شام توقف کرد.

جلوي رستوران جوان ديوانه اي نشسته بود. چند نفري هم او را اذيت مي کردند. شاهرخ جلو رفت و کنار جوان ديوانه نشست. ديگر کسي جرات نمي کرد که او را اذيت کند!

بعد شروع کرد با آن ديوانه صحبت کردن. يکي از همان جوانهاي هرزه با کنايه گفت: ديوانه چو ديوانه ببيند خوشش آيد! شاهرخ هم بلند داد زد؛ آره من ديوانه ام! ديوانه! بعد با دست اشاره کرد و گفت: اين بابا عقل نداره اما من ديوانه خميني ام!

وارد رستوران شديم. مشغول خوردن شام بوديم. همان جوانهاي هرزه دور هم نشسته بودند. بلندبلند به هم فحش مي دادند. شاهرخ اشاره کرد که؛ زن و بچه اينجا نشستند، آروم تر!

اما آنها از روي لجبازي بلندتر فحش مي دادند. شاهرخ گفت: لااله الاالله نمي خوام دعوا کنم. اما يکدفعه و با عصبانيت از جا بلند شد. رفت سمت ميز آنها.

با خودم گفتم: الان اونها رو مي کُشه! اما آنها تا هيبت شاهرخ را ديدند پا به فرار گذاشتند!

فردا صبح رسيديم مشهد. مستقيم رفتيم حرم. شاهرخ سريع رفت جلو، با آن هيکل همه را کنار زد و خودش را چسباند به ضريح! بعد هم آمد عقب و يک پيرمرد را که نمي توانست جلو برود را بلند کرد و آورد جلوي ضريح. عصر همان روز از مسافرخانه حرکت کردم به سوي حرم. شاهرخ زودتر از من رفته بود. مي خواستم وارد صحن اسماعيل طلائي شوم. يکدفعه ديدم کنار درب ورودي شاهرخ روي زمين نشسته . رو به سمت گنبد. آهسته رفتم و پشت سرش نشستم. شانه هايش مرتب تکان مي خورد. حال خوشي پيدا کرده بود.

خيره شده بود به گنبد و داشت با آقا حرف مي زد.

مرتب مي گفت: خدا، من بد کردم. من غلط کردم، اما مي خوام توبه کنم. خدايا منو ببخش! يا امام رضا(ع) به دادم برس. من عمرم رو تباه کردم. اشک از چشمان من هم جاري شد. شاهرخ يک ساعتي به همين حالت بود.

توي حال خودش بود و با آقا حرف مي زد. دو روز بعد برگشتيم تهران، شاهرخ در مشهد واقعاً توبه کرد. همه خلافکاري هاي گذشته را رها کرد.

راوی: رضا کیانپور

برگرفته از کتاب شاهرخ، حر انقلاب اسلامی
زندگینامه و مجموعه خاطرات شهید شاهرخ ضرغام
https://jahannews.com/vdchkxn6x23nk6d.tft2.html
jahannews.com/vdchkxn6x23nk6d.tft2.html
نام شما

آدرس ايميل شما
برای ارتقای فرهنگ نقد و انتقاد و کمک به پیشرفت فرهنگ و اخلاق جامعه، تلاش کنیم به جای توهین و تمسخر دیگران، نظرات و استدلال هایمان را در رد یا قبول مطالب عنوان کنیم.
نظر شما *


Iran, Islamic Republic of
روحش شاد این شهید حر گونه زیست و حر گونه شهید شد.
Iran, Islamic Republic of
یا امام رضا به داد ما هم برس
ما به تو پناه آوردیم
یا ضامن آهو
Iran, Islamic Republic of
شادی ارواح طیبه شهدا و امام شهدا مخصوصا شهید شاهرخ ضرغام الفاتحه مع الصلوات