جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ - 29 Mar 2024
 
۱
۲

ماجرای قناعت شهید باکری برای رسیدن به خدا

سه شنبه ۲۶ مهر ۱۴۰۱ ساعت ۰۸:۳۸
کد مطلب: 815712
مهدی می خواست اول خودش را بشناسد و بعد به خدا برسد و در این راه هر سختی را که بود، با دل و جان می پذیرفت.
ماجرای قناعت شهید باکری برای رسیدن به خدا
گروه فرهنگی جهان نيوز: مهدی همیشه می گفت: «ما باید جواب این سوال ها رو با خودمان حل کنیم که چرا می خوریم، چرا می خوانیم، چرا ورزش می کنیم و چراهای دیگر.» مهدی می خواست اول خودش را بشناسد و بعد به خدا برسد و در این راه هر سختی را که بود، با دل و جان می پذیرفت.
 
وقتی قرار شد بیرون از خوابگاه اتاق بگیریم، رفت و یک خانه پیدا کرد. دو تا غذا نمی گرفتیم، همیشه یک غذا می گرفتیم و با هم می خوردیم.

گاهی می گفت: «فردا هر جا بودیم، فقط نان می خوریم.» و فقط هم نان می خوردیم، سیر هم می شدیم. گاهی می گفت: «روزه بگیریم برویم کوه. هم ورزش است، هم عبادت.» او می خواست عنان اراده اش را در دست بگیرد و نفس خود را زیر پا له کند.

وقتی سرباز شد و به تهران آمدیم، چون افسر شده بود، ماهی 1500 تومان حقوق می گرفت، اما باز هم به خودش و من سختی می داد. ماه رمضان، یک تومان یخ می خریدیم و برای افطار هم نان و انگور می خوردیم. زمستان آن سال، نفت نداشتیم، می گفت: «می سازیم، یعنی باید بسازیم.» ما تا سال پنجاه و هفت اصلا گوشت نخریدیم، نه این که نمی توانستیم، نمی خواستیم.

بعد از انقلاب، در مدتی که در ارومیه مسوولیت داشت، همین سیر را ادامه داد و بعد از آن جنگ هم، این راه را طی کرد تا به سرمنزل مقصود رسید. می گفت: «این راه را رفتن کار سختی است. برای رفتن توی این راه باید توشه برداریم. توشه این راه هم به جز دین و دیانت و آدم سازی چیزی دیگری نیست.»

برگرفته از کتاب نمی توانست زنده بماند/ خاطراتی از شهید مهدی باکری
راوی: کاظم میرولد
https://jahannews.com/vdcb8sbw5rhb8zp.uiur.html
jahannews.com/vdcb8sbw5rhb8zp.uiur.html
نام شما

آدرس ايميل شما
برای ارتقای فرهنگ نقد و انتقاد و کمک به پیشرفت فرهنگ و اخلاق جامعه، تلاش کنیم به جای توهین و تمسخر دیگران، نظرات و استدلال هایمان را در رد یا قبول مطالب عنوان کنیم.
نظر شما *


Iran, Islamic Republic of
مایه بسی تأسف است دختر شهید حمید باکری که برادر همین شهید مهدی باکری هم هست در سالهای گذشته تاکنون رفتار و تفکراتی از خود بروز داده که مغایر با مرام و معیارها و تفکرات پدر گرامی و عموی گرامیش بوده .پدر و عمویی که اسوه اخلاق و بصیرت و دشمن شناسی و ولایتمداری بودندو جان عزیزشان را هم بر سر همین اعتقادات و مرامشون تقدیم نمودند.
Iran, Islamic Republic of
یاد حدیث شریفی افتادم که می فرماید:
همه مردم هلاک می شوند بجز علما و همه علما هلاک می شوند بجز عمل کنندگان و همه عمل کنندگان هلاک می شوند بجز مخلصین و مخلصین هم در معرض خطر بزرگی قرار دارند.
این شهدای عزیز از آخرین مرحله هم بسلامت گذشتند و حقیقتا باید گفت که اینها عالم عامل مخلص واصل هستند.
روحشان شاد و راهشان پر رهرو باد...