این دیگر هنر جهانگیری است که چطور بتواند در مواجهه با مردم خود را از ارتباطی که با دولت روحانی و عملکرد ایشان داشته، مبرا کند. اینها به هنر جهانگیری و اصلاحطلبان که به کمک ایشان میآیند، بستگی دارد.
گروه سیاسی جهان نیوز: علی صوفی، فعال اصلاح طلب و عضو کابینه دولت اصلاحات در گفتگو با فرهیختگان گفته است: «جهانگیری در انتخابات 96 هم که حضور یافت مردم بلافاصله به ایشان گرایش مثبت نشان دادند و به همین واسطه حتی قدری برای روحانی هم احساس خطر شد». وی در ادامه شانس معاون اول روحانی برای موفقیت در انتخابات 1400 را به میزان هنر وی در اعلام برائت از دولت روحانی مرتبط دانسته چرا که حضورش در دولت به جایگاه وی لطمه زده است.
خود صوفی در بخشی از مصاحبه به درستی اصلاح طلبان را مسئول ناکارآمدی های دولت روحانی و فراکسیون امید معرفی کرده اما این کار را از سر ناچاری -بخوانید تقلا برای قدرت گیری- دانسته است. اما ظاهرا سریال بی صداقتی و البته اهانت اصلاح طلبان به مردم و خصوصا حامیانشان ادامه دار است. ورود مصداقی این فعال اصلاح طلب به ماجرای انتخابات 1400 و معرفی جهانگیری به عنوان کاندیدای اصلاح طلبان، نشان می دهد که در پازل ذهنی سیاست زده این افراد باید تا دقیقه پایانی و به هر قیمت که شده صندلی قدرت فعلی را حفظ کرد اما در لحظه آخر و با هدف بقای قدرت با یک اعلام برائت تاکتیکی، افکار عمومی را از هشت سال شراکت و همراهی در ناکارآمدی منحرف کرده و آنها را در رای مجدد به همان گروه فریب داد.
صوفی در بخش دیگری صحبت هایش همچون صادق زیباکلام به اعتراف خوبی درباره انتخابات دوم اسفند سال گذشته دست زده و گفته است: «اگر اصلاحطلبان اجازه مییافتند همه کاندیداها و ژنرالهای خود را که در معرض رد صلاحیت قرار گرفتند، به میدان بیاورند، باز نمیشد اطمینان پیدا کرد که مردم اقبالی به اینها نشان دهند». این در حالی است که بسیاری از تریبون داران اصلاحات هرچند به دروغ اما عمده دلایل شکست سنگین خود را به پای ردصلاحیت ها می نویسند.
به گزارش جهان نیوز، بخش های مهم اظهارات صوفی را در ادامه خواهید خواند:
*عارف بعد از گذشتی که در انتخابات سال 92 از خود نشان داد، اعتبار و سرمایه اجتماعی بسیار بالایی داشت و در نتیجه تاثیرگذاری ایشان در شورا هم بیشتر بود. اما به نظر من آن سرمایه اجتماعی که در شورایعالی سیاستگذاری اول وجود داشت بهتدریج بهویژه با ورود ایشان به مجلس کاهش یافت.
*اگر اصلاحطلبان اجازه مییافتند همه کاندیداها و ژنرالهای خود را که در معرض رد صلاحیت قرار گرفتند، به میدان بیاورند، باز نمیشد اطمینان پیدا کرد که مردم اقبالی به اینها نشان دهند. چنددرصد مردم راضی میشدند به پای صندوقهای رای بیایند؟ همیشه پیروزی اصلاحطلبان از قبل مشارکت حداکثری مردم حاصل میشد. اگر مردم مشارکت نکنند، اصلاحطلبان بازنده هستند. چون آنسو رای سنتی دارد و آن رای را میآورد. گرچه آنها هم در رای سنتی خود ریزش داشتند.
*اصلاحطلبان نمیتوانند از زیر بار مسئولیت عملکرد مجلس دهم و فراکسیون امید و عملکرد دولت روحانی شانه خالی کنند. درهرحال اصلاحطلبان عامل انتخاب این مجلس و این دولت هستند و بنابراین باید این مساله را در درجه اول صادقانه بپذیرند و اعتراف کنند. ما باید مسئولیت شرایط موجود جامعه از هر نظر را بپذیریم.
*بههرحال اصلاحطلبان سال 92 در یک شرایط خاصی مجبور شدند دست به چنین انتخابی بزنند. این موضوع از مردم پوشیده نیست. در آن زمان استراتژی رفع خطر بود. خطری از تداوم حضور تندروها در دولت و مجلس احساس میشد و بیم آن میرفت که کشور را بهسمت جنگ پیش ببرند. قطعنامههایی تصویب شد و هر لحظه این امکان وجود داشت که توسط آمریکا یا ائتلافی مورد هجمه قرار گیریم و خسارت عظیمی به ما وارد شود. این خطر کاملا هم در جامعه و هم بین نخبگان احساس میشد و اصولگرا و اصلاحطلب نداشت و همه این خطر را احساس میکردند. یک طیف تندرو این وضع را برای کشور به وجود آورد و باید کشور را از این وضعیت نجات میدادیم.
*انتظاری که شما از یک شخصیت تام و تمام و شناختهشده همانند هاشمی رفسنجانی یا خاتمی دارید و عملکردی که آنها خواهند داشت، خیلی با روحانی فرق میکند؛ کسی که برای جامعه ناشناخته بوده و نسبت او با اصلاحطلبان بسیار ضعیف است. ما از روی ناچاری ایشان را معرفی کردیم.
*این یک واقعیت است. بههرحال حضور جهانگیری در دولت روحانی به جایگاه اجتماعی ایشان لطمه زده است. وجه اصلاحطلب ایشان محرز است و تردیدی در این نیست که اصلاحطلبان یا شورایعالی سیاستگذاری در این امر دچار چالش نخواهند شد. چون ایشان یک چهره اصلاحطلب است و تردیدی در اصلاحطلبی ایشان نیست. جهانگیری در انتخابات 96 هم که حضور یافت مردم بلافاصله به ایشان گرایش مثبت نشان دادند و به همین واسطه حتی قدری برای روحانی هم احساس خطر شد که اگر ایشان بخواهد ادامه دهد، ممکن است روحانی در حاشیه قرار گیرد. اما آن روز قصد جهانگیری این نبود که با روحانی رقابت کند و لذا به نفع روحانی کنار رفت.
*اگر ما کاندیدایی همانند خاتمی داشته باشیم که هم عملکرد خوبی از نظر مردم داشته باشد و هم وجه و اعتبار لازم را دارد و هم اساسا نسبتش با این دولت بسیار ضعیف است، بنابراین تبعا ایشان میتواند موفق باشد. اما اگر نداشتیم، جهانگیری یا امثال ایشان هم میتوانند موردقبول اصلاحطلبان برای معرفی به مردم باشند ولی آن ضعفها را خواهند داشت. این دیگر هنر جهانگیری است که چطور بتواند در مواجهه با مردم خود را از ارتباطی که با دولت روحانی و عملکرد ایشان داشته، مبرا کند. اینها به هنر جهانگیری و اصلاحطلبان که به کمک ایشان میآیند، بستگی دارد.
اصلاح طلبان در 96 نماینده داشتند و میدانستند رای نمی آورد
مردم به اصلاح طلبان اقبال ندارند
اصلاح طلبان پشتوانه رای روحانی از سوی سبد طرفدارانشان در 96 شدند و در تبعات دولت روحانی و فساد امروز دخیل و مقصرند..
مشکلات اقتصادی مردم و کشور هیچ ارتباطی و ربطی به آمریکا ندارد چون آمریکا ازسال 1332 تاکنون به امور داخلی ایران دخالت و مداخله می کند و همچنان نیز ادامه می دهد.
فقط دولت، دولتمردان، مسولین و نمایندگان مجلس عامل اصلی مشکلات اقتصادی مردم و کشور هستند.
ما با آفتاب تابان برجام همه تحریم ها را برداشتیم و همه قدرتمندان جلوی ما گردن خم کردند.برجام بعث رشد اقتصادی، ارزانی و افزایش نرخ اشتغال شد. برجام پوزه امریکا را به خاک مالید. برجام آنقدر ضمانت اجرایی داشت که هیچ کس توان کنار گذاشتن آن را ندارد.
در همان روز اول برجام تمام تحریمها بالمره برداشته شد.
الان هم چرخ سانتریفوژها می چرخد هم چرخ زندگی مردم.
بله آقای صوفی مخصوصا وقتی جهانگیری در جواب دکتر قالیباف از تجارت غیر قانونی دختر وزیر وقت دولت روحانی بهنگام مناظره انتخاباتی برای روحانی دفاع کرد و گفت فقط 300 میلیون لباس یود ! با اقبال مردمی روبرو شد !