" مروری بر آغاز یک پایان" عنوان مطلبي است كه سايت الف به مناسبت سالروز فاجعه 17 شهريور 57 نوشته است.
به گزارش جهان به نقل از ايسنا، در اين يادداشت آمده است:
" نوروز سال ۱۳۵۷ را محمدرضا پهلوی در کاخ اختصاصیاش در کیش در حالی جشن گرفت که ظاهراً نگرانی چندانی از بابت تداوم سلطنتش، دست كم در کوتاهمدت نداشت.
تنها نگرانیهای عمده او یکی طحال معیوبش - که حالا دیگر علائمش را به صورت عارضههای پوستی نیز میدید - و دیگری بی مهری کارتر در قضیه نفت و نزدیکیاش به سعودیها بود.
حوادث و کشتارهای دی و بهمن ۵۶ نیز او را غره کرده بود و تصور میکرد در اوج ثبات در جزیره خودساختهاش سالها حکم خواهد راند. در این میان تنها امیر اسدالله علم بود که به واسطه سالها دوستی و خدمت به شاه از یک سو و قرار داشتن در آستانه مرگی دردناک - با منشأیی مشابه اعلاحضرتش- جرأت داشت در مکالمه تلفنی کوتاهش، سقوطی به مراتب دردناکتر را برای او پیشبینی کند.
محمدرضا اما این پیشبینی را به حساب هذیانهای دم مرگ پیرمردی خرفت گذاشت و تنها چند روز پس از مرگ علم، در واکنش به برخی ناآرامیها و اعتراضات در کشور در مصاحبه با رسانهها گفت: " اين شورشها را دو گروه تجزيهطلبان و سياسيون قديمي رهبري ميکنند، تظاهرات ضدميهني چند روز اخير کار کساني است که به سلامتي پيشهوري شراب ميخورند و یا کساني که ميخواهند ايران را به ايرانستان تبديل کنند و افراد اين شورشها به عقايد بچهگانه، احمقانه، عجيب و غيرقابل درک مربوط ميشوند."
اما زمان آبستن حوادثی بود که شاه از درک و پیشبینی آن عاجز بود. در حقیقت پرده آخر از حکومت مستبد شاه روز ۱۳ شهریور ۱۳۵۷ کلید خورد. در این روز برگزاری نماز پرشکوه عید فطر به امامت آیتالله مفتح و تظاهرات پرشکوه بعد از آن به ناگهان خواب شاه و اطرافیانش را آشفته کرد. نقش سپهبد ناصر مقدم در خشونتهای بعد از این روز و بالاخره حرکت در مسیری که به ۲۲ بهمن و سقوط سلطنت شد بسیار پررنگ بود.
بررسی مذاکرات سران ارتش و ملاقاتهای آنان با شاه در آن روزها و پس از آن نشان میدهد که مقدم به عنوان رییس تازه منصوب شده ساواک نقش پررنگی در جلب موافقت شاه در برخورد خشن با انقلابیون و به ویژه برقراری حکومت نظامی شش ماهه داشت. او اصرار زیادی داشت که از خود یک استراتژیست نظامی و یک تحلیلگر سیاسی و امور بینالملل معرفی كند. این واقعیت به ویژه از خلال سه صورتجلسه شورای فرماندهان ارتش در دی و بهمن ۱۳۵۷ به روشنی قابل استنباط است.
به هر روی در حالی که مقدم نشان میداد که نبض امور را در دست گرفته، طراحی راهپیمایی میلیونی ۱۶ شهریور ۱۳۵۷ توسط جامعه روحانیت مبارز به مدیریت شهید محلاتی و همراهی شهید بهشتی، شهید مفتح، حجتالاسلام ناطق نوری و بسیاری دیگر از بزرگان نهضت طراحی و برگزار شد.
عصر همان روز ساواك بهتزده گزارش داد كه تظاهرات اين روز از منطقه قيطريه، ونك، پهلوي (وليعصر) ژاله و مناطق جنوب شهر شروع شد و جمعيتها در شاهرضا (انقلاب) و آيزنهاور (آزادي) به هم پيوستند و ساعت ۳۰ : ۱۸ به ميدان شهياد (آزادي) رسيدند. طبق اين گزارش مردم تابلوهاي خيابان شاهرضا را محو و روي آن نوشتند خيابان خميني. همچنين مردم در مقابل دانشگاه صنعتي شريف شعار ميدادند دانشگاه خميني و تابلوهاي خيابان آيزنهاور را به خيابان شريعتي و خميني تبديل كردند. در خيابان آيزنهاور مرتباً اعلام ميكردند كه جمعيت فردا صبح در خيابان شهدا ـ نامي كه تظاهركنندگان به خيابان ژاله دادهاند ـ اجتماع كنيد.
هیچ یک از سازمان دهندگان راهپیمایی پرشکوه ۱۶ شهریور موافق تکرار آن در روز بعد (جمعه) نبودند ولی در آن میان شیخ عباس کبیری که منزلش حوالی میدان ژاله بود، مرتب مردم را به تجمع در میدان ژاله در ساعت ۷ صبح جمعه ۱۷ شهریور دعوت میكرد. تعدادی از خودروها هم همین اطلاعیه را بر روی شیشههایشان نصب کرده بودند.
رژيم شاه بعد از راهپيمايي بزرگ ۱۶ شهريور به اين نتيجه رسيد كه بايد بر شدت سركوب افزود تا بتوان بحران را مهار كرد. به روايت فريدون هويدا، پس از راهپيمايي روز ۱۶ شهريور، فرماندهان نظامي به شاه فشار آوردند كه هر چه زودتر در تهران حكومت نظامي اعلام كند. سپهبد ناصر مقدم در توجیه اصرار خود برای برگزاری حکومت نظامی گفت كه در راهپيمايي امروز سيل جمعيت به راحتي ميتوانست عمارت مجلس و تأسيسات راديو ـ تلويزيون را به تصرف خود درآورد.
شاه بعد از چند ساعت ترديد و دو دلي با سفراي انگليس و آمريكا به تبادل نظر پرداخت و تصميم گرفت تسليم نظر فرماندهان ارتش شود. ساعت ۲۰ روز ۱۶ شهريور جلسهای با حضور نخستوزير، اميرخسرو افشار وزير امور خارجه، ارتشبد ازهاري رييس ستاد بزرگ ارتشتاران، سپهبد ناصر مقدم رييس ساواك، سپهبد احمدعلي محققي فرمانده ژاندارمري، سپهبد صمديانپور رييس كل شهرباني، سپهبد برومند جزي رييس اداره دوم ارتش، سپهبد خواجهنوري رييس اداره سوم ارتش و ارتشبد قرهباغي وزير كشور تشكيل شد. ابتدا سپهبد مقدم گزارشي از چند روز اخير داد و اعلام كرد "قرار است فردا در مملكت آشوب به پا بكنند و مملكت را به هم بزنند . من مراتب را به عرض اعليحضرت رساندم كه به نظر من ضرورت دارد كه اعلام حكومت نظامي بشود."
رييس اداره دوم و سوم ارتش هم كه در اين جلسه شركت كرده بودند بر برقراري حكومت نظامي تأكيد ميكنند. همهي اعضاي جلسه بر ضرورت حكومت نظامي اعلام نظر ميكند و بلافاصله شريفامامي اعضاي دولت را احضار و هيأت دولت با اعضاي شوراي امنيت جلسه مشترك گرفتند و نظر شوراي امنيت به تصويب هيأت دولت رسيد. جلسه در ساعت نزديك به ۲۴ خاتمه يافت و شريفامامي نتيجه را تلفني به اطلاع شاه رساند و تأييد نهايي را از او گرفت. سپس ارتشبد ازهاري با شاه صحبت كرد و بنا به تصويب وي ارتشبد غلام علي اويسي فرمانده نيروي زميني به فرمانداري نظامي تهران و حومه انتخاب شد.
نيمههاي شب دولت اطلاعيهاي تنظيم كرد كه راديو در اخبار صبحگاهي آن را قرائت كرد، امّا اكثر مردم از آن بيخبر بودند. دولت در اين اطلاعيه با اشاره به اطلاعيهي ۱۵ شهريور كه تظاهرات را در معابر عمومي ممنوع اعلام كرده بود و اشاره به راهپيمايي ۱۶ شهريور اعلام كرد كه تنها براي جلوگيري از خونريزي "تظاهرات غيرقانوني و ضدملي" آنان تحمل شد.
وزارت امور خارجه آمريكا نيز بلافاصله برقراري حكومت نظامي در ايران را مورد تأييد قرار داد و سخنگوي آن اعلام كرد:" ما جمعه اظهار اميدواري كرديم نظم به زودي در تهران برقرار شود و امروز تكرار ميكنيم كه آرامش نيز مجدداً برقرار شود."
خبرنگار روزنامه فیگارو همان روز از تهران گزارش داد:
"ساعت ۸ صبح میدان ژاله؛ ارتش و نیروهای امنیتی کاملا در میدان مستقر گشتهاند و تمام راههایی را که به میدان متصل میشود بستهاند.
ماسکهای ضد گاز، کلاه کاسکها، سرنیزهها و تفنگهای نشانه رفته در پرتو نور خورشید میدرخشید. راهپیمایان و تظاهرکنندگان کجا هستند؟ بله اینجا هستند. در میدان و کوچهها طوری موضع گرفتهاند که به سختی دیده میشوند و در حالتی جدی و فریبدهنده اما کاملا هوشیار و آگاه از ریسکی که در پیش دارند، آن هم بدون کوچکترین سلاحی و تنها با دست خالی همراه با فریادها و پلاکاردهایی که در دست دارند.
در ساعت ۸ و ۱۵ دقیقه از قسمت فرماندهی نظامی صدایی که با بلندگو تقویت شده است چنین میگوید: "حکومت نظامی است. به شما دستور داده میشود متفرق شوید، ما را مجبور به تیراندازی نکنید. جمعیت یکصدا پاسخ میدهد "ما شاه نمیخواهیم جمهوری اسلامی میخواهیم، مرگ بر شاه جانی".
هشت و نيم هیجان و اضطراب بیشتر شده و جمعیت فشردهتر میگردد.
فریادهای شادی جمعیت حاکی از ورود آیتالله (یحیی) نوری است. وی با جرأت و شهامت به طرف نیروهای امنیتی میرود و پس از مختصری گفتوگو با یکی از افسران باز میگردد و با اشاره سر از جمعیت میخواهد تا به آهستگی روی زمین بنشینند و جمعیت نیز بدون کوچکترین واکنشی به دعوت وی لبیک میگوید. ۹ و ۱۵ دقیقه از قسمت دیگر میدان به یکباره صدای رگبار مسلسلها شنیده میشود.
من بلافاصله خود را به روی زمین مياندازم و به سختی به طرف پیادهرو میرسم؛ جایی که سربازان ردیف اول بدون وقفه شروع به تیراندازی به طرف ما کردهاند. تیراندازی مدت ۳۰ ثانیه به طول انجامید. تیراندازی به مردم بیدفاع و بیسلاح چه کار آسانی بود، چرا که جنگ نبود، بلکه یک کشتار دستهجمعی بود."
فرماندار نظامي تهران در اطلاعيه شماره ۴ خود اعلام كرد در واقعه ۱۷ شهريور، ۵۸ نفر كشته و ۲۰۵ نفر مجروح شدهاند. دو روز بعد دادگستري اعلام كرد تعداد كشتهشدگان به ۹۵ نفر رسيد. گر چه تعداد شهداي آن روز رسماً اعلام نشد، ولي بر اساس آخرین آمار بنیاد شهید انقلاب اسلامی آمار شهدای ۱۷ شهریور تهران حدود ۸۸ تن و آمار شهدای سراسر کشور در این روز۱۲۳ تن ثبت شده است. (بانک اطلاعات شاهد)
در حقیقت میتوان گفت 17 شهریور آغازی بود بر پایان سلطنت پهلوی. خبطی که رژیم در این روز به طور آگاهانه و از قبل برنامه ریزی شده مرتکب شد، جریان انقلاب را شدت بخشید و رژیم را در مسیری انداخت که غیر قابل توقف بود و از این جهت 17 شهریور نقطه عطف رویدادهای انقلاب است.
چند روز پس از واقعه ۱۷ شهریور هنگامی که شریف امامی برای اخذ رای اعتماد به مجلس میرفت، دست کم ۹ تن از نمایندگان فریادزنان صلاحیت شریف امامی را زیر سؤال بردند. یکی از نمایندگان، در حالی که به نشانه تاسف بر سر خود میکوفت، شریف امامی را مخاطب قرار داد: " تو نمیتوانی به عنوان نخستوزیر مجلس را مخاطب قرار دهی، دستهای تو به خون هموطنانت آغشته است. تو در مدت کوتاهی تعداد بیشماری را کشتهای."
سرانجام وی و نمایندگان هوادار او مجلس را ترک گفتند. اگر چه شریف امامی بار دیگر از مجلس دولتی رای اعتماد گرفت، اما تا پایان دوره نخستوزیری خود، عملکرد دولت وی به ویژه در حادثه ۱۷ شهریور مورد انتقاد قرار گرفت و بازداشت و مجازات عاملان آن در خواست شد.