اینکه یک مسئول نظام برود پیش یکی دیگر و بخواهد حکمی را که در دادگاه صادر شده با لابی و پارتیبازی و جانبداری نقض کند، بد خاطرهای است که ضبط میشود.
به گزارش جهان نيوز، اصلاحطلبان یا از هر خطا و گناهی دورند و «معصوم» یا اگر هم سازوکار حکومت خطایی در کار آنان تشخیص داد، آنها «مصون» هستند و نباید دادگاهی شوند! چه سه دهه پیش باشد و دادگاههای آن زمان و چه دادگاههای این زمانه! البته این فقط مخصوص اصلاحطلبان نبوده و برخی مسئولان نظام از گذشته تاکنون چنین خودمصونپندارانی بودهاند و گویی به تنها چیزی که باور نداشتند و به هر طریق تلاش میکردند مانع اجرای آن شوند، عدالت، آنهم «عدالت قضایی» بوده است.
خاطرات مرحوم هاشمی نشان میدهد هرگاه دادگاهی برای یکی از آنان تشکیل میشده، برای تغییر نظر دستگاه قضایی پشت در اتاق او صف میبستند و البته مرحوم هاشمی نیز این خاطرات را با افتخار مینوشته و در تاریخ حفظ میکرده است، زیرا بهنوعی مرجعیت او یا قدرت پارتیبازی او را در بسیاری از امور نشان میداده و مرحوم حواسشان نبوده است که این خاطرات چقدر نقیض عدالت و آبرومندی حکومت است: «دکتر [هادی]منافی آمد و برای یک دکتر متخصص زنان که به اتهام تجاوز به مریض خود، محکوم شده است، استمداد کرد... عصر آقای حسین مرعشی آمد. خبر داد، کارگزاران سازندگی تصمیم به توسعه و فعال شدن حزب گرفتهاند و خواست برای آقای کرباسچی از رهبری، طلب عفو کنیم.»
اینکه یک مسئول نظام برود پیش یکی دیگر و بخواهد حکمی را که در دادگاه صادر شده با لابی و پارتیبازی و جانبداری نقض کند، بد خاطرهای است که ضبط میشود. در همین ایام آشوب نیز شاهد تلاشهای برخی متنفذان برای تغییر حکم یک متهم پزشک بودیم. جای بسیار تأسف است که این نوع مسائل لابیگری حل نشدنی باقی مانده است.
خاطرات مرحوم هاشمی نشان میدهد آقایان بسیار به ایشان در وقت و بیوقت اصرار میکردهاند که ریاست قوه قضائیه را بپذیرد. با آن لابیهایی که میکردند معلوم است که رفتن مرحوم هاشمی به قوه قضائیه را از آن جهت میپسندیدند که دیگر نیازی نبود از ایشان بخواهند برای تغییر رأی دادگاه با رئیس قوه صحبت کند بلکه مستقیم و سرراست کارها به وفق مراد ایشان حل میشده و نتایج دادگاه را میتوانستند به یک اشاره تغییر دهند: «آقای [غلامحسین]رهبرپور، رئیس دادگاه انقلاب آمد. شرمنده بود و نتوانست برخورد نامناسب با روزنامه زن و فائزه را توجیه کند... از خبر انتقال ریاست قوه قضائیه به آقای سیدمحمود هاشمی [شاهرودی]، اظهار نگرانیکرد و گفت، برای قوه قضائیه و شخص رهبری، آثار منفی خواهد داشت. پیشنهاد داشت، من بپذیرم؛ قبول نکردم...».
عصر حسنآقا خمینی برای دعوت شرکت در مراسم [سالگرد ارتحال]امام آمد و گفت، طلبهها در قم، از سفر آقای [سیدمحمد]خاتمی، [رئیسجمهور]استقبال خوبی نکردند... از من خواست که ریاست قوه قضائیه را بپذیرم و گفت، آقای سیدمحمود هاشمی [شاهرودی]، نمیتواند قوه قضائیه را اداره کند؛ نپذیرفتم.»
این رویه اکنون نیز ادامه دارد. کافی است به دادگاههای این روزهای اصلاحطلبان نگاه کنیم. برخی تحلیلگران آنان گویا از غیب آگاهی دارند یا خود قاضیاند و همه پروندهها را خواندهاند، یکسره مینویسند که «این همکاران ما کار روزنامهنگاریشان را انجام دادهاند و اتهام به آنان زده شده است.» باز اگر میپذیرفتند که هیچکس مصون و معصوم نیست و اگر بهاحترام وزارت اطلاعات و دستگاه قضایی، رسیدگی به پرونده را قبول میکردند و فقط به غیرعلنیبودن دادگاه نقد داشتند، قابل باور بود، اما لحن و سخن ایشان آن است که اصولاً چرا دوستان ما را دادگاهی میکنید و چرا به ما اتهام میزنید؟!
چنین چیزی هیچ جای دنیا نیست که یک گروه سیاسی هرگونه برخورد قضایی با طیف گسترده همکارانشان را امری سیاسی و جناحی قلمداد کنند. برای جناح اصلاحطلب که در غیرعلنی برگزار شدن دادگاه، ندای قانون سر میدهد، خوب نیست که در اصل اتهام هیچ قانونی را نپذیرد و یکسره طیف گوناگون و متنوع همکاران خود را مصون از هر خطا و رسیدگی قضایی بدانند.
قهرمانان در قطعه شهدا تهران و یا در استانها خوابیدن یا مورد حمله موشکی و یا تیربارهای کنترل از راه دور به شهادت رسیدن مفاهیم کلماتت رو او بخون درک کن و بعد بکار ببر.. تازه آخرین مواضع افراد تعیین کننده هست نه چیز دیگه
تندورهای اصلاح طلب بودن که امام رو به موزه فرستادن و ثمرات انقلابش رو داشتن به آمریکا و غرب می دادن حالا برعکس شده جالبه پررویی نجومی اینجاست نه جای دیگه
آفرین هر کسی با کسی که دوست داره محشور بشه .. اما دور بری ها و کسانی که از او حمایت می کنند فکر نمی کنم نجاتت بده مواظب اخرتت باش افتاد که هیچ اگه نشد که باز هم هیچ
باشه تو هر چی گفتی قبول اما این حرفت دیگه کاربردی نداره حرفها روی فرقان وجود داره که جاش اینجا نیست ...اما یادت باشه هر حرفی داری بزن اما فرقان رو واسطه خودت نکن
اگر کسی خاطرات آقای هاشمی که ده هشتاد چاپ می شد ودر کتابفروشی ها با تبلیغ زیاد بفروش می رساندند بخوانند بارسیاسی خاطر یک سیاستمدار حرفه ای مثل سیاستداران آمریکایی یا غربی که چالشی وقابل تامل واتکا باشد ندارد بیشتر شیبه گزارشات روزمرگی از خانه تا محل کار است مثل صبحانه این چیز خوردم ماشن سوار شدم و..........انگار خاطره نویسی می کند
چرا خیلی هم فرق می کنند اگه فرقی ندارن چرا رای هاشون تفاوت داشت برو اول نظرالت دیگران رو بخون بعد بیا و کلیشه ای نظر بده اما قطعا این سه نفر هم از نظر سیاسی و هم منش و عملکرد به هم فرق دارن عزیزم
رفسنجانی تفکر مخلوطی از محافظه کاری واصلاح طلبی داشت که جامعه برای اهداف تثبیت قدرت خود وخانوادگی تضمین نماید که همین سیاست قدرت طلبی بیحد ومرز خود خارج از قاعده بازی بود