در ایران نتیجهگرایی را بیشتر در جریان سیاسی کارگزاران میبینیم که با چپ علیه راست متحد میشوند و با راست علیه چپ و این یعنی نتیجهگرایی مطلق و پراگماتیسم. یا جریاناتی مثل مشارکت که یک دوره ضد هاشمی هستند برای نتیجه گرفتن و یک دوره دیگر برای نتیجه گرفتن آویزان هاشمی میشوند.
حفظ جمهوری اسلامی است و امام با ذکر حفظ جمهوری اسلامی به نتیجه توجه میکند یا نه؟ امام یک سطح بالاتر است. اینکه به چه چیزی تکلیف داریم معطوف به این است که به نتیجه توجه کنیم. مسیری که امام در مشی عملی و سیاسی پیموده است، همین است. البته این توجه به نتیجه کاملا در برابر پراگماتیسم است.
فضا طوری بین تکلیفگرایان و نتیجهگرایان دوقطبی شده که گویی شقه سومی وجود ندارد اما شق سوم حتما وجود دارد. در این شق «تکلیف گرایی توام با نتیجه» است، دست کم این تفسیر این است که وقتی وارد عمل سیاسی شدیم و داریم تکلیف را انجام میدهیم به نتیجه هم فکر میکنیم و معطوف به نتیجه عمل را پیش میبریم.
عمل در تشخیص تکلیف و کسب نتیجه خصوصا در شرایط پیچیده و دشورا می تواند باشد. مصلحت به ما کمک میکند که بین آنچه مهم و مهمتر است، شما مهمتر را بر مهم ترجیح دهید، بین بد و بدتر هم بد را انتخاب کنید.
امام میتوانست به تشخیص خودش عمل کند و رئیسجمهوری که ابتدای جمهوری اسلامی ۱۱ میلیون رای آورده را وتو کند ولی مصلحت و مفسدهای که وی را وتو یا تنفیذ کنید، اهم و فیالاهم میشود و امام وی را تنفیذ میکند.
رئیسجمهور تشخیص دهم فردی ویژگیهای فردی را داراست و در عین حال تواناییهای تخصصی هم دارد و می تواند از مجلس رای اعتماد بگیرد تا وی را بهعنوان وزیر انتخاب کنم اما اگر بخواهم معاون رییس جمهور انتخاب کنم، چون رای اعتماد مجلس در سازوکار انتخاب او شرط نیست، همین که رییس جمهور از نظر فردی و توانایی ها به جمع بندی برسد، کفایت میکند. پس اینجا سازوکار، خود رییس جمهور و انتخاب اوست. اما جایی که سازوکار انتخابات است و دراختیار گرفتن مسئولیت منوط به رای مردم است آیا اینکه توانایی در رایآوری مردم داشته باشم جزء شرایط اصلحبودن من هست یا نیست؟ مسئله این است. باید این را حل کنیم. آیا فردی متدین و باتقوا را اجازه به صدور فتوا و اجتهاد میدهند؟ نه میگند باید تخصص و توانایی اجتهاد داشته باشد اولا و همچنین در سازوکار معقول و پذیرفته شده به اجتهاد رسیده باشد یا اجتهاد وی محرز شده باشد مثل امتحانی که برای نامزدهای مجلس خبرگان گذاشتند. بنابراین سازوکار هم در تعیین صلاحیت و اصلحبودن موثر است. مثلا میخواهید مرجع تقلید انتخاب کنید، میگویند اعلم را پیدا کنید. میپرسید اعلم بودن را چگونه بفهمیم؟ میگویند اگر خودتان تشخیص دارید و اگر ندارید از دو نفر که اینکاره هستند، بپرسید. یعنی آن سازوکار هم خودش شرایط و اقتضائاتی برای اصلحبودن برای شما بهوجود میآورد.