سه شنبه ۱۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 7 May 2024
 
۴
۳۲
با انتشار نامه ای صورت گرفت:

درد دل تاسف بار یک مادر با میرحسین موسوی

سه شنبه ۷ مهر ۱۳۸۸ ساعت ۱۳:۴۶
کد مطلب: 68543
درد دل تاسف بار یک مادر با میرحسین موسوی
خانم "طیبه میرزا اسکندری" یکی از مادران ایران، در نامه ای تاسف بار با گلایه از وضعیت موجود کشور خطاب به میرحسین موسوی نوشته است:

جناب آقای میرحسین موسوی
آنچه پیش رو دارید، مشتی از خروار حرف های مادری است که در این چند ماه تمام محیط زندگی اش از اضطراب و دلواپسی پرشده است . هر جا که قدم می گذاریم تفرقه و دعوا ست و آرامش و دوستی جایش را به جنگ اعصاب و دشمنی داده است ، در خانه ها، در جمع های فامیلی ، در میان دوستان نزدیک، همکاران، همسایه ها، جلسات مذهبی و ... بین زن و شوهرها، بین بچه ها و پدر و مادرها، بین دوستان و همکاران و ... و من عامل اصلی خیلی از این مشکلات را شما می بینم و کارهایی که کرده اید و حرف هایی که زده اید و همچنان هر روز یک برگ تازه را هم رو می کنید تا مبادا این آتش که روشن کرده اید خاموش شود.

من به عنوان یک مادر که نه فقط برای بچه های جوان خودش نگران است ، بلکه به سرنوشت همه بچه های این کشور بها می دهد، نتوانستم بیشتر از این سکوت کنم ، مخصوصا وقتی دیدم که در شروع سال تحصیلی دارید کاری می کندید که این آتش مخصوصا در محیط دانشگاه ها شعله ور شود. 

آقای موسوی
روزی که فهمیدیم شما کاندیدای ریاست جمهوری شده اید، خوشحال شدیم . فکر کردیم شما که یک چهره تازه سیاسی برای جوان ها هستید و وجهه روشنفکری و هنرمندی هم دارید، وقتی در انتخابات شرکت می کنید، بچه های جوان را و خیلی افراد دیگر را تشویق به شرکت در انتخابات می کنید. فکر کردیم که شما حلقه اتصال نظام با این گروه ها می شوید، اما هر چه جلوتر رفتید، ما از شما نامید تر شدیم . در اولین قدم وقتی تبلیغات تان شروع شد من خودم یک روز دیدم که دخترم از دانشگاه برگشت (دختری که فقط یک ترم بود که به دانشگاه وارد شده بود) با یک خروار مجله و بولتن و اعلامیه های شما و یک پارچه سبز که به مچش بسته بود. من از پارچه سبز خاطره قشنگی داشتم که به دوران کودکی ام مربوط می شد. یادم بود که هر سال ایام عزاداری حضرت اباعبدالله الحسین(ع) که می رسید، همراه مادر و مادر بزرگم به یکی از حسینیه های قدیمی محله بازار می رفتیم و اقای سیدی که متولی مراسم عزاداری در خانه اش بود، برای تبرک به دست همه عزاداران یک پارچه سبز می بست و من چقدر شوق داشتم که هر سال بروم و آقا سید با دست خودش یک پارچه سبز به دست من ببند. حالا همین پارچه سبز را به دست فرزندم می دیدم برای تبلیغات انتخاباتی یک کاندیدا . راستش من از این حرکت چندان خوشم نیامد، مخصوصا وقتی در روزهای بعد در کوچه و خیابان و ... دیدم که تبرک و تقدس این پارچه سبز چطور لوث شد. ولی مهم تر از این پارچه سبز که به دستش بود، رفتار و صحبت هایش بود که برایم خیلی عجیب بود. می دیدم که با هیجان و شوری فوق العاده از شما حمایت می کند که می دانستم قبل از آن اصلا شما را نمی شناخته است و با همان حرارت و البته همراه با توهین و ناسزا و خشم نسبت به رقیب تان نظر می دهد. من آن روز فقط به دخترم گفتم که ضمن این که خیلی خوشحالم که او به سرنوشت مملکتش این قدر حساس است، اما او باید در طرفداری از افراد فقط شور و هیجان و علاقه به خرج ندهد و سعی کند که شناخت و منطق و دلیل برای این طرفداری داشته باشد و در مخالفت با هیچ کس هم حرف های شعاری و توهین آمیز را جانشین اطلاعات درست و استدلال نکند. 

جناب آقای موسوی – این اولین کار ناامید کننده تان بود که بچه های جوان ما را به صحنه سیاست وارد کردید تا از شما طرفداری کنند، ولی به آنها یاد ندادید که برای طرفداری و مخالفت شان تابع عقل و منطق و انصاف و اخلاق باشند. شاید به این دلیل که شما برای اثبات صلاحیت خود و نفی صلاحیت حریف تان اطلاعات درست و دلیل منطقی نداشتید. و البته قبول دارید که گفتن و توصیه هر کس دیگر از جمله ما پدر و مادرها هم به جوان ها در این مورد به جایی نرسید. چون آنها بیشتر از این که تحت تاثیر توصیه و سفارش ما باشند، تحت تاثیر شما بودند و شما خوب می دانستید که بچه ها در این سنین به حرف های دیگران در محیط های بیرون از خانه بیشتر گوش می دهند تا به حرف های پدر و مادر. به این ترتیب شما پایه های رفتار غلط سیاسی را در خیلی بچه ها گذاشتید. راستی شما یادتان نیست که وقتی من و شما همسن و سال همین بچه ها بودیم، از نیروهای فعال انقلاب به حساب می آمدیم. رهبر عزیز این انقلاب ما را به صحنه سیاست کشاند، اما چطور ؟ ما خوب می دانستیم که چه می خواهیم و چرا با شاه مخالفیم. همان موقع و همین الان اگر از هریکی از ما می پرسیدند و بپرسند ما خیلی خوب می دانستیم که چرا بر علیه شاه قیام کرده ایم. هم اطلاعات داشتیم و هم تحلیل. امام خمینی هم ما را به صحنه سیاست کشاند و هم رفتار سیاسی درست را یادمان داد. برای همین است که برای همیشه در قلب یکایک ما محبت و احترام او حک شده است. اما شما مطمئن باشید که روی طرفداری های صرفا احساسی و ناآگاهانه نمی توان چندان حساب کرد و شما هم اگر بکنید خیلی زود خواهید فهمید که اشتباه کرده اید. شما در همین اولین قدم ما را تا حد زیادی از خودتان ناامید کردید.

بعد در قدم دوم ما دیدیم که شما در تبلیغات تان در روزنامه های تان خیلی سعی می کنید که افراد مشهور و شخصیت های مهم فرهنگی و هنری و اجتماعی و سیاسی را طرفدار خود نشان دهید. ولی حتی این آدم های به اصطلاح نخبه وقتی می خواستند از شما حمایت کنند ، بیشتر از این که از شما و برنامه های تان چیزی بگویند، به رقیب شما انتقاد (بجا یا نابجا)می کردند. یعنی بی صلاحیت بودن او را اثبات می کردند و نه صلاحیت شما را. چون خیلی از این ها هم اصولا شما را نمی شناختند. شما با این روش تان باز هم به جوان های ما یک پیام می دادید که اگر افراد مهم و مشهور از شما حمایت کنند یعنی این که شما برحقید. ابن روش شما در جلب طرفداری نخبگان هم ما باز ما را نسبت به شما ناامید تر کرد. 

من تحلیلگر سیاسی نیستم، از طرفداران پر و پا قرص هیچ جناحی هم نیستم. البته به اندازه ی خودم ، یعنی اندازه ای که به نظرم می رسد خیلی از مردم این جامعه می فهمند و تشخیص می دهند، می فهمم و تشخیص می دهم که مصالح من و مردمم چیست. بر اساس همین اندازه فهم و تشخیص بود که در انتخابات اخیر شرکت کردم و رای دادم و به شما هم رای ندادم، به دلیل همان چیزی که در ابتدا گفتم . من از دیدن کسانی در اطراف شما می ترسیدم. اظهار نظرهای شان در جریان همین انتخابات برای من وحشتناک بود. از خود می پرسیدم که این ها که به اصل حکومت دینی اعتقاد ندارند و خیلی صریح هم می گویند و این نظام را از اساس مردود می دانند و این را هم علنی مطرح می کنند، چگونه قرار است در کنار شما ، اگر رئیس جمهور شدید، به اداره ی همین کشور و نظام بپردازند ؟ همین جا بود که باز هم از شما نامید تر شدم.
از طرفی هم هر بار در کوچه و خیابان تجمع طرفداران شما را می دیدم، با خودم می گفتم که اگر شما رئیس جمهور نشوید، این انرژی و هیجان قرار است کجا صرف شود و چه واکنشی پیدا می شود؟و باز هم وحشت می کردم. از حرکات و اعمال و قیافه هایی که در خیابان می دیدم وحشت کردم و خیلی مذهبی ها هم مثل من وحشت می کردند و همین بیشتر از شما ناامید مان کرد.

من اندازه ی بچه های این نسل به اینترنت و ماهواره و ... نه دسترسی دارم و نه علاقه ، اما با واسطه ی همین بچه ها چیزهایی می شنیدم که حس خیلی بدی در من ایجاد می کرد، حس این که این نوع حرف ها ، این مدل تبلیغات خیابانی و این به اصطلاح رجزخوانی ها و سروصداها تناسبی با تبلیغات انتخاباتی معمولی ندارد. در هیچ انتخاباتی ما چنین چیزهایی ندیده بودیم و نشنیده بودیم.بعضی حرف ها بیشتر از تبلیغ، خط و نشان بود که کشیده می شد. آیا این عادی بود؟ بعد از انتخابات خوب فهمیدم که حسم غلط نبود و یک توفان حسابی در راه بود، چون شما برنده ی انتخابات نشدید. آن سروصداها قبل از انتخابات و ادامه خیلی بد و جهت دارش بعد از انتخابات آخرین کور سوی امیدمان به شما که نیروی این انقلاب و نظام باشید، خاموش کرد.

امروز دیگر بر خیلی ها از جمله من ثابت شده که شما بدانید یا ندانید در جهتی حرکت می کنید که دشمنان قسم خورده این نظام می خواهند و کارهایی کرده اید که هیچ دشمنی از بیرون این کشور نمی توانست در مور د این نظام بکند.

راستی چرا آقای موسوی؟ شما که در اوایل ورود تان به صحنه ی انتخابات علت ورود خود را خطرناک دیدن اوضاع کشور دانستید و احساس مسئولیت برای رفع این خطر، آیا فی الواقع خودتان و توفانی که به پا کردید، خطرناک ترین چیز برای این کشور نبود؟ 

آقای موسوی
در سایه ی همین سرو صداهایی که شما و دوستان و طرفداران تان درست کردند، من که نه به مسائل سیاسی به صورت خاصی نه علاقه ای داشته ام و نه در آن وارد بودم، خیلی چیزها فهمیدم که برعکس چیزی که بود شما می خواستید مردم بفهمند و خیلی ها هم مثل من بودند. پس شاید از این نظر باید از شما متشکر هم باشیم که حواس ما را خیلی جمع تر از گذشته کردید و چشم های مان را به روی حقایقی باز کردید که چندان از آن خبر نداشتیم. اما جناب موسوی ، به چه قیمت ما به این بصیرت رسیدیم؟ به قیمت خون بچه های بی گناهی که بعضا به طرفداری از شما و بعضا بی این که حتی طرفدار شما باشند، قربانی شدند؟ به قیمت به زندان رفتن بسیاری که به قول معروف نه سر پیاز بودند و نه ته پیاز؟

آیا قرار است که این روند همچنان ادامه بیابد و با این موج سبز امید که شما راه انداخته اید، موج سیاه اضطراب و دلواپسی که دل و جان ما مادرها را پر کرده، همچنان چنگ بر گلوی ما بگذارد؟ ما در روزهای پس از انتخابات به یمن همین موج سبز شما بود که هر بار بچه های مان از خانه بیرون می رفتند، تا برگشتن شان دل از حلق مان بیرون می آمد که نکند در این موج سبز غرق شوند؟ نگویید که بچه های ما را خطر دستگیری ها و برخوردهای دستگاه پلیس و نیروهای امنیتی تهدبد می کرد. من این دستگاه پلیس و نیروی امنیتی را برای نظم و امنیت این کشور واجب می دانم ، مخصوصا وقتی قرار باشد که در بلبشوی سرو صداهایی که دیگر منبع و سرچشمه ی اصلی اش هم معلوم نیست، همه ی هستی و نیستی یک ملت که با خون دل و جان بچه های شان در سی سال گذشته به دست آمده، بر باد رود.

آقای موسوی!
این نامه را نوشتم که به شما بگویم که بس کنید! بیش از این مملکت و بچه ها و جوان ها را به کام خطر نیندازید. بیش از این خاطر مادرهایی را که تا همین چند سال پیش دل شان برای پدرها و یا برادران شان در جبهه ها می لرزید، آزرده نکنید. فرق دلهره های امروز این است که اقلا آن روزها اگر دلهره ای بود در کنارش ایمان به حقانیت راه عزیزان شان آرام شان می کرد، ولی امروز حرفی از حقانیت نیست، حرف بازی های سیاسی است که معلوم نیست سرنخ آن دست کیست و چرا بچه های ما باید در راه این بازی فدا شوند؟

جناب موسوی!
این نامه را نوشتم که بگویم که مادران این مرز و بوم از شما نخواهند گذشت اگر بخواهید باز شدن دانشگاه ها را با شروع دوباره ی بلوا و آشوب همراه کنید . ما بچه های مان را به دانشگاه ها نفرستاده ایم که پیاده نظام نیروهای دشمن باشند بی این که خود بدانند و البته شما می دانید. 

من به عینه دیدم که شما با موج سبز تان در این مدت، بچه های ما را به وادی شعار زدگی بی منطق و بی استدلال و تنها با هیجان و احساسات کور کشاندید و از شما می پرسم اگر فی الواقع خود را بر حق می دانید و حرفی حسابی دارید، چرا از روز اول بنای شعله ور کردن آتش احساسات و خاموش گذاشتن فروع عقل و خرد را در طرفداران خود گذاشتید؟ و من مطمئنم که در ادامه ی راه هم اگر بخواهید بروید، چاره ای جز توسل به همین رویه ندارید. ما بچه های مان را روانه دادگاه کردیم که چشم شان باز شود و عقل شان رشد کند و شما همه ی سرمایه گذاری تان بر روی نفهمیدن و تعطیل کردن فکر و عقل و دامن زدن هیجان و احساسات تخریبی و بدبینانه است . چرا؟ 

آقای موسوی
شما در یکی از این بیانیه های آخر تان همه را توصیه کرده اید که به بحث ها و گفت و گوها در همه جا در خانواده، در فامیل، در هیات های مذهبی ، در میان همکاران و .... ادامه دهند.
یعنی این که شما نه تنها از آتش تفرقه ای که به جان این مردم انداخته اید ناراحت نیستید، بلکه خیلی هم راضی و خوشحالید. 

یعنی از جدال و شکافی که امروز بین زن و شوهرها ، بین بچه و مادر و پدر، بین برادر و خواهر ، بین افراد فامیل ، بین همکاران، بین همسایه ها و ... پیدا شده، دل تان غنج می زند. عواطف خانوادگی و فامیلی و دلبستگی های بین آدم ها را خراب کرده اید و دنبال خراب تر کردن شان هستید! زمینه ای درست کرده اید که اگر آدم ها با هم خرده حساب و دل خوری داشته اند، امروز در سایه چتر سبز شما آن را بزرگ کنند و به بهانه مسائل سیاسی با هم تسویه حساب نمایند و شما دل خوش کنید که راه سبز امید تان ادامه می یابد. اسم این فاجعه را هم جنبش اجتماعی می گذارید!

اما آقای موسوی اولا فکر نکنید که این آتش که درست کرده اید و به خانه ها و محیط های فامیلی و همسایگی و همکاری و ... انداخته اید، دامن خود شما را نمی گیرد، شاید تا همین حالا هم گرفته باشد. چون بالاخره خود شما هم همسر و فرزند و داماد و پدر و مادر و خواهر و برادر و فامیل و ... دارید. قطعا این آتش به خانه و ... شما هم سرایت می کند. باید درد و رنجی را که در هزاران خانه و جمع برای آدم ها و مخصوصا بر ای ما زن ها و مادرها که بیشتر به دنبال ایجاد همبستگی و عواطف بین نزدیکان مان هستیم ، ایجاد کرده اید، حس کنید. باید اضطراب و دلواپسی ما مادرها را وقتی که بچه های مان جلوی مان می ایستند و از اراده سبزی که شما به آنها تلقین کرده اید، حرف می زنند و با همین اراده به کام خطر می روند، درک کنید. و البته شاید هیچ وقت نفهمید عمق رنجی را که ما می کشیم از این که می بینیم که خود شما و بر پا کنندگان این آتش فعلا به کنج امن و عافیت خزیده اید و بچه های ما را که گول زده اید و فریب داده اید به میدان مبارزه می فرستید؛ مبارزه ای که جوان بر حسب فطرت پاک و ضمیر صاف خودش آن را یک نوع حق خواهی می داند و شما از هر کس بهتر می دانید که بازی قدرتی است که شما راه انداخته اید و بچه های ما را بازیگران و یا قربانیان آن کرده اید. و ما بزرگترها خوب می دانیم که شما نه دلسوز این مردمید و نه درد این کشور را دارید و به دنبال خواسته های خودتان و دیگرانی که با شما هم جهتند، هستید.

ضمنا بهتر است که خیلی مطمئن نباشید که این بحث و جدل ها همیشه به نفع شما تمام می شود .آدم های که در مکتب سیاسی شما تربیت شده اند، موقع هو و جنجال و هیاهو خوبند، ولی بحث ها منطقی و اصولی است و جای شعار و توهین و دروغ سازی این ها نیست، خیلی کم می آورند و به تعبیر خودشان می برند و قبول کنید که این ها به نفع شما و راه سبز شما نیست.

بعد هم آقای موسوی شما که یک آدم مذهبی بوده اید و از یک خانواده مذهبی بلند شده اید، این عوامفریبی را با کمک علامت های مذهبی بس کنید. آدم های مذهبی خیلی معمولی در این جامعه هم که از روی منبر ها داستان علی (ع) و معاویه را شنیده اند، با قرآن سرنیزه کردن آشنایند و بعید است که گول شما را بخورند غیر از این که بار گناه خود را سنگین می کنید و مغضوب اهل بیت می شوید ، چیزی به دست نمی آورید.

و درآخر یک بار دیگر می گویم از آه نیمه شب ما مادران بترسید و بیشتر از این بچه های ما را در کوچه و خیابان و دانشگاه و ... فدای فکرها و هدف های خیانت آلود خود نکنید. اگر دستگاه قضایی این مملکت ملاحظه شما را می کند، اما دستگاه عدالت خدا هیچ ملاحظه ای را در گرفتن حق مظلومان نمی کند و ما از ظلمی که به ما و بچه های ما می کنید به درگاه خداوند شکایت می کنیم و او سریع الحساب است.

طیبه میرزا اسکندری
نام شما

آدرس ايميل شما
برای ارتقای فرهنگ نقد و انتقاد و کمک به پیشرفت فرهنگ و اخلاق جامعه، تلاش کنیم به جای توهین و تمسخر دیگران، نظرات و استدلال هایمان را در رد یا قبول مطالب عنوان کنیم.
نظر شما *


راستی چرا آقای موسوی؟ شما که در اوایل ورود تان به صحنه ی انتخابات علت ورود خود را خطرناک دیدن اوضاع کشور دانستید و احساس مسئولیت برای رفع این خطر، آیا فی الواقع خودتان و توفانی که به پا کردید، خطرناک ترین چیز برای این کشور نبود؟
سلام من هم با نوشته اين مادر موافقم و همدرد خواهش مي كنم اين نامه را به موسوي برسانيد.
يك سوال
شما كه رسانه گوياي صداي اين مادر عزيز هستيد چرا يك بار حتي يك بار نخواستيد بشنويد درددل مادران جوانان كشته شده را!!
بدون شك حق مادران داغديده از رسانه شمابيش از حق مادري است كه نگران بچه هايش است!!
چرا يك بار نخواستيد با مادر سهراب مادر ندا
مادر اميرجوادي فر. مادر محسن روح الامين . مادر محمد كامراني و مادران داغديده ديگر سخن بگوييد.
بر سيه دل چه سود خواندن وعظ/نرود ميخ آهني برسنگ
آفرین هم به سایت و هم به این مادر داشتم به جهان نیوز ناامید می شدم درج نامه هم بموقع بود و هم ضروری مثال آبی که به زمین تشنه ترک خورده بدهند . ما که پند گرفتیم امید موسوی هم پند بگیرد و موضعش را بطور واضح اعلام کند .
این همه رسانه های صهیونیستی، نامه های طرفدران موسوی را منتشر کردند و با وقاحت تمام بر علیه مردم موضوع گفرتند؛ اما الآن که شما یک انتقاد ساده را از موسوی منتشر کرده اید؛ توشته اند که چرا حرف های آن سمتی ها منتشر نمی کنید؟!!
آن ها که از بی بی سی و سی ان ان و صدای آمریکا گرفته تا روزنامه های دداخلی، رسانه دارند؛ این طرفداران احمدی نژاد هستند که از رسانه محروم بودند و کسی حرف آنان را نشنیده است و حتی صدا و سیما هم به خاطر مصلحت سنجی، حرف های آآنان را منتشر نمی کند. پس کمی آرام باشید و واقعیتی را که در رسانه های خودتان خبری از آن نیست را هم ببینید
مادر عزیز که درد دل بسیاری از مادران و پدران را به روی کاغذ آوردی
دل امید دار که ما فرزندان این مرز و بوم در سایه ولایت امام زمان و رهبری فرزانه و با دعای شما مادران و دلسوزانمان نه تنها به بیراهه نرفته بلکه خار چشمان بدخواهان و کینه توزان این نظام خواهیم بود - عدو شود سبب خیر گر خدا خواهد- این جنبش به ظاهر سبز چشمان ما را به روی خیلی از حوادث باز کرد.
خدا سزاي ظالم را در همين دنيا ميدهد.
عاقبت موسوي را هم مانند عاقبت منتظري و رجوي و .... خواهيم ديد ان شا الله
سرکار خانم میرزایی انصافا با این مطالب مادر گونه تان به وظیفه خود عمل نمودید و غیر از شما قطعا دیگرا خانوادهای شهدا و دلسوختگان به نظام این اخطار را به جناب موسوی داده اند ولی کو گوش شنوا راستی می دانید چرا برای این موج سبز هیچ چیزی مهم نیست که سرنوشت مملکت ما با این حرکات به کجا خواهد کشید.
به نظر می اید اکثر این افراد چه خود یا خانواده هایشان حتی یک سیلی برای این انقلاب نخورده اند و یا داغ جانبازی و شیرینی طعم شهادت را خانواده هایشان نچشیده اند که اکنون هیچ فرقی برایشان نمی کند راستی چرا تا خبر در گیری یا تجمع غیر قانونی می شود دل بچه های جنگ یا خانواده هایشان می لرزد ..
مقداری جای تامل است..
راستی مگر مولای متقیان حضرت علی (ع) نگفتند که خلافت برای من از اب دهان یک بز هم برای من کمتر است مگر این که حقی را ادا کنم و باطلی را دفع کنم . آیا این همه سنگ مقام ریاست جمهوری را بر سینه زدن برای چه منظوری است ..چیزی که هم اکنون دیده می شود بهانه دادن به دست استکبار و سلطه جهانی است .. راستی جناب اقای میر حسین اگر شما رای میاوردید با این افراد و اشخاصی که هیچگونه قیرت و تعصبی برای این مملکت ندارند با اینها می خواستید امور مسلمین را اداره کنید ..که پارچه های سبز خود را به پاهای سگهایشان ببندند و به ریش حزب الله بخندند و شعار آخرشان این باشد که ما ایران را بدون اسلامی بودنش می خواهیم . خدارا شاکریم که شما بر این مسند نیامدید تا خون شهیدان و دل امام خمینی (ره ) شاد باشد ..
اللهم عجل لولیک الفرج به حق محمداً وآل محمد
کاربر محترمی که ادعا میکند که مادران کسانی که فرزندانشان در جریان اغتشاشات میر حسین موسی کشته شده اند میتوانند نامه به سایت جهان بنویسند از کجا میگویید درج نمیشود خودشما بروید از این مادرها نامه هایشان را بگیرید برای جهان بفرستید. چرا زود قضاوت میکنید
این نامه را باید به آدرس چی توز پست میکرد
من هم به عنوان یک مادر که خوشبختانه فرزندانم احساسی عمل نمی کنند و ودر مسیر انقلاب وولایت هستند آرزو می کنم تمام فرزندان این ملت را خداوند هدایت کند ودر چاه وحشتناکی که موسوی وامثلهم برای این جوانان معصوم کنده اند پرتاپ نشوند.خدایا دست جوانان ما را بگیر وهمواره هدایتشان کن .آمین
با سلام خدمت این مادر محترم، از احساس وظیفه شما متشکریم چون حرف دل بسیاری از مادران این مرزو بوم را زدید ولی ظاهرا سودی ندارد چون خواب رفته را می شود بیدار کرد اما کسی که خود را به خواب زده است را نمی توان بیدار کرد خداوند انشاء الله هدایت کند ایشان را........
حقیقت بعضی وقت ها خیلی تلخ است خیلی
ننه من هم يه نامه نوشته. بفرستم كار ميکنيد؟
برای موسوی نامه نگاری می کنید؟ خنده داره! موسوی باید محاکمه بشه. این روش برخورد با این آشوبگرهای متقلب در واقع نشان دهنده تبعیضی است که در ایران بین افراد قائل میشوند. اگر موسوی یک چهره شناخته شده خود نظام نبود تا حالا چه بسا اعدام هم شده بود و کفنش هم پوسیده بود.
سلام برمادر محترمه ودوستان ديگري كه اعلام نظر فرموده اند
عزيزانم واقعا كمي بينديشيد آيا تما اين سوالات را نمي شود از مخالفان موسوي پرسيد كه چرا با تخلف وحمايت هاي جانبدارانه از يك نامزد كار را به اينجا رساندند؟ چرا يكطرفه قاضي رفته ايد آيا ايمان ودينداري موسوي كمتر از شماو ... شماست با كدام معيار چون چند جوان بدحجاب حمايت كرده اند مگر از اين تيپ ها از آقاي احمدي...حمايت نكردند تازه مگر اين ها ايراني نيستند؟ خانم عزيز اين بچه هاي با قيافه هاي عجيب كه شما رابه وحشت انداخته!!دستپرورده سي ساله آقايان محبوب شما هستند. خدا انصاف بدهد دين پيشكش!!
با سلام
ايا قوه قضاييه نمي خواهد دست بكار شود واين مجرم را محاكمه كند ؟؟؟؟؟ يا بايد مردم دست بكار شوند و اين منافق را بسزاي اعمالش برسانند
خدایا ..
تو را شاکرم که چنین مادران با بصیرتی در این کشور هستند
موسوی حرفی برای گفتن دارد؟
حتما بیانیه روز تولدش!!
يك كاربري پرسيدند كه چرانظرات مادران كشته شده را نمي نويسيد مي خواهم بگويم آخه آدم ...
ندا كه كشته شدن قيلم سينمائي شد.
روح الاميني هم كه پدرش رفت در نزد رهبري صحبت كرد و اعلام برائت از شما وهمفكرانتان
آنهاي ديگر هم كه نام برديد خوب مشخص است ديگر يا خانواده هايشان از شما و امثال تان دلخون ودلگيرند و يا مثل شما فكر ميكنند كه آن هم ديگر حرفي باقي نمي ماند چون حرف شماها را دردادگاه زدند و گفتند كه چقدر پول گرفته ايد
پاسخ به شخصي كه گفته نامه بايد به آدرس چي توز پست مي شد:
اين فرمايش! شما اين نظريه رو كه اصلاح طلبان موسوي رو از تو لپ لپ در آورده بودن بسيار تقويت مي كنه! و نشون ميده كه حد و اندازه فكري آنها بيش از اين نمي تونه باشه!!!!
نرود میخ آهنین برسنگ
جناب موسوی داستان عجیبی دارد.
ایشان با حکم رییس جمهور رییس فرهنگستان هنر جمهوری اسلامی هستند و حقوق میگیرند - اما رییس جمهور را قانونی نمیدانند!!
ایشان با تایید مقام معظم رهبری در مجمع تشخیص مصلحت نظام هستند و حقوق میگیرند .
زیرمجموعه وزارت علوم استاددانشگاه هستند و حقوق میگیرند.
اما و اما و اما
ریاکاری و توهم که شاخ و دم ندارد.
پول و مقام نظام و دولت نهم و دهم را قبول دارند اما....
این را هم به نامه این مادر عزیز خطاب به موسوی منتشر کنید
آقای موسوی
شما که رقیب خود را در انتخابات دروغگو می خواندید، چه شده که از هیچ دروغی پروا نمی کنید؟ اگر بخواهم دروغهای شما را بشمارم ، مثنوی صد من کاغذ میشود. آخریش را میگویم. روز تولد شما چه روزی است؟ آیا 7 مهر است یا 11 اسفند؟ تا آنجایی که یادم می آید در انتخابات با نشان دادن صفحه اول شناسنامه تان ، تاریخ 11 اسفند را به همه نشان دادید. پس اینهمه غوغا سالاری برای جشن تولد شما در تاریخ 7 مهر که در سایتهای شما و وابستگانتان تبلیغ شد، برای چه بود؟ البته جواب را همه میدانیم.
سکار خانم اسکندری..خیلی خوشحالم که یک مادر ایرانی اینچنین اوضاع سیاسی کشورش را رصد میکند و آگاه است..ولی فکر نمیکنید بیش از اینکه نگاه و بینش وآگاهی سیاسی داشته باشید احساسی با این قضایا برخورد کرده اید؟ نظر دادن در مورد مسائل سیاسی آنهم مسائلی اینچنین کلی و بزرگ به طور حتم نیاز به بینش و علم جامعه شناسی دارد..تا چه حد خود را آشنا به این مسایل میدانید..؟؟متاسفانه شما ساده ترین راه حل را انتخاب کرده اید..اینکه حضور میر حسین موسوی باعث پیدایش چنین اختلافی شد دلیل بر گناه کار بودن او نیست..نگاه کنید که چه کسانی و به چه دلایلی با او مخالفت کرده و از ابتدای حضور وی به وی حمله نموده و هنوز نیز دست بر نداشته و خواهان محاکمه وی شده اند؟؟باور کنید ساده ترین راه حل درست ترین راه حل نیست..شما میگویید اگر میر حسین حوسوی نیامده بود چنین اتفاقاتی نمی افتاد..پس این مردمی که الان پشت سر و جلوی او هستند چطور؟
با سلام
آقاي موسوي ظاهرا دچار توهم و ماليخولي شديد.
خودتان هم نمي دانيد چه مي گوييد
آسمون ريسمون به هم مي بافيد
اصلا كنترل اين جرياني كه اسمش رو موج اجتماعي گذاشتيد در دست شما نيست
كم كم زماني مي رسد كه همين موج را خطري براي خود مي دانيد
چرا كه اين موج (البته بهتر است بگوييم اصولا موجي راه نيفتاده .كساني كه تا ديروز جرات مخالفت علني با نظام را نداشتندالان با بي پروايي و بي تقوايي و بي قانوني شما جرات پيدا كردند ) اصولا پاي بندي به شما ندارد مثالش راهپيمايي روز قدس بود كه به مانند نمايندگان اسرائيل در ايران عليه جمهوري اسلامي دادند ديگر اينكه با اعلام اينكه شما متولد ماه مهر نيستيد باز هم اينان كار خود را كردند و در 7 تير و دانشگاه شريف مراسم برگزار كردند و ضمن تبريك تولد شما!!!! دوباره عليه نظام موضع گرفتند و شعارهاي نا هنجار دادند(بنده خودم در هر دو جا بودم پس نمي توانيد بگويي دروغ است)
اصولاًاين افراد اگر روزي شما به خواسته هاي نا مشروع اينان تن در ندهيد شما را هم مخالف موج سبز مي دانند
نمونه اش آقاي خاتمي . مگر ايشان پدر اصلاحات نيستند .سال آخر رياست جمهوري ايشان چه كساني پروژه عبور از خاتمي را طرح كردند و عليه ايشان اقداماتي كردند كه آخر سر ايشان اعلام كردند در اردوگاه اصلاحات صداي دشمنان نظام شنيده مي شود و بنده از اصلاحات طلب كارم و... (آياسر نوشت شما هم بعد از مدتي همينگونه است )
خودتان هم مي دانيد كه آهسته آهسته بايد از اعمال اينان تبري بجويي مثل كاري كه الان داريد مي كنيد
ساختار(بخوانيد چاه) كه درست كرديد هيچ قابل كنترل نيست و از بست منحرف است
اينان فعلا پشت شما پنهان شده اند تا بعد
اينان نه دلشان براي ايران مي شوزد نه براي شما خودتان هم بهتر مي دانيد
بهتر است هرچه سريعتر براي آنچه كه شبكه اجتماعي مي خوانيدش ساختاري قابل كنترل درست كنيد تا هم شما جوابگوي آن باشيد هم مردم بدانند خطوط قرمز شما را بشناسند پيوان قانونمند شما را و...
در شكل كنوني هر كس هر كاري بخواهد مي كند و به پاي شمات نوشته مي شود و هزينه ها ي شما را بالا مي برد
مگر اينكه خواست شما اين باشد كه با اين حرفهاي رنگ و لعاب دار همان اهداف تخريبي عليه نظام را دنبال كنيد و ساختاري ايجاد كرديد كه هركس هر كاري دلش بخواهد بكند بعد شما برايش توجيهي بايوريد و بگوييد اين اعتراضات بخاطر دولت است يا هزار چيز ديگر
راستش ديدن شما ما را به ياد ضرب المثل معروف ديوار حاشا بلنده مي اندازه
شما در حاشا كردن يد طولاني داريد
ما كه مي دانيم اينها كه مي نويسيم براي ديوتر است اما تكليف است والا ...
فقط یک سوال چرا فرزند شما بعد از 4 سال ریاست آقای احمدی نژاد به دنبال مهندس موسوی رفت و ایشان را به عنوان ریاست جمهور برگزید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
پاسخ آقایی که گفت این جوان ها دست پرورده 30 سال این آقایان اند! من 1 مطلب کم برای پاسخ دارم! دوست عزیز این جوانان با این چهره ها دست پرورده 8 سال دولت دوست عزیز ما م.خ طرفدار جناب آقای م.م است! که با همکاری شدید تمام رسانه های خارجی ادامه پیدا کرد! دقت کردید که سالروز تولد م.م 11 اسفند است اما در سایت wikipedia تارخ تولد 7 مهر ذکر شده بود!! اما بعد از گذشتن از 7 مهر هر چه تلاش کردم مجددا تاریخ تولد م.م را از این سایت پیدا کنم موفق نشدم! حال اگر دست آقای م.م با خارج از کشور در یک کاسه نیست پس چرا به این شدت مورد حمایت قرار میگیرد! تا بحال شده کشوری همچون آمریکا، اسرائیل و انگلیس خیر این مردم را بخواهند؟ واقعا مردم عجیبی داریم!!
Iran, Islamic Republic of
آتش اين فتنه از كوره محمود احمدي نژاد برخاست اي مردم تا كي ميخواهيد خودتان را به خواب بزنيد
Iran, Islamic Republic of
تنها راه و تنها راه جبران اندکی از خسرانهایی که این سه نفر (موسوی، کروبی و خاتمی) به نظام وارد کردند عذر خواهی رسمی از مردم و تمکین به رای آنها می باشد.
Iran, Islamic Republic of
اقايي كه گفته راه حل ساده را انتخاب كرده بايد گفت از ابتدا كي مخالفت كرد ما كه جايي نديديم پس واقعيت چه ميشود ضمنا موسوي از بهمن كه شروع كرد توهين و تهمت را وسيله تبليغ خود قرار داد پس هم او وهم كروبي حتي در مناظرهها حرفي براي گفتن نداشتند جزئ توهين و تهمت حالا معلوم شد كه دروغ گو كيست . او خواسته يا ناخواسته دستور غرب و سوروس و ميكل لدين را اجرا ميگند
Iran, Islamic Republic of
قطعا موسوي بي اشتباه نيست اما اگر قرار به محاكمه است اول بايد احمدي نژاد رو محاكمه كنن.در ضمن سايت شما هم كه معلوم الحاله
Iran, Islamic Republic of
حسين از تهران با سلام من از سياست زياد سردر نمي ارم ولي فكر كنم باز ي بازي نفت هست بازي ثروت .
من طرفدار موسوي نيستم .
ولي احساس ميكنم نيروي انتظامي وبسيج وسپاه كمي در برخورد بامردم دچار اشتباه شدند .وشرايطي پش امد كه تعدادي از مردم كشته شدن نبايد خوني ريخته مي شدبايد به مردم اطلاعات بيشتر ي ميدادندتا مردم با اگاهي كامل با مسئله برخورد ميكردند والان هم مشكل اين هست كه مردم ميخواهند از تمام مسائل پشت پرده اطلاع پيدا بكنند .براي همين به اينترنت وماهواره رجوع ميكنند كه اين به نفع مملكت نيست ما شهداي زيادي براي اين نظام داديم مردم ما قدرت تشخيص را دارند مسئولين بايد به مردم اعتماد كنندومسائل را بامردم در ميان بگذارند.تا زماني كه اشخاص مهم نظام همديگر را تحمل نميكنند وهمديگر را متهم ميكنند مشكل حل نمي شود ودراين ميان اين دشمن هست كه از اب گل الود ماهي مي گيرد بنظر من كشورهاي غربي وشرقي ابرقدرتها با هيچ يك از گروهاي داخلي موافق نيستن انها به واضح با اسلام مشكل دارند وبراي همين كاري ميكنند تا در جامعه ما اختلاف بيندازند تاخودمان با دست خودمان مملكت ونظام را از بين ببريم براي همين شروع به حمايت از يك گروه ياچند حذب ميكنند تا بتوانند بين مسئولين نظام اختلاف بوجود بياورند ودر اين ميان مردم نيز به گوي رقابت واختلاف كشيده ميشوند ودر نهايت ما از درون ظعيف و شكننده ميشويم البته بايد خدا را شكر كردكه رهبري مملكت باديدي باز دركي درست مانع از بهربرداري كشورهاي خارجي از شرايط فوق ميشوند ولي ما مردم نبايد فراموش كنيم كه كشورهاي خارجي بيكار نمي نشينند واز پشتكار بالايي هم برخوردارهستند وميخواهند با عنوانهاي همچون دموكراسي -ازادي-حقوق بشر -دفاع از حقوق زنان و غيره ما را از اسلام نظام ورهبري دور كنند وبه نوعي نظام از حمايت مردم بي بهره شودما بايد بسيار اگاه باشيم وهمديگر را تحمل كنيم وپشتيبان رهبري باشيم تا بتوانيم مشكلات را برطرف كنيم به اميد روزي كه بتوانيم به حقوق يكديگر احترام بگذاريم