بحث این بار به ماجرای کهریزک کشیده می شود.دختر در پاسخ مادر که می گوید گفته اند کار خودشان بوده، نفوذی داشته اند، خنده تلخی می کند و می گوید... . و جواب مادر این بار جیغ بلند است و ناله و نفرین که شیرم را حلالت نمی کنم و ازت نمی گذرم و بعد هشدار می دهد که می خواهی ما هم مثل عراق و افغانستان شویم. و این آخرین جدل مادر و دختر بود.دختر 5 ماهی می شود که دیگر پایش را خانه پدرومادرش نگذاشته است.
***
به گفته مدیرکل دفتر امور آسیب دیدگان اجتماعی سازمان بهزیستی کشور، فرهنگ گفت و گو در خانواده های ایرانی به 15 دقیقه کاهش یافته است. حسن موسوی اضافه کرده که آمارها از افزایش 3/16 درصدی طلاق در شش ماهه سال 88 در مقایسه با مدت زمان مشابه سال گذشته حکایت دارد.همچنین در مدت یادشده، شاخص ازدواج با کاهش 2/4 درصدی مواجه شده است.
اتفاقات و حوادث رخ داده پس از دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری، عاملی را به عوامل منجر به فاصله گرفتن هر چه بیشتر خانواده های ایرانی_ به خصوص در کلانشهر تهران_ افزوده است؛ اختلافات و منازعات سیاسی درون فامیلی.
این روزها در کمتر جمع فامیلی، پای بحث ها و جدل های سیاسی به میان نمی آید و می توان سراغ گرفت خانواده هایی را که به سبب اختلاف نظرها و سلایق گوناگون، حتی قید رفت و آمدهای معمول را هم زده اند. و یک پله از این بالاتر، کار منازعات سیاسی آن چنان بالا گرفته که یک خانواده 3 الی 4 نفره را نیز دچار التهاب کرده، جدایی پدر و پسر، دختر و مادر، برادر و خواهر و ... حتی زن و شوهر را رقم زده است.
در حالی که در دین مبین اسلام، خانواده باارزش ترین و محبوب ترین بناها و کانون ها در نزد خداوند عزوجل است و حفظ آن به کرات مورد سفارش قرار گرفته، فضای ملتهب سیاسی این روزها که سال های ابتدایی انقلاب و دهه 60 را در اذهان تداعی می کند، بنیان این کانون محبوب در پیشگاه خداوند را نشانه رفته است.
عواملی چون شفاف نبودن فضای سیاسی کشور پس از انتخابات و شایعات برآمده از آن، فقدان چندصدایی در جامعه، خبررسانی ناصحیح و یکسویه، صادق نبودن مسوولان با مردم و تناقض و چندگانگی در عمل و کلام، دورشدن از فضای نقد و اعتراض سازنده، محدودشدن فضای رسانه ای و خبررسانی و... دست به دست هم داده اند تا منازعات و مجادلات سیاسی از کف خیابان ها به عمق خانه ها کشیده شده و کانون خانواده که باید مامنی باشد برای اعضای آن، محلی شود برای جدل های بی پایان.
سال هایی نه چندان دور، آن قدر تب تعصب به دو تیم استقلال و پرسپولیس در میان جوانان بالا بود که گاهی تیتر اول صفحه حوادث جراید مربوط به دو برادری می شد که بر سر اختلاف بین قرمز و آبی کارشان به ضرب و جرح و حتی قتل کشیده بود. شاید ناباورانه بنماید، اما بودند و شاید هنوز هم باشند دختران جوانی که اولین پرسش از خواستگاران شان این بود: شما پرسپولیسی هستید یا استقلالی؟!!
اگر از جوانان دیروز که حالا به میانسالی رسیده اند و طبعا پخته تر فکر می کنند و می اندیشند از احساسات و تعصبات گذشته شان بپرسید، احتمالا خواهند خندید و گذشته ها را به حساب جوانی و خامی می گذارند.
بازی موسوی و احمدی نژاد می گذرد، جنگ رنگ ها پایان می گیرد، التهابات جامعه سیاست زده ما فروکش خواهد کرد، ان شاءا... با تدبیر و سعه صدر و گفتار سنجیده مسوولین آرامش هم بازخواهد گشت، اما تنها چیزی که بازسازی اش سخت و احتیاج به زمان دارد، دل شکسته والدین و غرور جریحه دار شده فرزندانی است که کانون گرم خانواده خود را در مسیر تندباد قدرت و سیاست رها کرده بودند.
البته من یکسری از نظرات شما رو قبول دارم
اما ایران فقط تهران نیست و حتی متاسفانه تهران به جهت فرهنگی که الان توش حاکمه میشه گفت تا حدود زیادی از فرهنگ سنتی ایرانی فاصله گرفته
بعدشم منظور از چند صدایی همونه که 500 سایت و تریبون به مخالفان و معاندان نظام و دولت اضافه بشه
مثل اون سایت زرد(...) و غیره که فقط کارشون شده مسخره کردن و هر روز رنگ عوض کردن
بحث زیاده نمیخوام طولانی بشه
اما همینکه شما و سایتای دیگه که ادعای بیطرفی میکنین انتقاد میکنید کافی نیست