جمعه ۷ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 26 Apr 2024
 
۰

روایت کمال تبریزی از فریب پلیس سعودی

يکشنبه ۱۴ تير ۱۳۹۴ ساعت ۱۶:۵۳
کد مطلب: 431730
کمال تبریزی گفت: یک بار دوربین کاشته بودیم و داشتیم فیلمبرداری می‌کردیم که یکی آمد و گفت حرام است و نمی‌توانید فیلمبرداری کنید. گفتیم که چرا حرام است؟
به گزارش جهان به نقل از اعتماد، سرانجام پس از هفت سال، مال تبریزی کارگردان برجسته کشورمان گفت‌وگوی مشروحی با روزنامه اعتماد انجام داده که مشروح ان را در ادامه می‌خوانیم؛

* آقای تبریزی، بعد از هفت سال فیلم شما مجوز نمایش گرفته است. اکنون بعد از هفت سال برخوردتان با فیلم خودتان چگونه است؟

واقعیتش اگر می‌دانستم که امروز اکران می‌شود طبیعتا یک تغییری در ساختارش ایجاد می‌کردم اما به هر حال فیلم آن موقع ساخته شده و شرایط حاکم بر آن هم مربوط به همان هفت سال پیش است.

* ولی شرایط عوض شده است.

بله، نکته‌ای که به نظر من مهم است این است که مثلا اگر ما امسال یا پارسال می‌خواستیم فیلم را بسازیم، عملا نمی‌توانستیم در عربستان کار فیلمبرداری را انجام دهیم. گرچه آن موقع هم هیچ مجوز فیلمبرداری نداشتیم ولی طبیعتا امکان ورود داشتیم اما الان امکان ورود به این کشور را به آن شکل هم نداریم. البته همان موقع نیز محدودیت‌هایی وجود داشت که خیلی هم سخت بود نه مجوزی به ما می‌دادند نه اجازه کار. تمام پلان‌هایی که در آنجا گرفتیم تمامش مخفیانه گرفته شده است. این مخفی گرفتن‌ها در همه‌چیز تاثیر می‌گذارد و تمام اینها باعث می‌شود شرایطی به وجود بیاید که شرایط ساخت فیلم دشوار شود. اما با این حال من مجموعش را که نگاه می‌کنم دوست دارم و کاملا احساس می‌کنم آن حسی که موقع ساخت داشتم هنوز در فیلم وجود دارد و می‌تواند با مخاطب ارتباط برقرار بکند.

* پس باید منتظر گیشه خوب برای فیلم بود.

نه لزوما! از نظر تبلیغی ضعیف هستیم، شیوه اکران ضعیف است. تعداد سینماهای مناسب کم است و سینماهای حوزه هنری هم فیلم را نمایش نمی‌دهد و آن را تحریم کرده‌اند و نکته دیگر اینکه شرایط و به خصوص فصل اکران شرایط بسیار تاثیرگذار هستند. به هر حال باید اکرانش ادامه پیدا کند تا ببینیم چه بازخوردی خواهد داشت. ما هم سعی می‌کنیم جنبه‌های تبلیغی فیلم را قوی‌تر بکنیم که مردم مطلع شوند و از این فیلم استقبال کنند. اما مهم‌تر از همه، موارد حذف‌شده در فیلم است که بی‌تاثیر نیست مثلا الان دو شخصیت در فیلم وجود دارد که با نسخه فعلی اصلا معلوم نیست چرا هستند.

* که یکی از آنها ابوذر است و دیگری؟

یکی ابوذر و دیگری شخصیتی است که اسم ندارد و زبانش می‌گیرد و در پایان خواهیم دید که قرآن می‌خواند. این دو‌تا صحنه‌های خیلی خیلی زیبا و جذاب و پرمفهومی داشتند که تاثیرگذار هم بودند که هر دوی این شخصیت‌ها به دلایل مختلف توسط ممیزان حذف شدند.

درباره تجربه فیلمسازی در عربستان بگویید. یکی از دوستان فیلمبردار من می‌گفت نماهایی که در بیت‌الله حرام، مسجدالنبی، مدینه و... گرفته شده توسط دوربین جاسازی‌شده داخل ویلچر بوده است و...

بله. بگذارید این‌گونه بگویم که فیلمبرداری در آنجا دو بخش داشت؛ یک بخش که به هر حال من نمی‌توانستم بازیگرم را در آن موقعیت قرار بدهم (البته تلاش‌مان را می‌کردیم که آن کار را انجام بدهیم) مثلا پلان‌هایی که داخل مسجد النبی می‌آمدیم و می‌خواستیم بگیریم خیلی سعی کردیم که بازیگر را بیاوریم و شروع کنیم به فیلمبرداری که دیدیم این امکان‌پذیر نیست. دیدیم یک‌سری از آدم‌ها بودند که می‌رفتند گزارش می‌دادند. مثلا ما دور از چشم شرطه‌ها کارمان را انجام می‌دادیم اما یک آدم عادی وقتی می‌دید ما دوربین ٣٥ را مخفیانه داخل حرم آوردیم، می‌رفت گزارش می‌داد و به فاصله یک دقیقه می‌دیدیم می‌آمدند و ما پا به فرار می‌گذاشتیم.

* در صفا و مروه هم شما فیلم گرفتید؟

سخت‌ترین جایی که کار کردیم صفا و مروه بود. خیلی دشوار بود چون آنجا پر از مامور بود. در هر لحظه که می‌خواستیم کار کنیم بلافاصله متوجه می‌شدند و این در حالی بود که بعضی مواقع که بچه‌ها متوجه می‌شدند به سمت شرطه‌ها می‌رفتند و شروع می‌کردند به صحبت کردن با آنها تا ما بتوانیم دوربین را دور کنیم. خیلی شرایط دشواری بود به‌خصوص برای بازیگرها. نگران بودند که آنها را بگیرند و ببرند. کما اینکه می‌آمدند و می‌گرفتند و می‌بردند و یک چند روزی نگه می‌داشتند و عوامل اذیت می‌شدند. حتی یک بار گروه فیلمبرداری را هم دستگیر کردند.

* این نخستین فیلم سینمایی ایرانی است که در عربستان فیلمبرداری می‌شود، درست است؟

بله، نخستین فیلم سینمایی و تهیه‌کننده فیلم هم نخستین شخصی است که توانسته است پلان‌ها و نماهای زیبا و جذاب از مراسم حج تهیه کند. البته الان این مساله شاید منتفی است اما آن موقع بهترین پلان‌ها را ما توانسته بودیم بگیریم.

* گفتید مردم عادی هم برای‌تان داستان درست می‌کردند موقع فیلمبرداری؟

بله، البته در مدینه نسبت به مکه راحت‌تر بود. یک بار دوربین کاشته بودیم و داشتیم فیلمبرداری می‌کردیم که یکی آمد و گفت حرام است و نمی‌توانید فیلمبرداری کنید. گفتیم که چرا حرام است؟ تلفنش را بیرون آورد و شماره پلیس را گرفت و به پلیس گفت یک گروهی آمده‌اند و یک دوربین خیلی خیلی بزرگی دارند و از شهر فیلمبرداری می‌کنند و طرف از او خواست آدرس بدهد، او چرخید تا موقعیت را پیدا کند و به پلیس بگوید مثلا در خیابان فلان هستیم که تا ‌چرخید یکی از بچه‌ها دوربین را برد، یکی لنز را برد، یکی از بچه‌ها بدنه را و خلاصه تا طرف برگشت، دید هیچی جلویش نیست. بعد پلیس آمد و گفت دوربین کو؟ و یکی از دوستان پروژه گفت دوربین این است و به دوربین کوچک توریستی که همراهش بود، اشاره کرد. پلیس گفت این دوربین نه، دوربین بزرگه کجاست؟ گفتیم دوربین بزرگی در کار نیست. آن فرد اصرار داشت که به پلیس ثابت کند ما یک دوربین خیلی بزرگی داشتیم. حرص و جوش می‌خورد که اینها یک دوربین بزرگ داشتند، ولی نتوانست ثابت کند و خلاصه از این دست اتفاقات سر فیلمبرداری زیاد داشتیم.

* مشکل دولت پیشین با این فیلم دقیقا چه بود؟

واقعیتش من هنوز هم نفهمیده‌ام. خیلی دلم می‌خواهد از آقای شمقدری این را بپرسم که واقعا مشکل شما با این فیلم چه بود؟ درواقع برخوردشان اینگونه بود که پاسخ روشنی به ما نمی‌دادند. ما فیلم را در مراحل مختلف برای‌شان می‌فرستادیم، چون پرده آبی‌های فیلم‌ آماده نبود و هزینه‌هایی داشت که تهیه‌کننده چون فیلم‌ پروانه نمایش نگرفته نبود، هزینه‌هایش را متوقف کرده بود. همان نسخه راف کات را می‌فرستادیم که در خصوص مساله ممیزی خیال‌مان اول راحت شود و بعد باقی مراحل فنی فیلم را تکمیل کنیم. آنها هم فیلم را می‌دیدند اما هیچ جوابی نمی‌دادند، حتی حاضر نبودند جلسه‌ای بگذارند و بگویند مشکل فیلم دقیقا چیست. یعنی هر بار که می‌فرستادیم می‌گفتند فیلم را دادیم و داریم رایزنی می‌کنیم.

* رایزنی با چه کسانی؟

با آدم‌های مختلف. یعنی من فکر می‌کنم این فیلم با همان کیفیت راف‌کات را، برخی خبرنگارها ، نمایندگان مجلس و همچنین یک‌سری از مخاطبان خاص دیده‌بودند و درباره آن قضاوت و اظهارنظر کرده بودند و هیچکدام‌شان به ما نمی‌گفتند که ایراد کار کجاست. حس ما این بود که می‌خواهند فیلم را بایگانی کنند و بگویند فیلم قابل نمایش نیست. کما اینکه وزیر ارشاد آن موقع اعلام کرد که این فیلم تا ابد در توقیف خواهد ماند و ایرادش هم این بود که فیلم مطابق فیلمنامه ساخته نشده است؛ در حالی که ما عین به عین فیلمنامه را اجرا کرده بودیم. حتی جابه‌جایی صحنه‌هایش هم شبیه هم بود. ولی خوب اینها...

* خودتان فکر می‌کنید علت توقیف فیلم‌تان چه بوده است؟

من نمی‌دانم و مطمئن نیستم ولی احساس می‌کنم ممیزی فیلم‌ها ممانعت‌هایی که نسبت به یک فیلم داشتند، بیش از آنکه مربوط به مفاهیم دینی فیلم باشد، بیشتر به مفاهیم سیاسی برمی‌گشت و ریشه در شوخی‌ فیلم با هیات وزیران داشت. بیشتر این موضوع برای‌شان خیلی سنگین بود تا مثلا این برداشت ذهنی که ما با حج شوخی کرده باشیم.

* بله خب، در یک بخش‌هایی شما وزیر را نشان می‌دهید که می‌زند تو سر پیاز و با دست غذا می‌خورد.

(خنده) بله می‌زند تو سر پیاز و دمپایی‌اش را در می‌آورد و غذایی را که از خانه آورده با دست می‌خورد... بله اینها شوخی‌هایی بود که انجام داده‌ایم. حالا من این را هم به شما بگویم که تا اواخر همین هفت سال (که شش سال آن مربوط به دوره قبلی بود و دوره ریاست‌جمهوری آقای احمدی‌نژاد) ما به هیچ نتیجه‌ای نرسیده بودیم. فقط در اواخر دوره احمدی‌نژاد گفتیم یک تلاش خاص و ویژه دیگری هم بکنیم، شاید توانستیم و در زمان همان تغییر و تحول‌ها بهترین مقطع برای نمایش فیلم باشد.

* بهترین مقطع برای چه؟ برای اخذ مجوز نمایش؟

بله، آقای کریمی (تهیه‌کننده) پیشنهادی داد و من هم گفتم اشکالی ندارد. گفت می‌روم و یک وقتی از آقای احمدی‌نژاد می‌گیرم و فیلم را به او نشان می‌دهیم. تماس گرفت با یک معاون فرهنگی که داشتند به نام آقای شیخان و آنها هم استقبال کردند و بلافاصله هم وقت دادند.

*‌ در آن اوضاع شلوغ و درهم و برهم روزهای پایان دوره ریاست‌جمهوری نهم؟!

دقیقا در آن لحظه آخری که همه‌چیز شلوغ و پلوغ بود. ما این همه سال می‌خواستیم مثلا با وزیر ارشاد صحبت کنیم، نمی‌شد یعنی در اتاق‌ منشی‌شان هم نمی‌توانستیم بنشینیم و منتظرشان شویم،چه برسد به اینکه با آنها گفت‌وگو هم بکنیم. اما آن روز آقای کریمی تماس گرفتند و معاون دفتر فرهنگی یک وقت گذاشتند برای هفته آینده‌اش و گفتند فیلم را بیاورید ببینیم و ما هم هفته بعد آنجا رفتیم و فیلم را با آقای احمدی‌نژاد و دوستان دیدیم.

* هیات وزیران و ارشاد هم بودند؟

نه، فقط رییس‌جمهور بودند و آقای شیخان.

* همان نسخه راف کات و تمام نشده را نمایش دادید؟

بله، همان نسخه اولیه بود، تنها نسخه‌ای بود که داشتیم و نشستیم و همه مشغول تماشای فیلم شدند. همه می‌خندیدند و حتی خود آقای احمدی‌نژاد هم می‌خندید. بعد یک جاهایی از فیلم می‌رسید که وزیر رفتارهایی خاص داشت، ایشان می‌پرسیدند اینجا منظورتان من هستم؟ (خنده) یعنی تمام جاهایی که وزیر رفتاری خاص را از خود نشان می‌داد، می‌گفت با من بودید؟ مثلا یک جای فیلم هست که حسن معجونی دارد نشانی ظاهری وزیر را می‌دهد و می‌گوید: اصلا شبیه وزیرها نیست‌ها؟ قدش اینقدر است (کوتاه)؟ و ریشش این‌طوری است؟ و احمدی‌نژاد می‌گفت من را می‌گویید؟ خلاصه قشنگ همه‌چیز را متوجه می‌شد. ولی واقعا بعد از اینکه فیلم تمام شد (کلی هم خندیده بودند) به آقای شیخان گفت که به نظر من هیچ ایرادی ندارد و می‌توانند نمایش دهند. پروانه‌اش را صادر کنید. حتی آقای شیخان هم همانجا با آقای شمقدری تماس گرفت و گفت فیلم را به اتفاق آقایان دیده‌ام و مشکلی ندارد و پروانه‌اش را می‌توانید صادر کنید و... اما بعد از آن هرچقدر به نزد آقای شمقدری رفتیم و گفتیم پروانه فیلم را بدهید هیچ اقدامی انجام نشد.

* یعنی شمقدری حرف رییس دولتش را گوش نداد برای مجوز.

شاید! من فکر می‌کنم که لج و لجبازی شمقدری بود که پروانه را نداد. چون جلوی چشم ما گفتند که پروانه را بدهید و بعد هم که آقای کریمی از آقای شیخان پیگیری کرده بود، بهش گفته بودند ببین آخرهای رفتن ما است و هر کسی دارد حرف خودش را می‌زند و فکر می‌کنم عاملی هم که ما نتوانستیم این فیلم را به اکران برسانیم آقای شمقدری بود (که جلویش هم این موضوع را می‌گویم) .

* آقای تبریزی بعد از این همه سال ساختن کارهایی با چنین تم‌های حساسیت‌برانگیزی و داشتن تجربه‌های توقیف، چرا هنوز هم علاقه و اصرار به پرداختن به این موضوعات دارید؟

من فکر می‌کنم که این پاشنه آشیل جامعه ما است. یعنی همه‌چیز را در بند ظاهر می‌بینیم و ماندن در بند ظاهر یک جور تظاهری را در زندگی شخصی فرد به وجود می‌آورد و متاسفانه با وجود چنین فعالیت‌هایی که من و بعضی از همکاران‌مان در عرصه سینما انجام می‌دهیم، به جای اینکه این اتفاق باعث شود بهبودی در وضعیت رفتار مدیران ایجاد شود، درست برعکس می‌شود و روز به روز مشکلات شدیدتر خود را نشان می‌دهد و روز‌به‌روز آدم‌های ما بیشتر به خاطر رفتارهایی که از طریق مسوولان نظام ایجاد می‌شود، دچار دردسر می‌شوند. مردم ما به‌شدت در حال تبدیل شدن به دوشخصیتی و چندشخصیتی شدن هستند. تبدیل به آدم‌هایی شده‌ایم که آن آزادگی و آرامشی که در بروز شخصیت‌ها باید باشد و شکل واحدی داشته باشند، نداریم و دایما دچار بازی و نمایش هستیم. بسته به محیطی که در آن قرار می‌گیریم، به آن بازی تن می‌دهیم و قواعد و موقعیت‌های مختلف را رعایت می‌کنیم.

* و فکر می‌کنید نتیجه این روند در دراز‌مدت چه خواهد بود؟

نتیجه‌اش چه می‌شود؟ نتیجه‌اش این می‌شود که شما امروز با نسلی روبه‌رو می‌شوید که اصلا استدلال، طرز زندگی‌اش، نحوه اعتقادش به کشورش، تحلیلش از آب و خاک و ملیت همه به‌هم ریخته است. یک‌دفعه یک نسلی می‌آید که اصلا تو نمی‌دانی که چه چیزی دوست دارد، از چه چیزی بدش می‌آید، به چه علاقه دارد. به چه اعتقاد دارد، به چه اعتقاد ندارد و... همه اینها یک نسلی را به وجود می‌آورد که شما نمی‌دانید چطور باید با آنان رفتار کنید و نمی‌توانید آنان را پیش‌بینی کنید. یعنی نمی‌دانید که اگر الان این رفتار را بکنید چه عکس‌العملی از سوی آنها خواهید دید.

* و شما این تجربه را داشتید؟‌ این تجربه تفاوت نسل‌ها را؟

بارها! بگذارید یک مثال بزنم: یک بار می‌خواستم جایی بروم، آمدم سوار ماشین شوم، دیدم یک ماشین دیگر دوبله بغل دست ماشین من پارک کرده و دوقفله هم کرده و رفته. کلی پیگیر شدم از داخل ساختمان، ‌کارگرها و ساختمان روبه‌رویی که همه گفتند مال ما نیست. ١٠ دقیقه‌ای دنبال صاحب ماشین می‌گشتم که بعد از آن دیدیم یک جوانی لک و لک آمد و سوییچ را روی ماشین انداخت و هیچ حرفی هم نزد. رفتم سمتش و گفتم ببخشید شما ماشین‌تان را اینجا پارک کرده بودید و من می‌خواستم ماشینم را بیرون بیاورم و نمی‌توانستم. در پاسخ به من گفت: چه کار کنم که نمی‌توانستید بیایید بیرون. جای پارک نبود. گفتم خب چون جای پارک نبود، مگر من مسوولم که برای شما جای پارک پیدا کنم.
نام شما

آدرس ايميل شما
برای ارتقای فرهنگ نقد و انتقاد و کمک به پیشرفت فرهنگ و اخلاق جامعه، تلاش کنیم به جای توهین و تمسخر دیگران، نظرات و استدلال هایمان را در رد یا قبول مطالب عنوان کنیم.
نظر شما *