اگر از جمعیت عصبانی و ناراحتی که از سالن ها خارج می شوند تا شاهد این همه اهانت نباشند، نظرشان را دریابید، عمده نقدها را بتوانید از زبان مخاطبان بشنوید و نیازی به قلم فرسایی های اینچنین هم نباشد
شود که جوایز خارجی در آینده، سرچشمه را نشان دهد و قضاوت را ساده کند اما برون داد یک جریان منحرف با تابلوی مکتب ایرانی می شود همین.
ابتدای فیلم انتهای سخن سازنده اثر است، دختر خانواده ایرانی و مسلمان با تهمتی ناروا و اثبات نشده یا حتی شده، توسط پدر و برادر نوجوان خود در زیرزمینی محصور است، دختر زیبا، با لباس های دوست داشتنی ایرانی در میان معماری محبوب ایران توسط پدری مذهبی و برادری تابع زندانی شده است
ظرافت، طراحی، خلاصه تمام داشته های ایرانی و... کارگردان و طراح صحنه با بهترین اجرا شما را وادار می کند تمام این جنایت را از چشم ایرانی ها بدانید.
این روایت جعلی نسل به نسل ادامه می یابد و همه به نوعی همین جنایت را نسبت به دختران خود انجام می دهند و سرزمین مادری ما می شود خانه پدری آقای عیاری که نسل به نسل متهم به جنایتی هستیم که سزاوار آن نیستیم
زند هر دو با هم جنازه را میان قبر می برند و جنازه دفن می شود. رفتارهای پدر و برادر آن قدر بی احساس است که گویی ظرف آبی از دستشان افتاده و یا حتی ساده تر پدر به برادر می گوید کار فرش را تمام کن و پسر نوجوان که در باید اوج احساس باشد، به راحتی پای فرش نیمه آماده خواهر می نشیند و هیچ اعتراضی و افسوسی را در چهره اش نمی بینید. او باید تا قبل از آمدن مشتری کار را تمام کند. پدر آجرها را می چیند و با دقت شیارها را پر می کند و بعد سر حوض می آید و دستهایش را می شوید. عموی دختر وارد می شود و به راحتی مطالبه می کند که آیا آبروی خانواده را خریدی؟ دخترت را کشتی یا نه؟ و وقتی برادر جواب مثبت می دهد باور نمی کند. به پسرش امر می کند شمشیری را از میان شیارهای تازه قبر به داخل فرو کند تا مطمئن شود جنازه تازه است و خون بالا می آید وقتی مطمئن می شود پای برادرش را می بوسد که تو بهترین کار را کردی...
بوی تعفن دشمنی و خصومت با ایران و اسلام در این فیلم بیداد می کند. این تابلوی زیبا و خوش آب و رنگ از جنایت های ایرانیان مسلمان را نقاشی، اهل سرزمین مادری ما ترسیم کرده است
عیاری است. عروسی که از خانه پدری خارج می شود و مخاطب می ماند و تاب کودکی دختران به قتل رسیده ایران! در این اثر خبری از پدرهای دوست داشتنی ایران نیست. خبری از مادران شیر زن سرزمین ما نیست. از دختران معصوم و عفیف و هنرمند ما نیست. خانه پدری کیانوش عیاری هیچ شباهتی به سرزمین مادری ما ندارد. معلوم نیست کارگردان از خلق این اثر دنبال چه هدفی بوده است ولی با آنچه ساخته، شما را به قضاوت بدی در مورد خود وادار می کند.