صفری می گوید: بیشتر سال 62 را جبهه بودم، سال 64 هم بعد از اینکه شیمیایی شدم، سربازی رفتم.
به گزارش جهان به نقل از تبیان، صفری می گوید: بیشتر سال 62 را جبهه بودم، سال 64 هم بعد از اینکه شیمیایی شدم، سربازی رفتم. نیروی هوایی، 21 ماه خدمت بودم که خواستم دوباره به جبهه بروم، به عقیدتی سیاسی مراجعه کردم درخواست جبهه کردم، از 1/66 تا 10/66 ماندم ولی عملیاتی نشد، لشکر 19 فجر زرهی بودم، تا من برگشتم عملیات شد. بعد از آن تیر ماه سال 67 عملیات مرصاد شد (تنگهی مرصاد) که من در آن عملیات هم بودم. جنوب پاتک زده بود، نیرویی هم در تنگه نمانده بود ، 150 نیرو بودیم، منافقین اگر میدانستند تعدامان این در م استمیآمدند کرمانشاه را هم میگرفتند، اما این از امدادهای غیبی بود.
*پس از جنگ گوشه گیر شدم
این مجروح جنگی روزهای پس از جنگش را اینگونه توصیف می کند: بعد از اینکه جنگ تمام شد سه سال گوشه خانه کز کردم و تمام صحنههای که دوستانم جلو چشمم تکه تکه میشدند به یاد می آورم و اذیتم می کرد، البته می دانم در نزد خدا روزی می خورند، صحنههای وحشتناکی بود، کابوس میدیدم، در خواب راه میرفتم، افسردگی شدید گرفته بودم، هر جا میرفتم برای کار نمیتونستم تحمل کنم، زودرنج شده بودم.
جانباز بدون درصد
*گاز خردل سرطان زاست
وی از اقدامات خود برای تایید جانبازی می گوید: سال 88 کمیسیون سپاه سیدالشهدا رفتم، همان تیپی که شیمیایی شده بودم بیمارستان صحرایی مدارک را به من ندادند و فاقد مدارک زدند. چون عفونت داشتم و با مهر فاقد مدارک به کمیسیون رفتم، آنجا بود که فهمیدم سرطان گرفتم، متخصص پوست گفت: سرطان گرفته ای. نزد فرمانده کل قوا رفتم، گفتند: پژوهشکده دارد تحقیقات میکند کل دنیا هنوز نفهمیدند اما عده زیادی از آلودگان به شیمیایی سرطان گرفتند. سرطان لنفوم، سرطان خون و مثانه، گاز خردل سرطانزاست، سرطان خون و جهش سلولی دارد، در معرض گاز خردل بودم و سرطان لنفوم بدخیم گرفتم، هم قسمت فوقانی اسکار دارم، آمفیزم هم دارم، میخواهند من را برای نمونهبرداری بفرستند.
پروفسور قانعی، متخصص و معتمد بیناد اعلام کرد: لنفوم دارم، لنفوم نوعی سرطان سیستم ایمنی است که سلولهای لنفوسیت را درگیر می سازد. لنفومها گروهی از سرطانها هستند که سلولهای سیستم ایمنی به خصوص سلولهای سیستم لنفاوی را درگیر می کنند. و اگر نمونهبرداری بروم فورا عفونت میکند و عفونت پخش میشود و فوت میکنم. دکتر قانعی گفت: آنفیزمم وسیع است، چون متولد 1345 هستم انتظار این بیماری با این وسعت در این سن نیست. لذا بر اثر مطالعات، حضور در مناطق شیمایی باعث تشدید عارضه گردیده است. به گفته دکتر قانعی بیماری من با چشم غیر مسلح مشخص است احتیاج به نمونهبرداری ندارد.
جانباز بدون درصد
* هوای فشرده در ریه ام بود یا نبود؟
سال 88 در کمیسیون نمیدانم عکس را به موقع نینداخته بودند یا تصویر بد شده بود! نوشته بودند هوای فشرده مشاهده نمیشود. دوباره عکس انداختم همه را نشان داده، گفتند بار اول اشتباه شده بود، راست و دروغش با خودشان. دیگر درصد جانبازی نمیخواهم. بنیاد شهید که رفتم اذیت میکنند، دیگر نمیخواهم، الان هم تیم جراحی بد برخورد کردند. نمیخواهم معالجه شوم. دفترچه درمانی هم ندارم، فعلا با آنتی بیوتیک سر میکنم، مسئولان نگویند که ضعف اعصاب دارد میخواهد خودکشی کند، میخواهم آنتی بیوتیک مصرف نکنم فوت کنم تا با مسئولان برخورد شود.
*مهمترین خواسته من از مسئولان
این جانباز دفاع مقدس خواسته خود از مسئولان را این گونه بیان می کند: خواسته ام این است که به جانبازان شیمایی که پیگیری نکرده اند و حالا بر اثر افزایش سن و یا تبدیل به سرطان به دنبال معالجه می آیند، در بنیاد شهید حقشان را اجحاف نکنند. این را جانبازی نمیخواهم که نیروهای مسلح تأیید کند و بنیاد شهید بگوید شما جانباز نیروهای مسلح هستی، جانباز بنیاد شهید نیستی، خوش آمدی ما تأیید نمیکنیم. نمیدانم چرا میگویند بر اثر سیگار است، در صورتی که پروفسور قانعی تشخیص داد و تأیید کرد و امضا کرد که بر اثر استشمام گاز خردل است، و گفت: بنیاد شهید اگر من را قبول ندارد! برو نزد کسی که بنیاد شهید قبول دارد. مدارکم را گرفتند و به کمیسیون دادند اما من را اصلا نخواستند، آبان ماه بنیاد رفتم ، مدارکم را دادم، پرونده تشکیل دادم. *برای حقم سر خم نمی کنم
صفری درباره حاد بودن وضعیت جسمانیش می گوید: من حالت اورژانسی دارم، دیر بجنبم قانقاریا میشود عفونت خونی سفلیس میگیرم، من نمیخواهم در برابر کسی برای حقم سر خم کنم، سه ماه برگه می دهند که در برگه نوشته ادامه درمان بقیةالله بعد باطل میشود، دوباره باید بروم سر خم کنم تا سه ماه دیگر برگه درمانم تایید شود، گفتم اصلا نمیخواهم نه جانبازی خواستم نه درصدی میخواهم اذیتم کردند دیگر جانباز نیستم، دوست خودم با هفت تا بچه رفت کمیسیون عالی، تأیید شد و همنگامی که خواست به بنیاد بدهد ایست قلبی کرد و فوت کرد و الان برادرش کارگر است، چهار سال است که زن و فرزندش آواره اند، برادرش می گوید: دست به هر کاری هم میزنم رسیدگی نمیکنند، من میگویم باید پست باشم که جانبازی بگیرم چرا که در آن دنیا این بنده خدا یقه من را می گیرد و می گوید: تو ندیدی زن و بچه مظلوم من به چه روزی افتادند، جلوی شهدا باید سرافکنده باشم، در برابر خدا باید خجالت بکشم هر کس در هر لباس به مردم ، به قرآن، به شهدا، به امام، به رهبری خیانت میکند، به آرمانهایی که امام و شهدا داشتند، باید در محضر خدا پاسخ دهد.
وی در انتها می گوید: آنان شهید شدند که بیگانگان در کشور نفوذ نکنند، من خودم جزء مردم عادیم، به ولایت فقیه هم پایبندم. نسل جوان ندیده است که زمان شاه عرق فروشیها و عرق خوریها و فساد و این مسائل چگونه بیداد می کرد، اما من با چشم خودم دیدم، وقتی که امام را دیدیم مثل یک نور بود، همگی جذبش شدیم. خون امام حسین (ع) که اسلام را جاویدان کرد و نگذاشت دین جدش حضرت محمد(ص) از بین برود و خونی که برای خدا ریخنه شد، پایمال نمیشود.
سلام به همه رزمندگان و جانبازان 8 سال ذفاع مقدس
پدر بنده هم بر اثر اصابت گلوله به پا و عصب پاش دارای مشکلات و فشار عصبیه جالبش اینجاست که درصد جانبازیش تا چند سال پیش 45% بوده الان کردنش 10%.
توضیحشون هم اینه که از لحاظ ظاهری مشکلی ندارن. خداییش تا الانم خم به ابرو نیاورده و داره مثل یه شیر زندگیش رو خودش بدون حتی کمک نزدیکانش می چرخونه چه برسه به این بنیاد مثلا ایثارگران و جانبازان ولی حرف من اینه:
مگه این بزرگوارا گردن ما حق ندارن؟!
پدر بنده هم بر اثر اصابت گلوله به پا و عصب پاش دارای مشکلات و فشار عصبیه جالبش اینجاست که درصد جانبازیش تا چند سال پیش 45% بوده الان کردنش 10%.
توضیحشون هم اینه که از لحاظ ظاهری مشکلی ندارن. خداییش تا الانم خم به ابرو نیاورده و داره مثل یه شیر زندگیش رو خودش بدون حتی کمک نزدیکانش می چرخونه چه برسه به این بنیاد مثلا ایثارگران و جانبازان ولی حرف من اینه:
مگه این بزرگوارا گردن ما حق ندارن؟!