محمدحسین جعفریان در یادداشت جدیدی درباره فیلم ضدایرانی «یک خانواده محترم» از حاشیهها و متن تولد یک فیلم ضدملی نوشت.
به گزارش جهان، در پی دردنامه محمدحسین جعفریان درباره فیلم ضدایرانی «یک خانواده محترم» وی در یادداشتی واکنشها به دردنامه خود را در روزنامه جوان منتشر کرد.
متن زیر یادداشت اوست:
مطلبی نوشتم در همین ستون درباره فیلم «یک خانواده محترم». پس از آن وزیر ارشاد آقای دکتر حسینی به من زنگ زد. نگران بود این موضعگیریها به طرفیت از کل سینمای کشور تلقی شود.
میگفت: اینجوری آن بخش نجیب سینمای ایران هم که باید تقویت شود، صدمه میبیند. درست هم میگفت. وقتی جماعتی با سوءاستفاده از فضا و امکانات موجود فیلمی میسازند که به تعبیر «مسعود فراستی» ضد ملی است، روشن است تمام بدنه سینما آسیب میبیند البته این کمترین اثر سوء به چنین آثاری است. وزیر میگفت: «ما این فیلمنامه را رد کرده بودیم. به آن مجوز ندادیم.»
زنگ زدم به آقای «حسن اسلامی مهر». او رئیس سیمافیلم است، جاییکه مجوز ساخت این شاهکار را داده است. اسلامی مهر از بچههای قدیمی انقلاب و جنگ است، برادر شهید و یک حزباللهی تمام عیار. این را من باور دارم. او میگوید در جریان ساخت این فیلم ما بازی خوردیم. یک ماه قبل از رفتن به «کن» نیز خواهان فسخ قرارداد شدیم و از آن اعلام برائت کردیم. میگوید: «آنها مجوز خروج فیلم را نداشتهاند. قرار هم این نبود.»
آقای رحیمزاده که اولین بار فیلم را دیده بود، وحشت کرده بود. اما آنجا گفتند: تغییر میدهیم!... ما با دفاع مقدس شوخی نداریم. این ذات و اندیشه ماست و تعارفی در آن نداریم. تهیهکننده و کارگردان آن هم گفتند: این بازی با دفاع مقدس است. حق بچه بسیجیهاست. این همه را میسوزاند.
ده بار با آقای آفریده حرف زدم. گفتم اعلام برائت کن. این سیل تو را هم میبرد. گفتم: همه کمک کنیم حالا که اشتباهی شده، بودجهای فراهم کنیم، فیلم را قبل از نمایش در خارج از کشور، از سرمایهگذار خارجیاش بگیریم. حق و حقوق آنها را بدهیم و اصلاً این فیلم را از بین ببریم. چرا که دفاع مقدس و ارزشهایش خط قرمز ماست. اما نکردند. من فریب اعتماد به یک مدیر جمهوری اسلامی را خوردم. حالا هم سرم را بالا میگیرم. با صدای بلند اعلام برائت و عذرخواهی میکنم. باید هم پاسخگو باشم. حتی اگر لازم باشد، سیستم را هم ترک میکنم.»
حسن اسلامی مهر سر درد دلش باز شده. بیشتر ناراحت است که از این دعوا، بهرهبرداری سیاسی و جناحی شود. اشاره میکند سالهای سال در سیمافیلم پای ارزشیترین آثار، نظیر «روزهای زندگی» ایستاده. اما هیچگاه کسی از آنها نگفته و نمیگوید. در ساخت این کار هم میگوید؛ نیت خیر بود. اسم این فیلم در ابتدا «خرمشهر» بوده و به ادعای سازندگانش در هنگام شروع و ارائه فیلمنامه، بنا به طرح جهانی، حماسه آزادسازی خرمشهر داشته است.
اسلامیمهر مدعی است با این تصور و اصرار بر اینکه لااقل 20 دقیقه کار مستقیماً به جبههها و دفاع مقدس برگردد، شراکت کردیم. حالا که ساخته شده میبینیم... و اینجا تعبیر جالبی به کار میبرد: از اول دهه محرم یک هیئت زحمت میکشد. امکانات لازم را فراهم میکند. همه چیز سر جای خودش انجام میشود. ظهر عاشورا، سر دیگ برنج را که باز میکنند. یک فضله موش روی آن میبینند و تمام زحمت کلی آدم به باد میرود. این فیلم همان فضله موش بود.
میپرسم با این همه فریب، سیما فیلم چرا شکایت نکرده؟ میگوید: وکیل گرفتیم و داریم شکایت میکنیم و اضافه میکند اگر 200 هزار خانواده شهدا به خاطر این فیلم دادخواهی کنند، به آنها حق میدهم. فیلم کثیف است. نمیدانم آقای آفریده چه اصرار و استدلالی دارد. شاید بگوید: اسلامی مهر گفته بساز من هم ساختم! شما که در چندین دولت، مدیر فرهنگی و سینمایی بودید چرا ساختید؟ من که پا به پای فیلم نبودم.
شما که دیدید چه فاجعهای دارد درست میشود، چرا جلویش را نگرفتید؟ به نظرم تا دیر نشده آفریده هم باید بگوید، غلط کردم. اسلامی مهر میگوید: هویت سیما فیلم «روزهای زندگی» است. اکبر نبوی و آقای آفریده گفتند ما پای کار هستیم و من هم به این دو چهره و مدیر برجسته فرهنگی نظام اعتماد کردم.
البته فوری اضافه میکند: دل اکبر نبوی هم از عهدشکنیهای کارگردان خون است. اما وقتی به آقای نبوی زنگ میزنم، میگوید: من هیچ سمتی در فیلم نداشتم.
البته اسلامیمهر را خیلی تشویق کردم از «بخشی» استفاده کند. اما آنها قرار ساخت فیلم را با هم و با آفریده وقتی در کن یکدیگر را دیده بودند، گذاشتند. من آنجا نقشی نداشتم. آذرماه سال گذشته هم رافکات فیلم را دیدم. چندین مورد اصلاحات اساسی را گفتم انجام شود.
به سیما فیلم هم اطلاع دادم. اما چون مسئولیتی در فیلم نداشتم، نشد. بعد به آفریده گفتم؛ گفت: کارگردان انجام نداد. گفتم: شما تهیهکنندهای. شما میفهمیدی دارد چه اتفاقی می افتد. من هم تذکر دادم. شما باید مجبورش میکردی... جالب آن است که «مسعود بخشی» در سرویس فرهنگی روزنامه رسالت همکار «اکبر نبوی» بوده و خودش او را آنجا برده است.
سالها مسئول بخش بینالملل مرکز سینمای مستند تجربی بوده در وزارت آقای صفارهرندی. آقای آفریده هم رئیس بوده. در همان وزارتخانه وا حیرتا که در دوره چندین وزیر با گرایشهای متضاد فکری، ایشان همچنان مدیر بوده. همانجا بخشی فیلم سیاه دیگرش یعنی «تهران انار ندارد» را ساخت.
او سالها از حمایت و اعتبار و پشتوانه اکبر نبوی و آفریده و امثالهم استفاده کرد و کلی از دنیا را در دوران مسئولیتش با پول بیتالمال گشت و آخرش هم «تهران انار ندارد» را ساخت و حالا «یک خانواده محترم»! اگر موقع ساخت همان فیلم اول آن هم با پول مردم، جلوی او را میگرفتند، حالا اینجا نبودیم. جالب است آقای نبوی هنوز میگوید: برای من مسجل نشده «بخشی» تعهدی داشته!
جالب است سرمایهگذار فرانسوی فیلم، طوری قرارداد را تنظیم کرده که طبق آن هیچ فرد و نهادی در ایران اجازه دخالت در شرکت یا عدم شرکت این فیلم را در جشنوارههای خارجی ندارد. حرف اینجاست که مگر دوستان سیما فیلم این قرارداد مشترک را ندیده و شرایط آن را نخوانده بودند و امضا کردند؟ آیا آنها باور میکردند، فرانسویها آمدهاند با ما در زمینه ساخت فیلمی برای تبلیغ «حماسه آزادی خرمشهر» شریک شوند؟ تهیه کننده چطور با آن سابقه و تجربه تن به چنین قراردادی داده؟
چرا فیلمی با این مضمون و محتوا برای سرمایهگذار خارجی،آن هم با این شرایط، آماده کرده؟ چه قصد و غرضی از این کار داشته؟ اصلاً نسبت ما با فرانسویها چیست؟ موشکهای اگزو 3، میراژ و سوپر اتانداردهایی که در جنگ با انواع سلاح شیمیایی به صدام میدادند؟ مگر نه آنکه «ژاک شیراک» و «میتران» در سالهای دفاع مقدس و بعد از آن به نوعی رفقای شخصی صدام بودند؟ حالا آمدهاند شریک فیلم جنگی ما شوند؟
من فیلم را همراه آدمهای متفاوتی دیدم. یکی از مدعوین که به اذعان خودش شاید نسبتی هم با انقلاب و ارزشهای آن نداشت اما منصف بود، میگفت: «والله، صدام حسین هم جنگیدن ما را تا فتح خرمشهر قبول دارد. قبول دارد تا آنجا حقمان بود که از آب و خاکمان دفاع کنیم. سازندگان این فیلم از صدام هم جلو زدهاند.»
آقای اسلامیمهر هم از قول همایون اسعدیان نقل میکرد: «من تا حالا فکر میکردم خیلی از این حرفها توهم توطئه است اما حالا فهمیدم این توهم نیست. این فیلم سفارشی است.»
کاری به حکومتی و غیرحکومتی و اسلامی و مسیحی و ... نداریم. همانطور که فراستی میگوید؛ این فیلم ضد ملی است.
با منافع ملی ما تضاد دارد. لذا موقع نمایش آن در کن، هم عباسیان با عصبانیت سالن را ترک کند، هم فاطمه معتمد آریا اما چطوری میشود این چهرهها از شانه امثال ما بالا می روند با سرویس فرهنگی «رسالت» شروع کرد و امیال سرویسهای جاسوسی غرب را در ادامه برآورده میکنند؟ چه مدیرانی به آنها میدان میدهند و بقیه را کنار میگذارند؟ چرا؟ مدیران حامی چنین افرادی به دنبال چه هستند؟ چرا امثال این جماعت باز هم قدر میببینند و برصدر مینشینند؟ اینها را در شمارههای آینده برایتان خواهم نوشت. حتماً بخوانید!