چهارشنبه ۲۶ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 15 May 2024
 
۰
صداي پاي ابتذال در سينماي ايران رساتر از قبل به گوش مي‌رسد

زرد، خالتور و غيرمجاز واقعيت امروز سينماي ايران

يکشنبه ۱۴ آبان ۱۳۹۶ ساعت ۰۵:۴۵
کد مطلب: 563006
مجيد مجيدي چندسال پيش و در حالي كه تيم سينمايي دولت يازدهم تازه چندماهي بر مسند سازمان سينمايي تكيه زده بود...
زرد، خالتور و غيرمجاز واقعيت امروز سينماي ايران
به گزارش جهان نيوز؛ مجيد مجيدي چندسال پيش و در حالي كه تيم سينمايي دولت يازدهم تازه چندماهي بر مسند سازمان سينمايي تكيه زده بود «از به گوش رسيدن صداي ابتذال در سينماي ايران» ابراز نگراني كرد؛ موضعي كه آن زمان بسامد زيادي يافت، اما مردان سينمايي دولت را خوش نيامد و با وجود آنكه آن جمله از زبان يكي از مطرح‌ترين فيلمسازان كشورمان بر زبان جاري شده بود، آن را جدي نگرفتند و صداي پاي ابتذال حالا به صداي غالب سينماي ايران تبديل شده است. 
 
دو، سه سال پیش رهبر معظم انقلاب در جمله‌اي گلايه‌وار وضعيت فرهنگي كشور را به ولنگاري فرهنگي تعبير كردند، اما باز هم مسئولان فرهنگي كشور از خواب خرگوشي بيدار نشدند تا آنجا كه شرايط به جايي رسيد كه در حال حاضر بخش عمده‌اي از توليدات بفروش سينما را آثار نازل و مبتذل به خود اختصاص داده است. اين روزها با نگاهي به سردر سينماهاي كشور بهتر مي‌توان دليل نگراني چهارسال پيش فيلمساز بزرگ كشورمان را درك كرد، چيزي را كه او درباره سينما به عنوان حوزه تخصصي‌اش در خشت خام مي‌ديد، مسئولان سينمايي و فرهنگي كشور در آيينه هم نمي‌توانستند ببينند. از آنجا كه چشم اميد دولت يازدهم براي حل مشكلات كشور از ابتدا به بيرون از مرزها بود، سينماي جشنواره‌اي با رويكرد تلخ و ويرانگرش بيش از پيش تقويت شد و سينماي مبتذل يا همان فيلمفارسي كه مجيد مجيدي از آن به عنوان « صداي پاي ابتذال» ياد و ابراز نگراني كرده بود، بهترين مجال و موقعيت را براي عرض‌اندام يافت و سينماهاي كشور يكي پس از ديگري با آثار سخيفي چون «چند كيلو آلبالو»،« من سالوادور نيستم» و «اكسيدان» تسخير شد. مردان وزارت خارجه‌اي عرصه فرهنگ از آنجا كه اساساً از اين حوزه شناختي سطحي داشتند و آن را مانند حوزه وزارت خارجه طي 40-30 سال اخير حوزه‌اي سهل و ممتنع مي‌انگاشتند، كار را به امان خدا رها و سينما را به عرصه‌اي براي مبتذل سازها تبديل كردند. 
    
ذائقه‌اي كه پايين آورده شد
پايين‌آوردن تدريجي ذائقه مخاطبان كاري بود كه مديران وزارت خارجه‌اي و امنيتي وزارت ارشاد كمر به انجام آن بستند. در سينماي ايران هيچ‌گاه سابقه نداشته كه چندسال پشت سر هم آثار مبتذل و نازل، در صدر جدول فروش قرار بگيرند يا اين آثار عنوان پرفروش‌ترين آثار سال را به خود اختصاص دهند. از ابتداي انقلاب تا همين چند سال پيش پاي پوستر فيلم‌هايي كه در سينماي ايران مي‌فروختند، نام‌هاي بزرگي چون ابراهيم حاتمي‌كيا، مجيد مجيدي، داريوش مهرجويي، كيومرث پوراحمد و عناويني از اين دست ديده مي‌شد، براي مثال فيلم‌هاي «مهمان مامان»، «اجاره‌نشين‌ها» و «هامون» هرسه از داريوش مهرجويي در دهه60 و 70 پرفروش‌ترين فيلم‌هاي سال بودند، «به رنگ ارغوان»، «ازكرخه تا راين»، «بوي پيراهن يوسف» و «آژانس شيشه‌اي» ابراهیم حاتمی‌کیا پرفروش‌ترين‌ها را تشكيل مي‌دادند. «خواهران غريب» و «صبح روز بعد» پوراحمد نيز ركوردشكن مي‌شدند. فيلم‌ها هم سرگرم مي‌كردند، هم اخلاق‌گرا و معنويت‌گرا بودند و هم مفاهيم بلندي را ارائه مي‌دادند، اما فيلم‌هايي كه امروزه ركورددار فروش مي‌شوند، اغلب آثاري ضد فرهنگي هستند؛ آثاري كه اساساً به انگيزه جلب مخاطب به هر قيمتي ساخته شده‌اند. 
    
مقصران اصلي
در اين ابتذال سينمايي به طور قطع مديراني چون حجت‌الله ايوبي و علي جنتي مقصران و متهمان اصلي هستند، اما جابه‌جايي‌هاي پس از رفتن اين دو نيز نويد‌بخش تغييرات به نفع مردم نيست. سازمان سينمايي طي دوره حدوداً هشت ماهه محمد مهدي حيدريان بيش از آنكه درباره سامان دادن به وضعيت بغرنج فيلم‌هاي سينمايي برنامه عملياتي و تئوري داشته باشد، صرفاً زمان را به حرف زدن گذرانده و اصلي‌ترين كارش را بر رفع توقيف آثار مسئله‌دار متمركز كرده‌است؛ رفع توقيف‌هايي كه معلوم است براي مديران سينمايي به اندازه هوا كردن فيلم وزن دارد. 
    
ذبح اخلاق پاي حقيقت 
در اين بلبشوي محتوايي سينماي ايران، ارزش‌هايي چون خانواده، سبك زندگي، اميد به زندگي، معنويت، نوع‌دوستي، اخلاق و مضاميني از اين دست، اساساً محلي از اعراب ندارند. از سويي ديگر كشور با نابساماني‌هاي عظيم اقتصادي دست به گريبان است و تحقيقاً هيچ فيلمي درباره ريشه‌هاي اين وضعيت، تحريم اقتصادي، فساد اداري، فاصله‌هاي طبقاتي و عدالت اجتماعي با رويكردي سازنده و دلسوزانه ساخته‌نمي‌شود، در عوض تا دلتان بخواهد اين سوژه‌ها با رويكرد آنارشيستي مانند آثاري چون «لانتوري» و ره گفت‌هاي ضد ملي دستمايه كار فيلمسازاني قرار مي‌گيرد كه اساسي‌ترين انگيزه‌شان تسويه‌حساب سياسي و نفع شخصي به واسطه جشنواره‌هاي غربي است، همه اينها وضعيتي را در سينماي ايران به وجود آورده‌است كه هر جاي آن را كه نگاه كني، براي مردم و جامعه خسران‌آميز تلقي مي‌شود، كمتر فيلمي را مي‌توان سراغ گرفت كه اخلاق را به پاي حقيقت ذبح نكرده باشد، براي خانواده و بچه‌ها بدآموزي نداشته باشد، تقريباً در هيچ فيلمي از قهرمان خبري نيست و سينما مشحون از ضدقهرمان‌هايي است كه راه را از چاه تشخيص نمي‌دهند و براي زندگي شخصي خود نيز تدبيري ندارند و اميدي نمي‌يابند چه برسد براي جامعه خود، اين وضعيت دقيقاً مقابل شعارهايي است كه حجت‌الله ايوبي اضطراراً در ماه‌هاي پاياني رياستش بر سازمان سينمايي با عنوان سينماي اميد به شكلي شعارگونه بر زبان جاري كرده بود. 
   
عوض شدن جاي شاكي و متهم
طنز تلخ ماجرا اينجاست كه اين معجون تلخ و مبتذل كه سينماگران ايراني به خورد جامعه مي‌دهند، اغلب با بودجه‌هاي دولتي ساخته مي‌شود و رانت‌خواران سينمايي با مظلوم‌نمايي‌هايي كه به واسطه عدم‌آگاهي و ندانم‌كاري‌هاي مديران نفتي شكل مي‌گيرد، فيلم مي‌سازند و هميشه هم طلبكارند كه چرا به ما سخت مي‌گيرند، چرا پول نمي‌دهند؟ چرا سانسور مي‌كنند و هزار مظلوم‌نمايي ديگر.مديريت‌هاي ضعيف همواره سينماگران ضعيف را روي صندلي مدعي نشانده و آنها را به افرادي تبديل كرده كه از يك‌سو در ويراني اخلاق و روحيه جامعه نقش‌آفريني  و از سويي ديگر جيب‌هاي خود را به طرق مختلف پر مي‌كنند و از جانبي ديگر خود را به عنوان افرادي مظلوم و مبارز و نيز روشنفكر كه حقشان همواره پايمال مي‌شود، جا مي‌زنند. 
اين وضعيت با روي كار آمدن دولت‌های يازدهم و دوازدهم بيش از پيش راه خود را هموار ديده است و تركتازي مي‌كند. در اين وانفسا و هرج و مرج محتوايي، سينماي ايران به انقلابي دروني نياز دارد كه به نفع تماشاگر و مردم اين معادله مضحك و يكطرفه را بشكند و طرحي نو دراندازد.
 
منبع: روزنامه جوان
نام شما

آدرس ايميل شما
برای ارتقای فرهنگ نقد و انتقاد و کمک به پیشرفت فرهنگ و اخلاق جامعه، تلاش کنیم به جای توهین و تمسخر دیگران، نظرات و استدلال هایمان را در رد یا قبول مطالب عنوان کنیم.
نظر شما *