جمعه ۷ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 26 Apr 2024
 
۱

عقلانیّتِ اعتدال‌گراها، «محافظه‌کاری» بود!

دوشنبه ۲۸ فروردين ۱۳۹۶ ساعت ۰۹:۱۵
کد مطلب: 511879
حجت الاسلام روحانی، دولت پیش از خود را به «بی‌عقلی» و «سفاهت» و «بی‌تدبیری» متهم کرد و مدعی شد که چنانچه قدرت را در اختیار خویش بگیرد، بر اساس «عقل»، عمل خواهد کرد و میان «حکمرانی» و «عقلانیّت»، شکاف و فاصله‌ای نخواهد افکند.
عقلانیّتِ اعتدال‌گراها، «محافظه‌کاری» بود!
به گزارش جهان نيوز به نقل از صبح نو، حجت الاسلام روحانی، دولت پیش از خود را به «بی‌عقلی» و «سفاهت» و «بی‌تدبیری» متهم کرد و مدعی شد که چنانچه قدرت را در اختیار خویش بگیرد، بر اساس «عقل»، عمل خواهد کرد و میان «حکمرانی» و «عقلانیّت»، شکاف و فاصله‌ای نخواهد افکند. اگرچه او لفظ «عقل» و «عقلانیّت» را بارها و بارها تکرار کرد و به آن بالید و تفاخر کرد، اما برای تعریفش و مشخص کردن مُراد خود از آن، نکوشید و ابهام را ترجیح داد. او بیش از آن که اثباتی سخن بگوید، در «نقد» و «نفی» و «سلب» و «انکار»، توقف کرده بود و سعی می‌کرد با «سیاه‌نمایی» و «مبالغه» و حتّی گاه «تحریف» و «جَعل» توجه و اعتنای مردم را به خود جذب کند. هنگامی که اصل، تخطئه رقیب و ایجاد تنش و غوغا باشد، روشن است که نباید انتظار وضوح و شفافیّت در عرصه اندیشه‌های ایجابی داشت؛ چراکه ناچیزی و اندکیِ «داشته‌های خود» موجب تمرکز بر «نداشته‌های رقیب» می‌شود.

فارغ از اصطلاحات فلسفی و سیاسی، «عقل» در نظر و ذهن مردم عبارت است از قوّه سنجش و حساب‌گری، به طوری که اقتضای منطق است. کار عاقلانه آن است که انسان، جوانب و عواقبش را ملاحظه کند و امکان‌ها و مقدورات خویش را نسبت به آن بشناسد و پس از چنین محاسبات و معادلاتی، به انجامش همّت گُمارد. در غیر این صورت، انسان از مسیر عقل و سنجش عاقلانه خارج شده و «نسجیده‌کاری» به خرج داده است. آقای حسن روحانی بر آن بود که به مردم تفهیم کند که در دولت وی، این گونه عمل و اقدام خواهد شد. با این حال، واقعیت‌های عینی نشان داد که روحانی میان «عقلانیّت» و «محافظه‌کاری» خلط و مغالطه کرده و مقصود او از عقلانیّت، محافظه‌کاری است.

محافظه‌کاران که از هر گونه «خلاقیّت» و «تغییر»ی می‌هراسند و در خود، شهامت «رویارویی» و «مواجهه» با واقعیت‌های نامطلوب و بازدارنده را نمی‌بینند، برای این که افکار عمومی را بفریبند و از برچسبِ تحقیرآمیزِ محافظه‌کاری بگریزند، خود را مطیعِ عقل معرفی می‌کنند و نیروهای رادیکال و پیشرو را ، بی‌عقل و ناپخته و نسجیده‌کار می‌نامند. این در حالی است که محافظه‌کاری و مصلحت‌اندیشیِ ناشی از «هراس» و «انفعال» و «تزلزل» مقبول و ممدوح نیست و حکمِ عقل، «اسارت در ساختارها و معادلاتِ کنونی» و «گدایی از غرب» نیست، بلکه عقل می‌گوید نباید فقط به واقعیت‌های منفی و ناخوشایند نگریست و بضاعت و قابلیت خویش را ناچیز انگاشت. کسانی که به وضعِ موجود، تعلقِ خاطر و دلبستگی دارند و بقای منافع خود را در تداوم آن می‌دانند، راضی به «تحوّل» و «دگرگونی» نمی‌شوند و «بی‌باکی» و «شجاعت» و «شهامت» و «خودبنیادی» را، هر چند که متکی بر محاسباتِ منطقی و بین‌الاذهانی باشد، «عقل‌ستیزی» معنا می‌کنند. حسن روحانی چنین موقعیتی داشت؛ چون او به عیان می‌دید که جهت‌گیریِ جدیدی پدید آمده و انقلاب به سمت‌وسوی متفاوتی در حرکت است؛ قصد داشت شرایطِ حاکم در دوران دولت‌های سازندگی و اصلاحات را دوباره مستقر سازد.

او نمی‌خواست مناسبات و قواعدِ شکل گرفته در این «دوره شانزده ساله» فروبپاشد و نظم دیگری تحقق یابد. فلسفه وجودی او، چیزی جز «بازگشت» به همان دوره تاریخی و سرکوب کردن هر گونه تلاشِ انتقادی و متفاوت نسبت به آن نبود. او به پیروی از مرحوم آیت الله هاشمی‌رفسنجانی، اصطلاح «اعتدال» را برگزید و در مقام توصیف و تصویرسازی در اذهان عمومی، دوره شانزده ساله حاکمیّتِ دولت‌های سازندگی و اصلاحات را مصداق «اعتدال» و «عقلانیّت» و «منطق» و «میانه‌روی» شمرد و دوره هشت ساله پس از آن را، دوره «تندروی» و «افراطی‌گری» و «عدم‌عقلانیّت».

تجربه چهار ساله حضور این نیروها دردولت، پرده از چهره عقلانیّت گشود و به روشنی نشان داد که اینان نه تنها عقلانیّت را به «محافظه‌کاری» و «انفعال» و «عقب‌نشینی» و «مرعوبیّت» و «ما نمی‌توانیم» فروکاهیده‌اند، بلکه حتّی تکیه آنها به عقلانیّتِ ابزاری نیز نتوانست «کارآمدیِ عملی و عینی» در پی داشته و آشکار سازد که «عبور از تعهدات و تقیّداتِ ارزشی» رفاه مادّی و رونق معیشتی را به دنبال خواهد داشت. این نتیجه اخیر، بسیار مهم و حساس است؛ زیرا همواره ادعا می‌شد که «ارزش‌های ایدئولوژیک» مانعِ تحققِ «منافع ملّی» هستند و ما از آن رو در عُسرت و دشواری و تنگنا به سر می‌بریم که می‌خواهیم آرمان‌های بلندپروازانه و پیامبرانه خود را بر جامعه و جهان تحمیل کنیم، حال آن که واقعیت‌ها، چنین تصوّرات ایدئولوژیکی را برنمی‌تابند و با آن، هم‌داستان و سازگار نیستند.

بنابراین، باید از «ایدئولوژی» به نفعِ «واقعیت» عقب‌نشینی کرد. اصرار بر شعارها و ادعاهای ایدئولوژیک، آب و نان نمی‌شود و گِره‌ای را نمی‌گشاید. به جای غرب‌ستیزی و انقلابی‌گری و متحد کردن جهان - بخوانید دولت‌های غربی - بر ضدّ خویش، باید تسلیمِ واقعیت‌های تغییرناپذیرِ کنونی شد و روندهای اجتناب‌ناپذیرِ جهانی را پذیرفت و داوطلبانه، دستِ گدایی به سوی ایالات متحده آمریکا دراز کرد. تجربه چهار ساله دولتِ اعتدال‌گرا، تجربه شکستِ عقلانیّتِ ابزاری و محافظه‌کارانه بود؛ زیرا مَحَک این تجربه، هیچ یک از فرضیه‌های پیش‌گفته را - که ظاهری عقلانی و موجه دارند - تأیید نکرد!
 
نام شما

آدرس ايميل شما
برای ارتقای فرهنگ نقد و انتقاد و کمک به پیشرفت فرهنگ و اخلاق جامعه، تلاش کنیم به جای توهین و تمسخر دیگران، نظرات و استدلال هایمان را در رد یا قبول مطالب عنوان کنیم.
نظر شما *