شنبه ۲۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 18 May 2024
 
۰
۱
میزگرد عکاسان دفاع مقدس

تنها رشته هنری با بیشترین شهید و جانباز

عکاسان جنگ نادیده گرفته شدند
سه شنبه ۲ مهر ۱۳۹۲ ساعت ۱۴:۲۴
کد مطلب: 315417
جاسم غضبانپور از عکاسان دوران دفاع مقدس معتقد است عکاسی تنها رشته هنری با بیشترین شهید و جانباز است اما بعد از جنگ، عکاسان نادیده گرفته شدند و آرشیو عکس‌هایشان در حال از بین رفتن است.
به گزارش جهان، میزگردی با موضوع «بررسی عکاسی جنگ تحمیلی» با حضور سیدعباس میرهاشمی رئیس انجمن عکاسان انقلاب و دفاع مقدس، جاسم غضبانپور و علی فریدونی از عکاسان دوران دفاع مقدس در خبرگزاری فارس برگزار شد،

بخش اول این میزگرد به سخنان جاسم غضبانپور اختصاص دارد که در ادامه می‌آید:

جاسم غضبانپور متولد ۱۳۴۲ خرمشهر است و عکاسی حرفه‌­ای را از سال ۱۳۵۷ آغاز کرده است اگر چه اولین نمایشگاه‌هایش را به گفته خودش ۲ سال قبل از انقلاب در خرمشهر برپا کرده بود.

او دانش آموخته عکاسی در دانشگاه هنر است و چاپ چندین کتاب از جمله گزارش تصویری حلبچه، تهران زیر حملات موشکی با عنوان (آسمان و زمین)،‌آسمان ایران، بم (گزارش تصویری از شهر بم قبل و بعد از زلزله) را در کارنامه هنری خود دارد.

او موفق به کسب تقدیرنامه جایزه مریت فدراسیون بین ­المللی انجمن­ های صلیب­ سرخ و هلال­ احمر به خاطر عکس ­های آوارگان جنگی سال ۱۹۹۰ شده است و عکس‌هایش در نشریات داخلی و خارجی از جمله مجله عکس، روزنامه تایم بین­المللی، گزارش مصور استقلال کردستان، مجروحین شیمیایی عراق سال ۱۹۹۶، مجله ABC عراق به چاپ رسیده است.

او بعد از جنگ کار عکاسی مستند- اجتماعی را ادامه داد و در زمینه معماری و ایرانشناسی عکاسی می‌کند.

* ساماندهی آرشیو عکس شهدای عکاس خرمشهر

حدود ۳۰ سال از دوران جنگ تحمیلی گذشته است و حالا گنجینه‌ای عظیم از تصاویر و مستندات دوران جنگ در اختیار داریم که بسیاری هنوز به صورت پراکنده نگهداری می‌شود،‌برخی از آنها هنوز در آرشیو شخصی خود عکاسان است. درباره شما چطور آیا عکسهایتان را در آرشیو شخصی خودتان نگهداری می کنید؟

بله. من علاوه بر آرشیوی شخصی عکس‌های خودم مربوط به دوران دفاع مقدس، آرشیوی از عکس‌های دوستان دیگرم نیز در اختیار دارم که همه آن‌ها عکاسان خرمشهری بودند و خودم کار ساماندهی و نگهداری از آن‌ها را بر عهده دارم.

آرشیو عکس کدام عکاسان جنگ در اختیار شماست؟

شهید بهروز مرادی، شهید علی بهرام زاده،‌ رحیم رحیمی و شهید محمد افزون. البته کار آرشیو و نگهداری عکس‌های دوستان خرمشهری دیگری که از جنگ به ویژه در شهر خرمشهر عکاسی کردند نیز بر عهده من است.

کار ساماندهی این عکس‌ها و نگهداری ویژه از نگاتیوها را تحت نظارت انجمن عکاسان انقلاب و دفاع مقدس و به صورت تخصصی انجام می‌دهید؟

بله. کار من هم بخشی از فعالیت‌های انجمن عکاسان انقلاب و دفاع مقدس است و برای آن که باری از روی دوش انجمن بردارم کار ساماندهی بخش کوچکی از کارهای این انجمن را مربوط به آثار عکاسان خرمشهر را من بر عهده دارم و این آثار را اسکن،‌کدگذاری، فایل بندی و ساماندهی می کنم و سعی می کنم در بهترین شرایط ممکن از نظر نور، دما و رطوبت نگهداری کنم.

چه بخشی از این روند ساماندهی عکس‌های در اختیارتان را انجام داده‌اید؟

کار آرشیو عکس‌های شهید بهروز مرادی، شهید زرین آبادی و کلینی انجام شده است و مابقی در حال انجام است. البته آثار شهید بهروز مرادی هم همراه با خاطراتش به مرحله ماکت کتاب رسیده و آماده انتشار است.

تعداد کلی و حدودی این عکس‌ها و نگاتیوها را به خاطر دارید؟

نه. خیلی زیاد است. نمی شمارم تا کم نشوند.

ثبت بخشی از تاریخ را عکاسان جنگ بر عهده داشتند و برخی از آنها برای هر عکسی که گرفته‌اند،‌ خاطراتی دارند. آیا به ثبت خاطرات و شرح عکس‌هایتان هم فکر کردید؟

ما همزمان با کار آرشیو،‌اسکن و دسته‌بندی این عکس‌ها،‌ اطلاعات لازم هر عکس را هم جمع آوری می کنیم و از این‌ها خروجی‌هایی در قالب کتاب ارائه می‌کنیم که شامل خاطرات خودم وبرخی از بچه‌های زمان جنگ در خرمشهر است.

این عکس‌ها دقیقاً چه دوره‌ای را شامل می‌شود؟

عکس‌های ما از خرمشهر مربوط به زمان درگیری‌های این شهر بعد از انقلاب تا زمان آزادسازی خرمشهر است. ما از درگیری‌های داخل خرمشهر در بعد از انقلاب عکس داریم تا زمان آزادسازی آن وحتی بعد از آزادسازی هم که ما به جای شهر یک مخروبه را تحویل گرفته بودیم،‌عکس‌های بسیاری از آن داریم که مشغول ساماندهی تمام این عکس ها هستیم.

* شهید مرادی از زمان جنگ به فکر راه اندازی موزه جنگ بود

چه شد که به صرافت کار ساماندهی اسناد تصویری دوران دفاع مقدس افتادید؟

داستان آرشیو و جمع آوری مدارک جنگ مربوط به همان دوران جنگ می‌شود و جرقه اصلی آن را شهید بهروز مرادی در ذهنم روشن کرد. یک هفته بعد از عملیات بیت‌المقدس بود که شهید مرادی کار جمع آوری اسناد دوران جنگ را شروع کرد.

به اعتقاد من شهید مرادی علاوه بر این که یکی از بهترین آرپی جی زن‌های دوران جنگ بود،‌ آرتیست درجه یکی هم بود.

من همراه با بهروز یک هفته بعد از این عملیات بود که شروع کردیم به راه رفتن در کوچه پس کوچه های خرمشهر، خانه به خانه و سنگر به سنگر. کوله پشتی و ماسک گاز اشک آور همراه داشتیم با دوبین و ضبط صوت و کمی هم آب و نان. در هر کوچه و پس کوچه ای سراغ آن چه از جنگ باقی مانده بود می رفتیم، به ویژه بقایای ابزار و ادوات و وسایل عراقی‌ها و همه چیز را از قوطی سیگار،‌ روزنامه و مجله گرفته تا لوازم شخصی آن‌ها را جمع آوری کردیم. یعنی بهروز جمع می کرد و من عکاسی می کردم. در همین گشت وگذارها بود که بهروز چند بار جان مرا نجات داد.

در مجموع آرشیو اسناد جنگی که شهید مرادی جمع کرده بود شامل اشیاء و وسایل عراقی‌ها بود که در خرمشهر جا مانده بود و بخشی از آن هم شامل عکس‌ها و نگاتیوهایی بود که آن‌ها عکاسی کرده بودند و جا گذاشته بودند.

شهید مرادی از ستاد تبلیغات سپاه خرمشهرخواسته بود که مقری را روبه روی مسجد خرمشهر به ما بدهند تا آن چه جمع می‌کنیم جایی انبار کنیم و بدین ترتیب یک ساختمان را به ما دادند که طبقه همکف آن قبلاً نمایشگاه ماشین بود و ما از آن به عنوان انبار و آرشیو آثار جنگ استفاده کردیم.

* شهید مرادی حتی آرشیو صوتی خرمشهر را هم گردآوری کرده بود

مرادی می‌خواست روزی که جنگ تمام شد از این آثار برای موزه جنگ استفاده شود. او حتی صداهای مخصوص به خرمشهر را هم ضبط می‌کرد. شب ها با یک ضبط صوت در شهری که پرنده در آن پر نمی زند و صدای گلوله و زوزه باد در میان در و پنجره‌های خانه‌های خالی شهر می پیچید،‌ به راه می‌افتاد و صداهای مختلفی را ضبط می‌کرد. میکروفن ضبطش را کنار شط کارون و اروندرود می گذاشت وصدای آب را که با صدای گلوله و انفجار همراه می شد ضبط می کرد، به او گفتم این صداها به چه درد ما می خورد؟ می گفت همزمان با آرشیو آثار موزه جنگ تحمیلی نیاز به آرشیو صوتی هم خواهیم داشت و این افکت های صدا می تواند به مستندسازان ما کمک کند که برای ساخت فیلم‌هایشان از صداهای و افکت‌های ویژه و خاص خرمشهر استفاده کنند.

* نقاشی‌های کودکانه بر اساس صداهای خرمشهر

بعدها که دانشگاه قبول شدم و به تهران آمدم در کنار عکاسی و تحصیل، دو سال هم برای بچه ها تدریس کردم و آن زمان این نوارها و صداهایی که شهید مرادی ضبط کرده بود برای بچه های دبستانی پخش می کردم و از آنها می خواستم بر اساس این صداها نقاشی کنند و واقعاً نقاشی هایشان شگفت انگیز می شد.

به اعتقاد من او یک پدیده بود و آ‌رشیو و ابزار موزه جنگی را که بعد از عملیات آزادسازی خرمشهر به صورت مدون شروع کرده بودیم، بعد از شهادت بهروز به دست من سپرده شد. من درستاد تبلیغات جنگ در خیابان میرعماد بودم که کل آرشیوآثار او نزد من ارسال شد. من عکس‌هایش را ظاهر کردم وبه کمک دیگر دوستانم سعی کردیم که همه آثارش را ساماندهی کنیم.

* بعد از گذشت ۲۴ سال از جنگ،‌ هنوز موزه جنگ درخوری نداریم

در ساماندهی این آثار با مشکل ثبت اطلاعات هر اثر مواجه نشدید؟ چگونه این اطلاعات هر اثر را گردآوری می کردید؟

بهروز همان روزها صبح تا شب برای هر کاری که انجام می داد یادداشت برداری می کرد و امروز اسناد آن وجود دارد. همه آثارش دارای تاریخ، ساعت، زمان و مکان دقیق است و این کاری بود که او بدون آن که کسی از او خواسته باشد انجام می‌داد. بدون هیچ بودجه و پیش از آن که کسی به فکر موزه جنگ باشد،‌ او به این موضوعات فکر کرده بود و در این مسیر تلاش های بسیاری کرد ولی امروز که ۲۴ سال از جنگ تحمیلی گذشته است هنوز یک موزه جنگ درخور و شایسته نداریم.

بهروز حتی بعد از آن که در دانشگاه هنر اصفهان قبول شده بود، برای ساخت مجسمه‌هایش به خرمشهر می‌رفت و گل از کنار اروند رود جمع می کرد و مویی که برای ساخت مجسمه نیاز داشت از سلمانی‌های این شهر تأمین می کرد. او می خواست برای ساخت مجسمه‌هایش از متریال ویژه خرمشهر استفاده کند.


* آرشیو جنگ شهید مرادی ‌از بین رفت/ خرمشهر هیچ یادمانی از روزهای جنگ ندارد

این اسناد و لوازم موزه جنگ که شهید مرادی گردآوری کرده بود حالا کجاست؟


۹۰ درصد آن چه بهروز برای موزه و آرشیو جنگ جمع کرده بود به دلیل بی توجهی مسئولان از بین رفت و امروز دیگر وجود ندارد،‌ آن انبار از بین رفت و آن چه باقی مانده است تنها بخشی از دست نوشته‌ها و عکس‌های اوست. در خرمشهر امروز هیچ المان و نشانی از جنگ وجود ندارد که نشان دهد این جا زمانی جنگی صورت گرفته است. در حالی که بهروز می نشست و صدها تابلو می نوشت که این اثر از آثار فرهنگی جنگ است و حق تخریب ندارید، این تابلوهای آهنی سنگین را با موتور می بردیم و کنار آثار و بقایای مانده از جنگ نصب می کردیم.

* ماجرای ساخت تپه‌ای برای بازدید ۱۰ دقیقه‌ای صدام

این تابلوها اطلاع رسانی و هشدار را کنار چه نوع آثاری نصب می کردید؟


مثلاً دیوارنوشته ها، مقرهای فرماندهی عراق و سنگرهای فرماندهی عراقی ها در بیابان ها که البته هیچ کدام آنها حتی تا پایان جنگ هم باقی نماند.

یک تپه خاکی را عراقی ها به صورت دستی وخاکی ساخته بودند پشت پادگان دژ و دیده بانهای ما از جاده اهواز به آبادان و بچه های داخل کوت شیخ شاهد بودند که عراقی‌ها با چه تلاشی در این تپه خاکی مشغول کار بودند، شب، بچه های دیدبانی اعلام کردند که خط آتش روی این تپه ریخته ایم چون ۳ هلیوکوپتر آمده بودند که برنامه داشتند و بعد هم سریع رفتند. همان شب تلویزیون تصاویری پخش کرد و نشان داد که این تپه چیست.

هلیکوپترها آمده بودند، صدام از آن خارج شده بود و در حفاظ نیروهای تکاور از پشت تپه بالا می آید و از پشت تپه سنگر فرماندهی به تونلی ال مانند که با چندین لایه گونی خاک و تیرآهن ساخته شده بود، رفت و صدام از بالای این تپه دوربین می اندازد که کل مسیر ما از آبادان و کوت شیخ و ... از روی این تپه دیده می شود. این تپه فقط برای یک بازدید ده دقیقه ای صدام ساخته شده بود و کلی هم تلفات دادند چون نیروهای ایران روی این تپه آتش ریختند.

من، شهید بهروز مرادی و شهید زرین آبادی بعد از عملیات بیت المقدس با موتور رفتیم و این تپه را یافتیم. فیلمش هم موجود است.

ما دور تا دور این تپه را تابلو زدیم که اثر جنگی است و نباید تخریب شود و امروز اثری از این تپه نیست. در حالی که یکی از مستندات جنگ می توانست باشد.

* از تابلو «آمده‌ایم که بمانیم» عراقی‌ها در خرمشهر فقط عکس باقی مانده

یکی دیگر از این آثار جنگ تابلو« جعنا لنبقاء» بود یعنی «آمده ایم که بمانیم» و عراقی‌ها این تابلو را در جاده کمربندی خرمشهر و در مقر فرماندهی عراقی ها نصب کرده بودند بود به گونه ای که بچه های دیده بان ما بتوانند آن را بخوانند وبه نوعی دهن کجی به ایرانی ها بود. حالا از این تابلو و مقر فرماندهی عراقی‌ها فقط عکس باقی مانده است.

* ما عکاس جنگ نیستیم

شما کار عکاسی جنگ را به صورت حرفه‌ای و تخصصی دنبال می‌کردید یا آن که چون به دوران جنگ تحمیلی برخورد کرده بود از این واقعه هم عکاسی کردید؟

ما عکاس جنگ نیستیم. یعنی من خودم را عکاس جنگ نمی دانم. عکاس جنگ، حرفه او عکاسی از جنگ‌های سراسر دنیاست و ابزار و ادوات و دانش خود را ارتقاء می‌دهد که هر جا جنگی در دنیا باشد آن جا حاضر باشد و عکاسی کند.

من عکاس مستند اجتماعی بودم، حتی در دوران انقلاب مستند اجتماعی عکاسی کردم تا زمان جنگ و چون در کشورم جنگی صورت گرفته بود از جنگ هم عکاسی کردم.

* بعد از جنگ کسی حاضر نبود درباره عکاسی جنگ حرف بزند

بعد از جنگ تحمیلی با آثار عکاسان جنگ و دفاع مقدس چه برخوردی شد و این عکاسان که دوشادوش سایر رزمندگان در منطقه جنگی حضور داشتند و به ثبت وضبط این بخش از تاریخ کشور پرداختند بعد از جنگ چه جایگاهی داشتند؟


بعد از اتمام جنگ، خیلی از عکاسان دیگرکه عکاسان جنگ را قبول نداشتند به ما می گفتند تاریخ مصرف عکاسان جنگ تمام شد. می گفتند عکاسان جنگ کار شاقی نکرده اند، مثل بسیجی‌های دیگر جبهه می رفتند و چون سوژه زیاد بود، عکسهایشان هم خوب می شد. در حالی که من اولین نمایشگاه‌های عکسم را سال ۵۵ تا ۵۷ یعنی قبل از انقلاب در خرمشهر برگزار کردم.

بعد از جنگ کسی حاضر نبود درباره عکس جنگ حرف بزند. بارها عکس‌هایم را به صورت ماکت کتاب درآوردیم و نزد مسئولان بردیم و آنها به ما گفتند ای بابا باز هم جنگ! جاسم جنگ تمام شده برو کار دیگری کن.

من هم رفتم کار عکاسی ایرانشناسی انجام دادم که بگویم به خدا من هم عکاسم و با تمام شدن جنگ تاریخ مصرف من تمام نمی‌شود. من فرهنگ، آداب و رسوم و معماری این کشور را ثبت و ضبط کردم و تبدیل به کتاب کردم و از محل فروش این کتابهای عکس برای ساماندهی عکس‌های خودم از دوران جنگ و دیگر دوستان عکاس اهل خرمشهر استفاده کردم.

* هیچ ارگان دولتی تا امروز از عکاسی دفاع مقدس حمایت نکرده است

ارگان‌ها و نهادهای بسیاری بعد از جنگ به موضوع دفاع مقدس پرداختند آیا حمایت این نهادها شامل حال عکس جنگ‌ تحمیلی و عکاسان دفاع مقدس نشد؟


تا امروز هیچ نیرو و ارگانی دولتی از ساماندهی و به ثمر رساندن آثار و اسناد جنگ استقبال نکرده و حمایت نمی کند. تنها جایی که این دغدغه را دارد انجمن عکاسان انقلاب و دفاع مقدس است و دغدغه همه بچه های عکاس دوران دفاع مقدس این است که اگر روزی عباس میرهاشمی و حیدری در این انجمن نباشند چه اتفاقی برای عکس های دوران دفاع مقدس می افتد؟ همان طور که در دیگر ارگان ها این اتفاق افتاد و امروز چیزی به نام آرشیو عکس ستاد تبلیغات جبهه و جنگ اهواز نداریم در حالی که آرشیو عکس بی نظیری داشت. آرشیو قرارگاه‌ها، تیپ‌ها وسایر نهادها هم به همین صورت، ما هیچ آرشیو مدون و ساماندهی شده و قابل استفاده‌ای در خبرگزاری‌ها نداریم.

کسی مثل علی فریدونی که زمان جنگ عکاسی کرد و بعد از آن هم بهترین چاپ چی عکس‌های سیاه و سفید بود و بعد از کارش تا پاسی از شب کار چاپ این عکس ها را برای کتاب «ایمپوزوار» و برای ستاد تبلیغات جبهه و جنگ انجام می‌داد. اما اکنون چه؟ اگرسوم خرداد و هفته دفاع مقدسی نباشد، کسی حاضر نیست درباره جنگ وعکس جنگ حرف بزند. هنوز هم هستند کسانی که وارد اتاق کارم می‌شوند به عکس‌های جنگ روی دیوار اتاقم معترض می‌شوند که کی می خواهی این عکس های جنگ را برداری!

* عکاسی جنگ تنها رشته هنری است که بیشتری شهید و جانباز را داشته است

به نظر شما حمایت از اسناد تصویری دوران جنگ بر عهده کیست؟


اجازه بدهید اول به این نکته اشاره کنم که رشته عکاسی تنها رشته‌ هنری است که در طول جنگ، عکاس در کنار تک تیرانداز باید در خط مقدم حضور می داشت که بتواند عکس بگیرد. در حالی که سایر هنرمندان در منزل خود و بر اساس عکس‌های عکاسان دوران دفاع مقدس در این زمینه خلق اثر می‌کردند، عکاس در شب عملیات همراه رزمنده بود، همان طور که فریدونی بود، شهید مرادی و...بودند.

این رشته هنری، بیشترین تعداد شهید و جانباز را دارد. شهید مرادی روزهای آخر جنگ آنقدر آر پی جی زده بود که از گوشش خون بیرون زده بود. در حالی که سهم و جایگاه رشته عکاسی در بین هنرهای دیگر مرتبط با دفاع مقدس از نظر مسئولان صفر است. در هر جمع و هر مجمعی که درباره دفاع مقدس برگزار می‌شود، عکاسان جایی ندارند. فیلمساز، ادبیاتی‌ها و دیگران از عکس‌های جنگ بهره می گیرند برای خلق آثارشان اما خود عکاس نادیده گرفته می‌شود.

برای راه‌اندازی موزه جنگ و دفاع مقدس از عکاسان دفاع مقدس که خاطرات و آثار بسیاری در اختیار دارند چه اندازه استفاده شد؟ آیا طرف مشورت قرار گرفتند؟

خیر. چند سال است دنبال موزه جنگ هستند که راه اندازی شود. موزه جنگی که در جاده قم این همه بودجه صرف آن شده است ولی از من و امثال من که از قبل جنگ دراین میدان حضور داشتیم، کسی از ما مشورت نخواست و کسانی متولی راه اندازی این موزه هستند که اطلاعی از اوضاع جنگ تحمیلی ندارند.

* صدام قبل از شروع جنگ،‌موزه جنگ ساخته بود

در حالی که صدام قبل از این که جنگ را شروع کند، موزه جنگ خود را ساخت و عکاس و فیلمبردار جزء دسته‌های گردانش بود و قبل از ورود به خرمشهر به صورت پارتیزانی عکاس و فیلمبردار به خرمشهر می فرستاد و شب در تلویزیون عراق تصاویر خرمشهر را نشان می‌داد که خرمشهر سقوط کرده و دست ماست. البته باید به درایت آقای کمال خرازی هم اشاره کنم که در ستاد تبلیغات جبهه و جنگ حضور داشت و با درایت او بود که از عملیات فتح المبین به بعد عکاس و فیلمبرداران ما هم در جبهه ها حضور پیدا می کردند.

* شهید جانبزرگی، به اصرار فرمانده سپاه، جزء شهدا تشییع شد

من می‌خواهم به نکته‌ دیگری هم اشاره کنم درباره بی توجهی به عکاسان دوران دفاع مقدس. یاد می کنم از شهید جان بزرگی که در آخرین تماسی که با او داشتم، می دانستم که شیمی درمانی می شود و همین باعث شده بود از شکل طبیعی خارج شود. در آخرین تماسم به او گفتم می خواهم ببینمت، گفت نمی خواهم ببینی. گفتم چرا گفت: می خواهم همان طور در ذهنت باشم که قبلا بودم. جان بزرگی که بهترین مجموعه های جنگ را خلق کرده بود، تا لحظه تشییع پیکرش به ضرب و زور فرمانده سپاه جز شهدا تشییع شد.

* امروز از عکاسان جنگ تحمیلی مدرک اثبات حضور در جنگ طلب می‌کنند!

عکاسان جنگ با این اوصاف هیچ ویژگی خاصی نزد مسئولان ندارند و بنابراین به نظر می‌‌رسد که خدمات لازم را هم دریافت نمی‌کنند؟


بله. همه عکاسان جنگ وضعیت مشابهی دارند. به طور مثال من وقتی به دلیل مشکلات تنفسی به بیمارستان بقیه الله مراجعه می‌کنم می گویند اول باید ثابت کنی که در جنگ حضور داشته ای. من که نه دنبال سوابق جبهه و جنگ رفته‌ام و نه مدرک آن برایم ارزشی داشت که از آن بخواهم استفاده کنم. آن روز کتاب عکس‌هایم همراهم بود، نشانشان دادم که در منطقه شیمیایی هم عکس گرفتم و این سندی است که منتشر شده است، گفتند حالا دیگر فوتوشاپ زیاد شده است! در حالی که اسم من زیر عکس نوشته شده بود و همین باعث شد که دیگر پیگیری این موضوع را کنار بگذارم و عطایشان را به لقایشان ببخشم.

* عکاسان جنگ مثل بسیجی‌ها نیازی به حفظ مدارک جنگ احساس نمی‌کردند

وضعیت بیمه و سایر خدماتی که عکاسان جنگ دارند چگونه است؟

امروز سلامت عکاسان جنگ است که موضوع مهمی است. امروز نباید من برای چک آپ نیاز به ثابت کردن حضورم در جبهه داشته باشم. این ثابت کردن یعنی از دست رفتن زمان درمان و شاید مرگ عکاس. عکاسان جنگ هنوز کارت شناسایی از سوی انجمن عکاسان انقلاب و دفاع مقدس نمی توانند داشته باشند چون بنا به دلایل قانونی ثبت رسمی نشده‌اند.

من چند روز پیش فهمیدم از زمان ستاد تبلیغات جنگ هیچ سابقه بیمه‌ای ندارم و سابقه بیمه من مربوط به سال‌ها بعد می شود.

ما مثل بسیجی های دوران جنگ بودیم که به گردآوری مدارکمان فکر نمی کردیم. همین الان هم وقتی می خواستم خاطرات بچه های خرمشهر را مکتوب کنم، هیچ کدام خودشان را معرفی نمی‌کردند چون خود را تنها یک رزمنده می دانستند، عکاسان جنگ هم دوشادوش این رزمندگان حضور داشتند.

* خرمشهری‌ که به آن افتخار می‌کنیم هنوز آب شرب سالم ندارد

در پایان با توجه به این که شما خرمشهری هستید و تمرکزتان روی ساماندهی عکس‌ها و آثار جنگ در خرمشهر متمرکز شده است، درباره اوضاع خرمشهر هم بگویید که ۲۴ سال بعد از جنگ چه وضعیتی دارد؟

در خرمشهر ۲۴ سال بعد از جنگ هنوز هم آب شیرین در خیابان‌ها می‌فروشند. یعنی با وجود ادعاهای مسئولان مبنی بر حل کردن مشکل آب شرب این شهر، هنوز آب شرب را باید مردم بخرند.

موضوع دیگر ساماندهی گلزار شهدای این شهر است که با وجود صرف هزینه چند میلیاردتومانی هنوز هم سنگ قبرهای شهدا مشکلاتی دارد، ساماندهی نشده و حتی تاریخ و اطلاعات روی این سنگ قبرهای شهدا برخی اشتباه است.

و نکته دیگر این که خرمشهر هنوز برای انتقال متوفیانش به قبرستان یک آمبولانس در اختیار ندارد و متوفقیان را با وانت جا به جا می کنند و اینها اوضاع خرمشهری است که هر سال در مناسبت‌های مختلف به آن افتخار می‌کنیم.
نام شما

آدرس ايميل شما
برای ارتقای فرهنگ نقد و انتقاد و کمک به پیشرفت فرهنگ و اخلاق جامعه، تلاش کنیم به جای توهین و تمسخر دیگران، نظرات و استدلال هایمان را در رد یا قبول مطالب عنوان کنیم.
نظر شما *


سید
Russian Federation
تعجب می کنم از عزیزانی که آرشیو خیلی خوبی از عکس های دفاع مقدس دارند ولی در اختیار غیر قرار نمی دهند