سه شنبه ۲۵ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 14 May 2024
 
۵
۸
تحلیل دکتر فرزاد جهان بین از انتخابات 7 اسفند؛

کاهش مشارکت در جنوب تهران، نگران کننده است/ شکاف فرهنگی و اقتصادی رو به افزایش است

اصلاح طلبان باید مرزشان را با ساختارشکنان شفاف کنند
سه شنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۴ ساعت ۱۲:۰۱
کد مطلب: 478689
یک استاد دانشگاه و کارشناس مسائل سیاسی گفت: اتفاق مهمی که در این انتخابات رخ داده است در کنار خوشحالی از مشارکت بالاشهری‌های تهران، کاهش مشارکت در جنوب شهر تهران است.
کاهش مشارکت در جنوب تهران، نگران کننده است/ شکاف فرهنگی و اقتصادی رو به افزایش است
گروه سیاست جهان نيوز ـ دفتر همایش‌ها و نشست‌های كانون اندیشه جوان در راستای برگزاری سلسله نشست‌های «مبانی فكر سیاسی»، دومین نشست را با همكاری جامعۀ اسلامی دانشگاه شریف با عنوان «بررسی آسیب‌های شكاف میان ملت و دولت» با حضور دكتر فرزاد جهان بین، استادیار دانشگاه شاهد و کارشناس مسائل سیاسی برگزار كرد.

در این نشست ابتدا دكتر جهان‌بین به عنوان سخنران، مباحث کلی در موضوع جلسه را بیان کرد و سپس به پرسش‌ها و نقدهای دانشجویان پاسخ داد. هدف نهایی این نشست، «ارتقاء دانش سیاسی» در جهت «آئین اندیشه ورزی» بود که با طرح دیگر مباحث مهمی چون «حقوق ملت و دولت در قانون اساسی»، «آسیب شناسی نظام دو قطبی»، «پیچ تاریخی» و... ادامه یافت.

کاهش مشارکت در جنوب تهران، نگران کننده است

دکتر جهان بین در بخشی از سخنانش با اشاره به برگزاری انتخابات در 7 اسفند ماه گفت: یک اتفاق مهمی که در این انتخابات رخ داده است در کنار خوشحالی از مشارکت بالاشهری‌های تهران که الحمدلله خیلی حضور فعّالی داشتند که کمک می‌کند مشارکت بالا برود، کاهش مشارکت در جنوب شهر تهران است. مثلا صندوقی که در خزانه پایه رای آن 5000 رای بوده است، امسال 1500 رای در آن بوده است، یعنی اینها که همیشه می‌آمدند و رای می‌دادند نیامدند. اصولگراها سه‌دوره بودند و تکراری شدند و برخی رایشان در جنوب شهر به شدت کاهش پیدا کرده است.

انتخابات تهران، معنادار بود

اصلاح‌طلبان تمام ظرفیت‌ رسانه‌ای را آوردند، از ‌BBC و ... آمدند، کل کسانی که در تهران لیستی رای دادند یک میلیون و صدهزار نفر کف لیست امید است، هشتصد هزار نفر هم کف رای اصولگراست. جالب اینجاست از 3 میلیون و 260 هزار رای ماخوذه صحیح قریب به 1 میلیون و 200-300 هزارنفر اصلاً لیستی رای ندادند، یعنی در لیستشان هم آقای حداد بوده و هم آقای دکتر عارف بوده است یعنی کلّ ظرفیتی که توانستند بیاورند که هم در آن اپوزیسیون هست و هم مردم عادی هستند که قرائت اصلاح‌طلبان را از انقلاب، بهتر قبول دارند، یعنی تمام سرمایه‌شان را آوردند یک میلیون و 100 هزار نفر شد که به این لیست امید رای دادند. این عامل نگرانی نیست، عامل نگرانی این است که جنوب شهر کاهش پیدا کرده است.

او افزود: بحث دیگر هم این است که آقای عارف که در تهران رای اول را آورده است 49 درصد رای تهران را آورده است یعنی 1 میلیون و 600 هزار تا رای آورده است یعنی 49 درصد. آقای زالی که آخرین نفر لیست امید هست، 33 درصد رای تهران را آورده است.

آقای موسوی با طرح نظام فرعونی خواست مردم را علیه نظام بسیج کند

عوامل مختلفی هست که این شکافها حالت فعال پیدا نمی‌کند، امّا آن عوامل اگر رفت  و از آن جمله بحث فرهنگی، اعتقادات و خیلی مباحث دیگر، و نبود ایدئولوژی‌های جایگزین، نبود رهبری و... ممکن است به فعال شدن شکاف بینجامد. به عنوان نمونه آقای موسوی بحث تقلب را مطرح کرد که بعداً زیر آن زدند، آقای کروبی که می‌گفت صندوق‌ها دوجداره بوده، وسط آن دوجداره رای را گذاشته بودند! بعد هم که در 9 دی دولت احمدی‌نژاد را به رسمیت شناخت و بعد دید که با تقلب نمی‌تواند مردم را در صحنه نگه دارد. بعد شما بیانیه 25 بهمن 89 ایشان را ببینید که خیلی بیانیه خطرناکی است که نظام جمهوری اسلامی را با فرعون مقایسه می‌کند! به هرحال این جریان رهبری نداشت و ایدئولوژی هم نداشت و ریزش کرد. مهندس موسوی می خواست با بهار عربی و بیداری عربی و... مشابهت سازی کند که نگرفت و این نشان می‌دهد که پایه‌هایی هست که اجازه نمی‌دهد این شکاف‌ها فعال شوند. منتهی این شکافها هستند و اگر آن عوامل از بین بروند ممکن است خدایی نکرده شکاف‌ها منجر به بسیج اجتماعی و حتی منجر به جنبش‌هایی علیه نظام بشود و این دفعه مسئله خود نظام بشود چون در هر حال نظام باید در 8-7 موردی که عرض کردم بتواند قدرت لازم را داشته باشد تا جلوی این شکاف گرفته شود.

روشنفکر غربزده سرفه می کند چون روشنفکر غربی، سرفه کرده است

وی در پاسخ به سوال یکی از حضار مبنی بر بحث ایرانیت و اسلامیت در دوران پهلوی و جمهوری اسلامی اظهار داشت: حکومت پهلوی فقط روی یک بعد دست گذاشته بود و آن هم بحث ایرانیت بود، یعنی به کل بحث مسلمانی را حذف می‌کرد. جالب است در تحلیل جلال هست که اینها ورود اعراب به ایران تا شب کودتای 1299 را به قرون میانه مثل قرون وسطی در نظر می‌گیرند و یک دفعه‌ای می‌پرند و جوری وانمود می‌کنند که گویا دو روز و نصفی بوده است. متاسفانه برخی از روشنفکران ما چون غرب قرون میانه داشته گمان می‌کنند باید ما هم قرون میانه داشته باشیم! اینکه هست یا خیر گویا مهم نیست. آقای شریعتی مقاله‌ای دارد به نام اسلام و تجدد که سخنرانی ایشان است که بسیار سخنرانی خوبی است. مثال ایشان همین مثال سرفه است و می‌گوید یک اندیشمند اروپایی که سرفه می‌کند روشنفکر ما هم سرفه می‌کند! پهلوی نتوانست چفت شود، امّا نظام جمهوری اسلامی توانست چون هم ایرانیت و هم اسلامیت را می‌گوید.

اکثر وطن فروشان، شعارشان ناسیونالیسم بوده است

جالب است عمده کسانی که بر ناسیونالیسم تاکید می‌کردند اکثرشان وطن‌فروش بودند، یعنی در طول تاریخ معاصر نگاه کنید کسانی که جانشان را برای ایران فدا کردند علما بودند و کسانی که وطن‌فروش بودند عمدتا ناسیونالیست ها بودند. آقای کاتم در "ناسیونالیسم ایرانی" به خوبی این را بیان کرده که تاکید بر ناسیونالیسم بهانه‌ای برای غرب‌گرایی ایران است. آقای تیمسار ظهیرنژاد می‌گفت یکبار به امام عرض کردم شما این همه اسلام اسلام می‌گویی، یکبار هم ایران بگو. امام(ره) فرمودند آقای ظهیرنژاد من حاضرم دستم را روی خاک کشور بگذارم که تانک از روی دستم رد شود ولی از خاک ایران رد نشود که البته این را هم اسلام به ما می‌گوید که حبّ الوطن من الایمان؛ یعنی چون من دیندارم وطن‌پرست هم هستم. لذا جمهوری اسلامی همه ابعاد را باهم دید، و ایران کل را دید.

اصلاح طلبان باید مرزشان را با ساختارشکنان شفاف کنند

جهان‌بین ادامه داد: در بحث مدرنیته مشکلی که ما داریم و غرب ندارد این است که غرب همه‌چیزش به همه چیزش می‌خورد و این هم یک بخشش این است که اینها از رنسانس که قرن 14 در نظر بگیریم، شروع به تغییرات دادن کردند و یکی یکی پله‌ها را اصلاح کردند و جلو آمدند. در نظام سیاسی دو قرن قبل از اینکه در نظام‌های اروپایی دموکراسی باشد لیبرالیسم بوده است، این را یکبار به آقای محمدرضا خاتمی در نمایشگاه کتاب گفتم. اگر شما می‌خواهید دموکراسی در ایران نهادینه شود باید قبل از آن لیبرالیسم را نهادینه کنی. گفتم لیبرالیسم هم حوصله می‌خواهد، لوتر را نگاه کنید، آثاری را که نوشته بود جیبی بود که در جیب مردم جا شود و مردم بخوانند، ما تا از آزادی می‌گوییم فکر می کنیم باید علیه امام زمان مطلب بنویسیم. مردم ایران که یک شبه به اینجا نرسیدند، مثل همان مثالی که می‌زنند و می‌گویند کلی روی فرد کار کردند دینش را عوض کند و بعد، چراغ خاموش شد روشن شد صلوات فرستاد... یک شبه که اینطور نشده است، بعد هم توهم برتان می‌دارد و می‌خواهید نظام سیاسی را هم عوض کنید و ولایت فقیه را پایین بکشید. معتقدم اگر اصلاح‌طلبان بتوانند بین اصلاح‌طلبی و ساختارشکنی فاصله بگذارند اصلاح‌طلبی ظرفیت خیلی خوبی برای کشور است و دورۀ آقای خاتمی یکی از دوره‌های مهم انقلاب است منتهی همان آقای خاتمی را ببینید بعد از پیام سوم خرداد با ایشان چه‌کار کرد.

وی به بیان بخشی از تعارضات مردم کشورمان اشاره داشت و گفت: الان شما یقه مرا ببینید که برای کراوات درست شده در حالی که من کراوات نمی‌زنم، این یعنی تعارض. این را در رفتار شخصی نگاه کنید، مثلاً در خارج از کشور یک آقا و خانم به یک آقایی می‌رسند، آقا با آقا دست می‌دهد و با خانم هم همینطور و بعد در آنجا از زیبایی‌های خانم تعریف می‌کند. در ایران با خانم می‌روی، آرایش هم کرده است و اگر کسی به شما برسد که دوست مشترک است و از خانم تعریف کند ببینید این آقا چه واکنشی نشان می‌دهد؟ اگر اینقدر غیرت دارید چرا این خانم را اینطور بیرون آورده‌اید؟ اگر غیرت نداری پس این شویی که نشان می‌دهی چیست؟ اینها همه تعارض است. اعتقاد دارم جامعۀ ایران یک جامعۀ زنده است، اقتضای جامعۀ زنده همین چالش‌دار بودن است، مثلاً در فیس‌بوک نگاه می‌کنید می‌بینید فرد عکس پروفایلش عکس حرم امام رضا (ع) است، بعد آن موقع عکسی که از خودش گذاشته عکس سربرهنه است، این یعنی در یک چالش است و با خودش درگیر است، چون از طرفی یک پایه عمیق دینی و ملی داریم و از طرفی تحمیلی از بیرون است، مثلا همین بحث اشتغال زنان، در جامعه ما هم اصل بر اشتغال می‌شود و کسی هم منکر اشتغال نیست و امام (ره) مخالفت کرد با کسانی که می‌گفتند زن در خانه بنشیند و شان اجتماعی نداشته باشد، از طرفی خانم ما برایش کار مهم است، و از طرفی خانواده و بچه برایش مهم است، این خیلی وقت‌ها برای خانم‌ها حتی برای خانم‌های معتقد و مذهبی ما تعارض است چون یک فشار بیرون هست و یک طرف هم اعتقادات و ریشه‌های خودش هست. حالا اینکه سر و ته جامعه ایران به کجا برسد مسئله‌ای است که واقعاً آیا این جامعه می‌تواند اینقدر قوی باشد که این را در خودش هضم کند؟

فرهنگ قوی، تعارضات را در خود هضم می کند

وی نقش فرهنگ را در حل تعارضات مهم دانست و بیان داشت: اگر فرهنگ قوی باشد می‌تواند این مشکل را حل کند. جلوی مراودات را نمی‌توان گرفت و محیط باز است و نمی‌شود جلوی ارتباط را گرفت، و تحمیل هم نمی‌شود کرد. الان شما نمی‌توانید به بچه 5 ساله چیزی را تحمیل کنید، ناگزیر از تعامل هستید و هرچه این محیط قوی‌تر شود می‌توانند در خودشان هضم کنند و هرچه این محیط فرهنگی من جمله بحث عقلانیت در جامعۀ ما تضعیف شود همان اندازه این آسیب‌ها زیاد خواهد شد . جامعه‌ای که هویت نداشته باشد انسجام اجتماعی و انسجام نمادینش را از دست می‌دهد و وقتی انسجامش را از دست داد ممکن است در معرض انواع تهدیدهای داخلی و خارجی قرار بگیرد.

او در پاسخ به سؤال یکی از حضّار مبنی بر بحث سبک زندگی و نتیجه حزب‌های مختلف در انتخابات گفت: دوستان ما مثل آقای یامین‌پور و... بحث سبک زندگی را گفتند، این بحث همیشه بوده و ربطی به انتخابات دهم و نهم و غیره ندارد، یا آقای جلیلی بحث اسلام آمریکایی یا اسلام ناب را مطرح کردند. ببینید، این مفروضش این است که اصلاح‌طلبان این انتخابات را بردند و بعد تحلیل می‌شود که چرا برده‌اند؟ دور دهم آقای حداد در تهران که نفر اوّل بوده یک میلیون و دویست‌هزار رأی آورده است، این دور آقای عارف یک میلیون و پانصدهزار رأی آورده است، فرق اینها سیصد هزارتاست و خیلی رای مهمی نیست. آقای دکتر علی مطهری یک میلیون و سیصد و هشتاد هزار رای آورده یعنی فرق او با آقای حداد در دور قبل که نفر اول تهران بوده 180 هزار رای بوده که این رای مهمی نیست مضاف بر اینکه اینها تمام تلاششان را کردند. آقای احمدی‌نژاد با آقای موسوی در تهران چند اختلاف رای داشتند؟ حدود 700-800 هزار رای در تهران اختلاف داشتند، همیشه این اختلافات در تهران بوده است. تهران به هرحال غربی‌تر شده و برای این واقعاً باید فکری کرد و این یک آسیب است. در همین تهران پایه رای لیست اصولگرایان 800 هزار رای بوده است، یعنی 800 هزار نفر در تهران لیستی به اصولگرایان رای دادند یعنی سیصد هزارتا فرقشان است امّا از سه میلیون و دویست و چهل و شش هزار و نهصد و نود و یک رای ماخوذه، بخش قابل توجهی اصلاً لیستی رای ندادند و ترکیبی رای دادند. نکته بعد این است که جنبه سلبی این انتخابات از جنبه‌های اثباتی‌ آن مهمتر است مثلاً آقای هاشمی که اوّلاً رای را مهندسی کرد، مثال می‌زنم: کف لیست معتمدان انقلابی (خبرگان انقلابی) 800 هزار در تهران است که لیستی رای دادند، آیت‌الله امینی که آخرین نفر از لیست مشترک هست با آقای آیت‌الله یزدی که نفر 17 شد، 600 هزار اختلاف دارد یعنی اگر همین هشتصدهزار نفر که مشترک رای دادند ششصدهزارتایشان به مشترک‌ها رای نمی‌دادند و به 7-8 نفر غیرمشترک رای می‌دادند الان حداقل آیت‌الله یزدی جزو شانزده نفر بود یعنی به جای آقای امینی آقای یزدی می‌آمد. از آن طرف، 4.5 میلیون نفر در استان تهران برای خبرگان رای دادند، از این تعداد دو میلیون و سیصدهزار نفر به آقای هاشمی رای دادند، یعنی دو میلیون و دویست هزار نفر به ایشان رای ندادند یعنی ایشان را قبول ندارند.

جهان‌بین با بیان اینکه باید به جنبه‌های سلبی هم توجه کرد، افزود: به سایر استان‌ها هم باید نگاه کرد. مثال می‌زنم: مثلاً در همین استان هرمزگان آقای سید روح‌الله صدرالسادات که متولد 62 است برای اینکه انتخابات رقابتی شود ایشان هرمزگان رفت، آیت‌الله نعیمی که امام جمعۀ هرمزگان است و به شدت طرفدار آقای هاشمی است نفر دوم شد و آقای صدرالسادات نفر اوّل شد. در البرز که بسیار استان مهمی است آیت‌الله میرباقری با ده درصد اختلاف از آقای کازرونی، نفر اول استان البرز شد. در کرمان که این همه تبلیغات علیه آقای سید احمد خاتمی بود ایشان با قاطعیت نفر اوّل استان کرمان شده و آیت‌الله لاریجانی در مازندران نفر اوّل شده است، و آیت‌الله علم‌الهدی در خراسان رضوی با یک میلیون و دویست‌هزار رای نفر دوم شده است و آیت‌الله شاهرودی یک میلیون و چهارصد هزار رای آورده است. البته این یک چیز دیگر هم نشان می‌دهد: افزایش آمار مستقلین در کشور؛ آنهایی که به هیچ جناحی در این دوره وابسته نبودند. و تقریباً برابری اصولگرایان و اصلاح‌طلبان نشان می‌دهد که کشور به یک حالت سر به سر و تعادل از نظر سیاسی رسیده است یعنی قفل کرده است. این یک شکست برای اصلاح‌طلبان است، یعنی آقای عارف اگر 2 و نیم میلیون یا 3 میلیون می‌آورد، 49 درصدشان آرای صحیح را آوردند، با همه این بحثها و تبلیغات، بعد می‌گویند با تیم امیدمان آمدیم. مگر با تیم بزرگسالت هم می‌آمدی اینها نگاه کردند ببینند این آقا و خانم کیست؟ مگر اینها را می‌شناختند؟ مردم لیستی رای دادند، در سال 88 در دوره هشتم مجلس آقای جهانگیری با لیستی به نام یاران خاتمی در تهران آمد و رای نیاورد. مشکل ما این است که مشارکت جنوب شهر کاهش یافته و من نگران این هستم. در کشور هم نشان داد به تعادلی رسیده است، اوّلاً مستقلین دارند مطرح می‌شوند، بعد هم واقعاً نشان می‌دهد اصلاح‌طلبی مصطلح یا اصولگرایی مصطلح خیلی حرفی برای گفتن و جلب آرای مردم ندارد.

اصولگرایان از مردم فاصله گرفته اند

وی ادامه داد: اعتقادم این است که ما باید به تمام  قانون اساسی برگردیم. حقّاً اصولگراها نسبت به مردم قدری بی‌تفاوتند. همین نمایندگان اصولگرایی بگویند که در طول همین چهارسال گذشته چندبار به مناطق مختلف جنوب تهران سر زدند و چند بار با مردم در مساجدشان حضور پیدا کردند؟ و پای صحبت‌هایشان نشستند؟ نسبت به حقوق شهروندی بعضاً بی‌تفاوت‌اند. واقعاً بزرگترین مدافع آزادی بیان و آزادی اندیشه در همین کشورمان باید نهادهای انقلابی باشند چون اهداف انقلاب جز با آزادی محقق نمی‌شود، این فرمایش امام (ره) است که اوّلین حقّی که خداوند به انسانها داده است حقّ آزادی بود. همین اصولگرایان را نگاه کنید، اینها بعضاً موضعشان معلوم نیست که چه می‌گویند. آمریکا این دوره برای جریان اصلاح‌طلبی سنگ‌ تمام گذاشت، تحریم‌ها بعداً برداشته شود یا نشود فعلاً بانک‌های اروپایی اعتماد نمی‌کنند که به سوئیفت وصل شویم. بالاخره هرچه بود قبل از انتخابات و روز اجرا اعلام شد، ایران تعهداتش را انجام داد و رئیس‌جمهورامریکا فرمان اجرایی را امضا کرد و اتحادیه اروپا هم تحریم‌ها را لغو کرد. این که دیگر پیروزی نیست! باید گریه کنند. وی با اشاره به برخی از اظهار نظرها در مورد مردم تهران افزود به تعبیر علی(ع) اگر جاهل ساکت می شد، مردم دچار اختلاف نمی‌شدند.

با توجه به طبیعت انسان، وجود گسست در جامعه طبیعی است

در ابتدای این جلسه، دکتر جهان‌بین درباره طبیعی بودن شکافهای اجتماعی با توجه به نوع انسان و آزادی و اختیار وی گفت: از آن جهت که انسان مختار و آزاد است و هیچ نوع انسان با هم برابر نیست و حتی هر نوع انسان دارای  انواعی است ، لذا این تفاوت در علایق نقطه آغازین شکاف‌های اجتماعی محسوب می‌شود. اگر ما جامعه را مرکب از افراد، مؤسسات، نهادها و شبکه‌های ارتباطی بدانیم این گروه‌بندی‌های مختلف در جامعه طبیعتاً وجود دارند یعنی یکسری از افراد با یکسری از علایق کنار هم جمع می‌شوند و یک گروه‌‌بندی و صورت‌بندی را شکل می‌دهند. لذا وجود شکاف در جامعه انسانی یک امر غیر قابل اجتناب و طبیعی است. اگر بخواهم یک تعریف کوتاهی از مفهوم گسست و شکاف ارائه دهم باید بگویم:" تقسیم‌بندی بادوام و عمیق گروه‌ها بر معنای برخی تضادها را شکاف‌ می‌گویند". به عبارتی در شکاف، یک مفهوم ما و یک مفهوم آنها هست. یعنی یک من و یک غیر من هست که این همان صورت‌بندی‌های مختلفی می‌شود که عرض کردم.

انواع گسستها در جامعه/ گسست فعال و غیر فعال

وی شکاف‌ها را از چند جهت قابل تقسیم‌ دانست و گفت: از یک جهت شکاف به دو دسته فعال و غیرفعال تقسیم می‌شود. شکاف‌های غیرفعال ناظر به شکاف‌هایی هستند که ناظر به اختلاف هستند، اما اگر این اختلاف‌ها عمیق شود و تبدیل به تعارض شود و منجر به بسیج اجتماعی شود از این شکاف با عنوان شکاف فعال یاد می شود.

گسست متراکم و متقاطع

 از جهتی دیگر، شکاف‌ها به دو دسته متراکم و متقاطع تقسیم می‌شوند. اگر چند دسته شکاف روی هم سوار شوند و اثر همدیگر را افزایش دهند، احتمال اینکه منجر به فعال شدن شکاف‌ها و بسیج اجتماعی هم بشود زیاد است و اینها را شکافهای متراکم می گویند،. اما دسته دوم شکاف‌ها، شکاف‌های متقاطع است یعنی این شکاف‌ها را داریم ولی برخی از شکاف‌ها اثر برخی شکاف‌های دیگر را خنثی می‌کنند مثلاً یکی از شکاف‌ها که الان در جمهوری اسلامی هست بحث شکاف اقتصادی است، به هرحال از اول انقلاب تا الان متاسفانه همیشه هزینه خانوار از درآمد بیشتر بوده و افزایش حقوق، کفاف آن را  نکرده است. مسئله بیکاری، مسئله رشد اقتصادی آهسته، مسئله رکود. امّا شکاف‌ اقتصادی تبدیل به شکاف‌های فعّالی که منجر به بسیج اجتماعی شود جز در موارد محدود و مقطعی نشده است و دلیلش این است که بحث‌های فرهنگی این شکاف‌ها را خنثی می‌کند. یعنی خیلی از مبانی و ارزشهای فرهنگی هست که اثر این شکاف‌ها را خنثی می‌کند که به این‌ها شکاف‌های متقاطع می‌گوییم.

گسست ها از نظر ماهیت

وی در تقسیم‌بندی شکاف‌ها از جهات دیگر خاطرنشان کرد: از جهتی دیگر شکاف‌ها نظری یا پارادایمی هست، مثلاً مفهوم لیبرتی و یا مفهوم قرارداد اجتماعی در نظام لیبرال – دموکراسی یک مفهوم پایه و بنیادین است، یا مفهوم ولایت مطلقه ‌فقیه در جمهوری اسلامی. اگر شما در جامعه نسبت به این مفاهیم اختلاف نظر داشته باشید این شکاف نظری می‌شود، می‌تواند فعال بشود یا غیرفعال باشد یا با شکاف‌های دیگر متراکم شود و یا شکاف‌های دیگر این اثر را از بین ببرند. شکاف نظری به مبادی حکومت برمی‌گردد، مثلا همین بحث اسلام حداقلی و اسلام حداکثری. اگر اسلام حداقلی در جامعه جا بیفتد، یکی از مهمترین مبانی و منابع فکری جمهوری اسلامی دچار تزلزل می‌شود. یا مفهوم ولایت‌فقیه که عرض کردم. یکی از شکاف‌های دیگر، شکاف سیاسی است، شکاف اقتصادی و شکاف فرهنگی که انواع شکاف‌ها هستند.

گسستها از منظر قلمرو

جهان‌بین به تقسیم‌بندی دیگری از شکاف‌ها اشاره داشت و گفت: از منظر دیگری شکاف‌ها به داخلی و خارجی تقسیم می‌شوند یعنی از جهت قلمرو. داخلی در داخل نظام است و خارجی، خارج از قلمرو حاکمیت است.

اختلال و بی نظمی در رابطه دو خرده نظام اجتماعی و سیاسی به شکاف دولت و ملت منجر می گردد

از جمله شکاف‌های بسیار مهم که ممکن است ایجاد شود شکاف دولت و ملت است که خود این مسئله بسیار مهم است. اینکه چرا و چگونه شکاف دولت و ملت ایجاد می‌شود سوال مهمیست که باید مورد توجه قرار گیرد. براساس تعاریفی که از شکاف‌ها عرض کردم، شکاف دولت – ملت یعنی اینکه ملت و دولت که یک کلّ به هم پیوسته هستند بینشان فاصله بیفتد، این فاصله می‌تواند از جهت نظری باشد، یا از جهت اقتصادی یا سیاسی و غیره باشد.

او در ادامه به توضیح خرده‌نظام‌ها پرداخت و گفت: ما دو خرده نظام داریم که یکی خرده نظام اجتماعی و دیگری خرده نظام سیاسی است. خرده نظام اجتماعی، جامعه و خرده نظام سیاسی، دولت می‌شود. اگر اختلال و بی‌نظمی در رابطه دولت و جامعه ایجاد شود شکاف دولت – ملت حاصل می شود. شکاف دولت – ملت اختلال و بی‌نظمی بین دو خرده نظام می‌شود، خرده نظام اجتماعی که جامعه است و خرده نظام سیاسی که دولت است.

اعتماد؛ مهمترین متغیر در رابطه دولت و ملت

مهمترین متغیر در بین دو خرده نظام که اختلال ایجاد می‌کند متغیر اعتماد است. یعنی هر میزان بین دولت و ملت، اعتماد افزایش داشته باشد به هم پیوستگی بیشتر می‌شود و هر میزان، اعتماد کاهش یابد اختلال و بی‌نظمی در رابطه دو متغیر افزایش پیدا می‌کند.

گسست نظری میان دولت و ملت

جهان‌بین سپس انواع شکاف دولت و ملت را بیان کرد و افزود: شکاف دولت – ملت می‌تواند چند نوع باشد که انواعش را اشاره می‌کنم. یک نوع شکاف، نظری است؛ یعنی مشروعیت نظام؛ یعنی خرده نظام اجتماعی مشروعیت خرده نظام سیاسی را به این معنا که حق دارد اعمال حاکمیت ‌کند را قبول ندارد، آن را قانونی و یا شرعی نداند، این مسئله مهمی است. اصل در اسلام بر آزادی است، هیچکس بر هیچکسی ولایت ندارد و تنها کسی که ولایت دارد خداست و اوست که اجازه می‌دهد چه‌کسی اینجا اعمال ولایت کند. حق حاکمیت در نگاه اسلامی، از شرعی بودن و پذیرش مردم حاصل می‌شود و در نظام لیبرال - دموکراسی هم کسی که اعمال حاکمیت می‌کند ناشی از مفهوم قرارداد اجتماعی است.
حکوکت پهلوی غیر از کودتایی بودن، نتوانست با نظام فکری جامعه ایران، هماهنگ شود.

حکومت‌هایی هستند که کودتایی هستند مثل پهلوی اول و دوم که هم رضاشاه با کودتا روی کار آمد و هم محمدرضا، یعنی یکی از شکاف‌هایی که با وقوع دولت پهلوی در ایران ایجاد شد و فعال شد و در نهایت منجر به انقلاب اسلامی شد همین شکاف مشروعیت بود. چون رضاشاه با کودتای 1299 روی کار آمد و محمدرضا با کودتای 28 مرداد 32. در مصاحبه‌ای که در کاخ مرمر بعد از کودتای 28 مرداد انجام می‌دهد،خودش تاکید دارد که من بعد از خدا، حکومتم را مدیون آمریکا هستم. این یک نوع شکاف است.

ناسیونالیسم پهلوی برای شکستن مقاومت ملت ایران در برابر غرب بود

شکاف دوم این است که نظام مبانی و ارزش‌های نظام سیاسی با نظام مبانی و ارزشهای جامعه هماهنگ نباشد. مثال عرض می‌کنم، مثلاً جامعه ایران جامعه‌ای است که هم مسلمان و هم ایرانیست و این دو، تا دوره مشروطه در کنار همند .در دوره مشروطه جنبه سومی به نام مدرنیته وارد شد که رابطه این دو را هم به هم زد. حکومت پهلوی بعدی از ضلع هویتی ایران را نادیده می‌گیرد و روی ناسیونالیسم تاکید می‌کند، البته این ناسیونالیسم که تاکید می‌کند تاکیدش برای این است که کشور را به سمت غرب‌گرایی ببرد، چیزی که ریچارد کاتم در کتاب ناسیونالیسم ایرانی تعریف می‌کند. جلال آل احمد هم می‌گوید شب خوابیدیم، صبح بلند شدیم و دیدیم فروهر بالای سرمان است، داریوش و کورش را از قبر درآوردند، برای فردوسی هزاره گرفتند، همه این‌ها برای این بود که پیوندهای اجتماعی که براساس دین بوده را سست کنند و بتوانند روحیه مقاومت را در ملت ایران از بین ببرند. اخیرا آقای دکتر موسی نجفی کتابی به نام اسناد تحریم منتشر کرده است، اینجا فتواهایی هستند که علما در مورد منع استفاده از کالاهای خارجی دادند یعنی در قرن 19 که اروپا دومسئله را دنبال می‌کند: یکی بازار برای فروش محصولات و دیگری تهیه مواد اولیه. شما در این شرایط فتوا می‌دهید خرید کالای خارجی حرام است و اگر کالای داخلی باشد شما حق ندارید کالای خارجی بخرید، جالب است در فتوایشان گفتند در حد ممکن. یعنی یک جاهایی هست شما مجبورید، اگر نگاه واقع‌بینانه به موضوع باشد. بحث من اینجاست که پهلوی بر بحث ناسیونالیسم تاکید می‌کند و خود را به 2500 سال حکومت شاهنشاهی پیوند می‌زند و بحث تاریخ هجری را عوض می‌کند و تاریخ آریایی و غیره را مطرح می‌کند، اینها روی هم چفت نشده یعنی مبانی و ارزش‌های حاکمیت با مبانی و ارزش‌های مردم چفت نشده است. در حالی که بعد از انقلاب این شکاف از بین رفت، یعنی جمهوری اسلامی از طرفی بحث ولایت فقیه را مطرح می‌کرد که نیابت از امام زمان دارد، هم بحث جمهوریت را مطرح می‌کرد، هم بر ایرانیت و هم بر اسلامیت تاکید دارد، لذا با مبانی و ارزش‌های مردم چفت می‌شود.

استبداد موجب گسست می شود

وی ادامه داد: شکاف سوم براساس نوع رابطه بین دولت – ملت شکل می‌گیرد، اگر رابطه عمودی و یک ‌طرفه باشد یعنی استبدادی باشد این موجب شکاف می‌شود. وجود مبارک امیرالمؤمنین در نهج‌البلاغه در نامه به مالک فرمودند: هیچ‌گاه نگو که به من امر شده است، پس من امر می‌کنم پس باید اطاعت شود، فرمودند این موجب تیرگی دل و فساد در دین می‌شود.

کاهش وابستگی دولت به ملت از جهت منابع، موجب گسست می شود

وی عامل دیگری که منجر به شکاف می‌شود را بحث دولت‌مندی دانست و در این رابطه اظهار داشت: اینکه این حاکمیت (دولت) چه میزان می‌تواند اهداف یک نظام سیاسی را محقق کند؟ هر میزان که دولت از دولت‌مندی برخوردار باشد شکاف کمتر می‌شود و هرچقدر دولت‌مندی کمتر باشد شکاف بیشتر می‌شود. عامل بعدی میزان وابستگی دولت به منابع عمومی است. هر دولتی برای اینکه اعمال حاکمیت کند منابعی لازم دارد، اگر منابعی که دولت به دست می‌آورد در میان جامعه پخش باشد وابستگی منابع دولت وابسته به آن مردم باشد، همبستگی دولت – ملت افزایش می‌یابد. هرچقدر منابعی که دولت براساس آن مدیریت می‌کند از گروه‌های خاصی به دست آمده باشد وابستگی‌اش به مردم کم می‌شود و شکاف بین دولت – ملت افزایش می‌یابد. یکی از دلایل استقلال علما و مراجع شیعه از حکوتها این بوده که از طریق خمس و مردم منابعشان تامین می‌شده و لذا هیچ‌گاه در مقابل دولت‌ها پاسخگو نبودند. اگر عمده درآمد عمومی یک دولت از طریق نفت باشد، این در مقابل مردم پاسخگو نیست، پاسخگویی یکی از مسائل مهم برای از بین بردن شکاف است.

قدرت اتساع نظام سیاسی در پذیرش دیدگاه ها در گسست تاثیر دارد

عامل بعدی، ظرفیت در پذیرش دیدگاههای متفاوت است، هرچقدر نظام سیاسی بتواند خود را اتساع بدهد که در چارچوب اصول و آرمان‌هایش گروه‌های مختلفی را در خود جا دهد شکاف کمتر می‌شود، هرچقدر که ظرفیت در پذیرش دیدگاههای مختلف کمتر باشد همان میزان شکاف افزایش می‌یابد. عامل بعدی شکل و ماهیت حل دعاوی سیاسی است. آیا نظام ‌سیاسی پاسخگوست یا نیست؟ هرچقدر دولت خود را در مقابل مردم پاسخگو بداند شکاف کمتر می شود.این پاسخگویی ریشه در منابعی دارد که این منابع به چه میزان به مردم وابسته باشد. مثلاً یک بنده‌خدایی نقل می‌کرد در کشورهای اروپایی ماشین را پارک کردم و یک پیرزنی گفت اینجا پارک نکن، ممنوع است، آسفالتش برای پارک کردن مناسب نیست و گفت نمی‌گذارم اینجا پارک کنی، درآخر گفت من اینجا مالیات می‌دهم و اینها با مالیات من انجام شده است. یا برای نماینده‌های مجلس ماشین در اختیار قرار می‌دهند که پلاکش هم معلوم است و دولتی است. بعد خبرنگاری رد می‌شده دیده که این ماشین پلاک دولتی که برای نماینده است دم یک مغازه برای استفاده شخصی است، این را عمومی کردند، ایشان استعفا داد. آمریکا تا افکار عمومی را برای حمله به عراق راضی نکند حمله به عراق نمی‌کند چون بناست پول اینها را مردم بدهند، البته افکار عمومی را فریب می‌دهند و این یک بحث است، ولی به هرحال خود را به مردم پاسخگو می‌داند. اینها از منظر دولت است.

میزان توان سیاسی در جامعه در میزان گسست دولت و ملت تاثیر دارد

وی عواملی را که از طرف جامعه موجب ایجاد شکاف می‌شود را بیان کرد و گفت: عواملی از طرف جامعه است که اگر تقویت شوند شکاف کمتر می‌شود و فعال نمی‌شود و بسیج عمومی نمی‌شود، هرچه اینها ضعیف‌تر باشند شکاف بیشتر می‌شود. یکی توان سیاسی است، حق سیاسی در کشور چقدر مهم است؟ حقوق شهروندی، آزادی بیان، آزادی قلم. خطبه 216 را عرض خواهم کرد که امیرالمؤمنین چه فرمودند، امیرالمؤمنین بعد از اینکه از جنگ صفین برمی‌گردند می‌فرمایند: هرفردی هر میزان که شان او نزد خداوند بالا باشد بی‌نیاز از این نیست که او را یاری کنند و یا بر او نظارت کنند. یا بارها می‌فرمودند که با من با مصانعه برخورد نکنید، هیچ امتی مقدس نمی‌شود مگر اینکه در آن ملت حق ضعیف از قوی بدون لکنت زبان گرفته شود. یا فرمودند: بعد از من روزگاری می‌رسد که پایین‌دست در مقابل بالادست او را احترام می‌کند و پشت سرش که می‌رود به او بدوبیراه می‌گوید، به خاطر اینکه رابطه این دوتا رابطه عبد و مولاست، و یک طرفه است و این تصریح خود امیرالمؤمنین است که بعد از من چنین زمانی می‌رسد برای اینکه رابطه عبد و مولا و رئیس و مرئوس است.

توان مالی ضعیف جامعه موجب ضعف در احقاق حقوق شهروندی می گردد

دوم توان مالی است، هرچه جامعه از لحاظ اقتصادی قدرتمند باشد، شکاف‌های اقتصادی در جامعه کم باشد، آن جمله معروف که آنچه شیران را کند روبه‌صفت، احتیاج است احتیاج است احتیاج است... این است. از افتخارات امیرالمؤمنین این است که می‌فرمایند: من در کوفه کاری کردم که از پایین ترین مردم کوفه از نان گندم می‌خورند، از آب شیرین می‌نوشند و مسکن دارند. اگر در جامعه توان مالی پایین بود بحث حقوق شهروندی و توان سیاسی هم پایین می‌آید.

انسجام اجتماعی و انسجام فرهنگی در رابطه دولت و ملت اهمیت دارد

 بحث بعدی، توان اجتماعی است که هرچه جامعه انسجام بیشتری داشته باشد بحث دولت – ملت قوی‌تر می‌شود و شکاف کمتر می‌شود. یکی از عوامل مهم انسجام اجتماعی در کشور ما همین بحث اسلام است، نگاه کنید این قومیت‌ها که در کشور داریم نشان می‌دهد برخی شکاف‌ها در حال فعال شدن است و طبیعی نیست یعنی نشان می‌دهد شکاف اولیه طبیعی است ولی به مرز رسیده است.

اعتراض مردم آذربایجان به فیتیله ای ها، نمونه ای از شکاف قومیتها

وی با ذکر مثالی در این رابطه ادامه داد: مثل بحثی که در مورد فیتیله‌ای‌ها پیش آمد و واکنشی که در تبریز داشت، ما نباید مقایسه کنیم که چرا فلان شهرستان واکنش نداشت و شما واکنش نشان دادید. این واکنش دلایلی دارد و نشان می‌دهد این شکاف قومیت در مرز فعال شدن است. مثلاً ممکن است شکاف‌های دیگر یا عوامل دیگر مثل فرهنگی چنین اجازه‌ای ندهد، بحث مذهب و ایرانیت اجازه نمی‌دهد این شکاف در سطح گسترده‌تر فعال شود، لذا با عذرخواهی و ... می‌بینید فروکش می‌کند اما چیزی را نشان می‌دهد که بالاخره این بخش از جامعه ما احساس می‌کنند که تحقیر شدند و چون تحقیر شده این احساس را دارد و به مجرد اینکه اتفاقی می‌افتد احساس می‌کند سازماندهی شده است و یک خیزش عمومی پیش می‌آید. قضیه روزنامه ایران هم بود و اینها یک نشانه است. هرچه انسجام اجتماعی در جامعه بالاتر باشد یعنی مؤلفه‌هایی که جامعه را به هم پیوند می‌دهد قوی‌تر باشد و توان فرهنگی یعنی انسجام نمادین، یعنی نمادهایی که اینها را به هم پیوند می‌دهد قویتر باشد این شکاف ضعیف‌تر می‌شود و ممکن است هیچ‌گاه فعال نشود. هرچه توان فرهنگی ضعیف‌تر باشد ممکن است این شکاف بیشتر شود. سوال من این بود که چرا و چگونه بین دولت – ملت شکاف ایجاد می‌شود؟ 7 تا عامل را از منظر دولت عرض کردم، و 4 عامل را از منظر ملت. البته عامل دیگر ساخت قدرت ملت است یعنی یک ملت خود را باور داشته باشد و این مؤلفه‌های ملت بودن را در خود قوی‌تر ببیند باعث ‌می‌شود شکاف نباشد یا فعال نشود.

وی با بیان اینکه قرار نگرفتن کشور در مسیر توسعه و پیشرفت می‌تواند آسیب جدی باشد، بیان داشت: متغیر اصلی اعتماد است که اگر دولت‌مندی ضعیف بود یا رابطه دولت – ملت یا به عبارتی نظام توزیع قدرت یک طرفه بود اینها همه موجب می‌شود که اعتماد از بین برود، وقتی اعتماد رفت و کار مردمی نشد فرآیند توسعه با اختلال ایجاد می‌شود.
نظام متقابل حقوقی مردم و حاکمیت در نهج البلاغه

جهان‌بین با قرائت خطبه 216 نهج‌البلاغه به بیان حقوق متقابل مردم و دولت پرداخت و گفت: خطبه 216 بسیار خطبه مهمی است، آنجا امیرالمؤمنین می‌فرمایند که : ثُمَّ جَعَلَ سُبْحَانَهُ مِنْ حُقُوقِهِ حُقُوقاً اِفْتَرَضَهَا لِبَعْضِ اَلنَّاسِ عَلَى بَعْضٍ؛ می‌فرمایند: خداوند متعال حقوقی را برای بعضی از مردم نسبت به بعضی مردم وضع کرده است. فَجَعَلَهَا تَتَكَافَأُ فِی وُجُوهِهَا وَ یوجِبُ بَعْضُهَا بَعْضاً وَ لاَ یسْتَوْجَبُ بَعْضُهَا إِلاَّ بِبَعْضٍ. می‌فرمایند: همه بهره‌مندند و اینطور نیست کسی نسبت به کسی حقی داشته باشد و او در مقابل، حقی نسبت به او نداشته باشد. این نظام حقوق متقابل است، یعنی همین که گفتم عمودی و یک‌طرفه نیست، اگر عمودی هم باشد عمودی دوطرفه است یعنی او نسبت به این؛ راس نسبت به قاعده و قاعده نسبت به راس. تنها فردی که حقوق دارد و دیگران نسبت به او حقی ندارند خدای متعال است. اعظم حقوقی که خدای متعال فرض کرده و این را واجب کرده حق والی بر رعیّت و حق رعیّت بر والی است. فَرِیضَةٌ فَرَضَهَا اَللَّهُ سُبْحَانَهُ لِكُلٍّ عَلَى كُلٍّ؛ فریضه‌ای که خداوند متعال به هرکدام نسبت به آن یکی واجب کرده است. فَجَعَلَهَا نِظَاماً لِأُلْفَتِهِمْ وَ عِزّاً لِدِینِهِمْ؛ این نظام حقوق متقابل باعث می‌شود که بین اینها الفت باشد و دین عزیز شود. وقتی الفت شد، وقتی رابطه از رابطه رسمی تبدیل به رابطه ولایی و محبتی و الفتی شد مردم حکومتشان را دوست دارند نه اینکه مجبورند از او حرف بشوند و به حکومتشان اعتماد دارند، وقتی این سرمایه اجتماعی بالا می رود که حقوق متقابل باشد. امیرالمومنین علیه‌السلام جمله‌ای دارند، می‌فرمایند: فَإِذَا أَدَّتْ اَلرَّعِیةُ إِلَى اَلْوَالِی حَقَّهُ؛ اگر رعیت حق والی را ادا کند؛ وَ أَدَّى اَلْوَالِی إِلَیهَا حَقَّهَا؛ والی هم حق رعیت را ادا کند؛.. چون یک وقت هست که حضرت می‌فرمایند: إِذَا غَلَبَتِ اَلرَّعِیةُ وَالِیهَا؛ مردم بر والی غلبه می‌کنند. چگونه می‌شود؟ اینطور می‌شود حکومت به جای اینکه به فکر منافع واقعی مردم باشد دنبال کلاه گذاشتن سر مردم است، این یک آسیب خیلی مهم است.

حکومت نباید مردم را فریب دهد

وی ادامه داد: امیرالمؤمنین آشکارا از مردمش انتقاد می‌کرد، ضعف‌های مردمش را آشکارا می‌گفت. خود حضرت بارها می‌فرمودند ما در زمانه‌ای زندگی می‌کنیم که اکثر مردم در آن زمانه غدر و فریب را زیرکی می‌دانند و بعد می‌فرمایند اگر کراهیت غدر نبود من از زیرک‌ترین انسانها بودم. بعد فرمودند: من هیچ‌گاه برای اصلاح شما خودم را فاسد نمی‌کنم، به خاطر دنیای شما دین خودم را خراب نمی‌کنم. ببینید، این معنای غلبه رعیت بر حکومت است. حکومت به جای اینکه مصالح واقعی مردم را پیگیری کند خود را با انها مشابهت دهد. ما داریم مدح المومن ذبح المومن. در واقع، جامعه اش را ذبح می کند. البته بدون اراده مردم نمی‌توان کاری را پیش برد و بر مردم نمی‌توان تحمیل کرد. امیرالمؤمنین علیه‌السّلام فرمود: مرا نرسد که بر شما چیزی را تحمیل کنم که شما آن را نمی‌خواهید، یعنی می‌توانم اما نمی‌کنم. لذا تلاش می‌کرد تبیین کند و می‌گفت این به ضرر شماست و هیچ‌گاه از این خسته نمی‌شد اما نظام اموی چگونه است؟ نظام اموی در مقابل نظام علوی اینطور است که به جای اینکه ضعفهای مردم را بگوید و تلاش کند تا ضعف‌های مردم را اصلاح کند بدی‌های او را هم خوب جلوه می‌دهد. این کمک می‌کند تا مردم رشد نکنند. در مقابل هم این است: أَجْحَفَ اَلْوَالِی بِرَعِیتِهِ؛ رعیت مورد ظلم والی قرار بگیرد، اگر اینطور شود چه می‌شود؟ اگر برعکس شود و هردو برعکس وظایف هم عمل کنند، خیلی جالب است: عزّ الحقُ بَینَهُم، حق بینشان عزیز می‌شود. وَ قَامَتْ مَنَاهِجُ اَلدِّینِ؛ دین برپا می‌شود یعنی دین جز در سایه‌ متقابل حقوق مردم و حکومت اتفاق نمی‌افتد. فَصَلَحَ بِذَلِكَ اَلزَّمَانُ؛ می‌گوید آن زمان شایسته زیستن می‌شود. وَ طُمِعَ فِی بَقَاءِ اَلدَّوْلَةِ، امید است که آن نظام برپا بماند. چون اگر نظام پشتیبانی مردم را از دست بدهد دیگر نمی‌تواند برپا بماند. وَ یئِسَتْ مَطَامِعُ اَلْأَعْدَاءِ، مطامع اعدا در ضربه زدن به آن نظام ضعیف می‌شود، نقطه مقابلش هم هست که اگر این اتفاق نیفتد و این نظام متقابل نباشد آنوقت حق ذلیل می‌شود، آسیب‌های اجتماعی زیاد می‌شود و رشد اتفاق نمی‌افتد. لذا این یک مسئله مهمی است که اگر همان تعریفی که عرض کردم بین رابطه دولت و ملت که در آن بی‌نظمی و اختلال ایجاد شود که از آن به عنوان شکاف یاد می‌کنیم مهمترین نتیجه‌اش این است که آن جامعه در مسیر توسعه نمی‌تواند قرار بگیرد چون توسعه جز با اجماع و هماهنگی اتفاق نمی‌افتد.

با وقوع انقلاب اسلامی، شکاف نظری دولت و ملت مرتفع شد

جهان‌بین سپس به ذکر مسائل مصداقی و کاربردی شکاف‌ها پرداخت و گفت: از ابتدای انقلاب برخی شکاف‌ها که از دوره پهلوی وارثش بودیم پوشانده شد و تقریباً از بین رفت، البته بعداً ممکن است خود را به نحو دیگری نشان دهد اما برخی شکاف‌ها کماکان فعّال بود، از جمله این شکاف‌ها که پوشیده شد همین شکاف مشروعیت و شکاف هماهنگی بین نظام عقیدتی و مبانی جامعه و نظام عقیدتی و مبانی نظام سیاسی است. به عنوان مثال یکی از مهمترین مبانی، بحث وابستگی دین و سیاست هست. چون اگر دین را بدون سیاست در نظر بگیرید مبنای جمهوری اسلامی دچار اختلال می ‌شود.

باور به همبستگی دین و سیاست در بعد از انقلاب، افزایش یافته است

وی در ادامه، به بیان آمارهایی از پیمایش‌های ملی استخراج شده پرداخت و گفت: گروه‌های مختلفی این پیمایش‌ها را انجام دادند، مثلا در همین ارزش‌ها و نگرش‌های ایرانیان که در 28 استان کشور موج اولش در سال 1379 ایجاد شده، 12.6 درصد با این نظر که اگر دین از سیاست جدا شود پاک‌تر می‌ماند کاملاً مخالفت کردند، 34.5 درصد با آن مخالف بودند، یعنی 47.1 درصد یا کاملاً مخالف بودند یا مخالف بودند. 16.5 درصد مردّد بودند و 27.4 درصد با این نظر موافق بودند و 9 درصد هم کاملاً موافق بودند یعنی 36.4 درصد موافق و کاملا موافق بودند، 47.1 کاملاً مخالف یا مخالف بودند و 16.5 درصد هم که مردّد بودند. این پیمایش سال 82 مجدّداً تکرار شده و این در دوران اصلاحات انجام گرفته و توسط وزارت ارشاد آن زمان انجام شده است. برخی معتقدند دین باید از سیاست جدا شود، شما با این نظر موافقید یا مخالف؟ 53.5 درصد با این نظر مخالفت کردند، 13.8 درصد مردد بودند، و 32.7 درصد موافق بودند. پیمایش ملی فرهنگ سیاسی مردم ایران که در سال 1386 انجام شده است و ایسپا این را انجام داده است. خیلی جالب است، آنجا آوردند که 66.9 درصد قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران را قابل قبول می‌دانند، 67.9 درصد معتقدند حکومت باید براساس دین اسلام باشد، و 76.1 درصد معتقدند قانون اساسی و قوانین دیگر کشور باید مطابق احکام اسلام باشد. سازمان ملی جوانان سال 86 یک نظرسنجی انجام داده است که نامش "پیمایش ملی ارزش‌ها و نگرش‌های جوانان" است. 60 درصد به این پرسش که آیا مبنای سیاست و حکومت در کشور باید براساس دین و دستورات دینی باشد یا خیر، پاسخ مثبت دادند، یعنی این نشان می‌دهد به وضوح در تمام این سالها از انقلاب به بعد، باور مردم به همبستگی دین و سیاست افزایش یافته است. حکومت پهلوی هردو دیکتاتوری بودند، حکومت جمهوری اسلامی از لحاظ مکتبی درست روی چهارچوب مبانی فکری مردم نشسته است. از همین جمعیت و جامعه آماری وقتی سؤال می‌پرسند که اینها را در عزل و نصب‌ها دخالت دهیم؟ جواب‌ها ریزش پیدا می‌کند. چرا؟ چون این نگرانی را دارند که این اعتقاد آن موقع موجب عملکرد سلیقه‌ای نشود، در پست‌ دادن‌ها و پست گرفتن‌ها. مثلاً همین سال 79 که 47 درصد گفته بودند کاملاً مخالفیم یا مخالفیم که سیاست از دین جدا باشد، 36.5 درصد در پاسخ به این سؤال که برخی‌ها می‌گویند به کسانی که معتقد به جدایی دین از سیاست هستند نباید پست و مقام دولتی داد، موافقید یا مخالف؟ اعلام موافقت نمودند و 21.5 درصد در پاسخ سؤال مردّد بودند. درصد موافقین در سال 82 به 32.4 درصد کاهش یافته و مرددین به 14.4 درصد. مخالفین با این نظر، از 42 درصد در سال 79 به 52 درصد در سال 82 افزایش یافته است. بخشی از آن به این برمی‌گردد که این گزاره‌ای که به آن اعتقاد داریم چقدر سلیقه ای اعمال می‌شود و بحث شکاف بین نظر و عمل است. کسانی که می‌گویند سکولاریسم افزایش پیدا کرده به نظرم حرف علمی مبتنی بر پیمایش‌های متقن نیست،. همان پیمایش ایسپا را که نگاه کنید جالب است بخش قابل توجهی از کسانی که به آقای خاتمی رای دادند کسانی بودند که خودشان فرزند انقلاب بودند. چون آقای خاتمی را فعال‌کننده بخشی از ظرفیت‌های قانون اساسی می‌دانستند که در زمان آقای هاشمی مغفول بوده و کنار گذاشته شده بوده است، اینها بحثشان سازندگی بود و جامعه را به نحوی به سمت توده‌ای شدن می‌بردند که هیچکس با هیچکس کار نداشته باشد و همه سرشان به کار اقتصادی باشد.

شکاف فرهنگی و اقتصادی رو به افزایش است

او برخی شکاف‌های مهم را رو به افزایش دانست و اظهار داشت: دو شکاف از این شکاف‌ها که افزایش پیدا کرده قابل توجه و اهمیت است. یکی شکاف فرهنگی است یعنی در بحث ارزش‌ها؛ به نظر می‌رسد ارزش‌هایی که برای نظام سیاسی مهم است و پیش‌برنده نظام سیاسی است و یا به عبارتی کمک می‌کند این نظام سیاسی مسیر توسعه و اهدافش را قویتر انجام دهد، این مقداری در جامعه ما دچار چالش است. از جمله آن ارزش‌ها، بحث رفاه‌زدگی است. جامعه انقلابی به شدت نیاز داشته که از بحث مصرف‌گرایی دور باشد.

وی با بیان چند آمار در این رابطه خاطرنشان کرد: سال 79 پیمایش آگاهی‌ها، نگرش‌ها و رفتارهای اجتماعی – فرهنگی در ایران که توسط دکتر متوچهر محسنی انجام شده است، نتایج حاصله این است: 77.3 درصد هموطنان بر این عقیده بودند که همه هم‌وطنان دنبال پول هستند، 13.7 درصد تا حدودی با این نظر موافق بودند، 7.6 درصد با این نظر ابراز مخالفت کردند. چرا این مهم است؟ برای اینکه وقتی شما فکر کردید همه دنبال پول هستند شما هم دنبال پول می‌روید. در بحث رفاه، سال 79 در بررسی ارزش‌ها و نگرش‌های ایرانیان که وزارت ارشاد انجام داده است، مردم مسئله اول کشور را اینها می‌دانستند: امنیت 46.2 درصد، رفاه 31.5 درصد، آزادی بیان 13.9 درصد، مشارکت سیاسی 8.4 درصد. دومین مسئله کشور را پرسیدند چیست؟ رفاه 39.8، امنیت 29.4، آزادی بیان 16.2، و مشارکت سیاسی 14.5 درصد. در موج دوم که 82 انجام شده، جابه‌جا شده است: رفاه 35.1 درصد شده است، امنیت دوم شده و 29.5 درصد شده است. در همین انتخابات ریاست جمهوری و ... باید دقت کرد، که رئیس جمهور نظریه نمی‌دهد، کسی که می‌خواهد رأی بیاورد دست روی مسئله‌ای می‌گذارد که برای جامعه مهم است .این جامعه سمت رفاه می‌رود و طبیعتاً گزینه‌هایش هم در آینده متفاوت خواهد شد، این یک چالش است چون در نظام سیاسی اگر به ژاپن و کره نگاه کنید که توسعه یافتند خیلی محرومیت‌ها کشیدند و خیلی محرومیت‌ها به خودشان تحمیل کردند.

او با بیان این نکته که اگر بخواهیم توسعه درون‌زا باشد باید محرومیت‌هایی را متحمل شویم اضافه داشت: به قول امام (ره) این راه، گرسنگی و شهادت دارد، اگر جامعه به سمت رفاه زدگی رفت این شکاف فرهنگی می‌شود. البته اعتقادات، خیلی وقت‌ها این را پوشش می‌دهد و نمی‌گذارد که این شکاف، متراکم و فعال شود. یکی از این شکاف‌ها، شکاف اقتصادی است، هزینه خانوار نسبت به درآمد در طول این سالها بیشتر بوده است، همیشه آمار بیکاری بالای ده درصد بوده است، مثلاً دولت آقای بازرگان 11.4 درصد بوده است، دولت آقای رجائی 12 درصد، دولت آقای موسوی حدود 13 درصد، همیشه آمار بیکاری بالا بوده است و این یک چالش است. مثلا می‌گویند من می‌خواهم 160 میلیون وام مسکن بدهم، خب این را به چه کسی می‌خواهی بدهی؟ به اقشار پایین‌دست می‌خواهی بدهی؟ این دو میلیون و سیصدهزار تومان قسطش را چطور برگرداند؟؟! این واقعا برای مردم سؤال است! شما 160 میلیون را می‌خواهی به میلیاردرها بدهی؟ آنها که نمی‌خواهند! البته بعضی‌هایشان می‌گیرند و از 45 هزارتومن هم نمی‌گذرند. دو میلیون و سیصد بدهد از کجا بخورد؟! چرا؟ چون از آن طرف مشکلی که داریم بیکاری است.
نام شما

آدرس ايميل شما
برای ارتقای فرهنگ نقد و انتقاد و کمک به پیشرفت فرهنگ و اخلاق جامعه، تلاش کنیم به جای توهین و تمسخر دیگران، نظرات و استدلال هایمان را در رد یا قبول مطالب عنوان کنیم.
نظر شما *


ظاهرا اقايان پيام 7اسفند را درك نكرده اند
7...
آقای محترم فکر نمی کنی عدم استقبال جنوب تهران ناراحتی شدید از شما اصولگرایان است
سلام
عزیز برادر این نتیجه هزاره سوم ...
وقتی با رای بالاشهر میشود رفت مجلس چرا باید خودشون رو اذیت کنند و هزارتا انگ بهشون چسبیده بشه!!!
امید
United States
تعادل بین اصولگرایان و اصلاح طلبان؟؟؟؟
تا دیروز که میگفتین برتری قاطع اصولگرایان
حامد
تهران به هرحال غربی‌تر شده و برای این واقعاً باید فکری کرد و این یک آسیب است!!!!
اصولگرایان رای نیاوردند پس جامعه آسیب داره!
مردم محروم و مستضعف دیگر اعتقادی به این دولت ندارند.
صادق
Iran, Islamic Republic of
عوامل مختلفی در این موضوع دخیل بودند اما به نظر من مهمترین و شاه کلید این عوامل وضعیت لد اقتصادی خانوارها در جنوب تهران است خانوارهایی که خانهایشان روز به روز آب می رود از 90 به 50 متر کاهش پیدا کرده و سفره هایشان هر روز کوچکتر شده است .
اما به نظر من دولت می توانست در این دوسال و اندی اندکی از این الام و رنج های این قشر زحمت کش بکاهد ولی انجام نداد علتش را در همین مشارکت پایین جستجو باید کرد و بدبینانه آن انتقام به خاطر خلق حماسه 9 دی و خوش بینانه آن همین مشارکت پایین می بایستی جستجو کرد .
من فکر می کنم از این به بعد وضع اقتصادی بهتر شود چرا که دولت نیاز به آراء جنوب شهر دارد و اگر اصولگراها به فکر چاره نباشند انتخابات بعد ریاست جمهوری نیز با علم کردن قهرمان موضوع هسته ایشان در اختیار خواهند گرفت .
بهتر است این نظر چاپ نشود .