از زمان انقلاب اسلامی ایران در سال ۱۹۷۹، ایالات متحده، اسرائیل و دولتهای حاشیه جنوبی خلیج فارس هدفی مشترک برای مهار ایران داشتند
آمریکا، پیگیری یک سیاست گسترده آمریکایی در منطقه به راحتی به یک امر بسیار پرخرج تبدیل میشود. طبق این دیدگاه، ایالات متحده، همچون انگلیس (در دوران پیش از آن) قربانی «گسترش بیش از حد امپراطوری» خود شده است. برخی دیگر بیان میکنند که ابتکارهای سیاستگذارانه ایالات متحده، خاصه در مذاکرات اخیر با ایران و بر سر برنامه هستهای آن، واشنگتن را از متحدان سنتی خاورمیانهای خود دور کرده است؛ به عبارت دیگر، ایالات متحده به آن اندازه که پیشروی کرده است، عقب نشینی نکرده است.
امروزه دولتهای حاشیه جنوبی خلیج فارس با هدف سرنگونی بشار اسد، رئیس جمهوری سوریه و زنجیر زدن به دست و پای حامیان وی در ایران، سرکوب جهادیهای افراطی را متوقف کردند
از زمان انقلاب اسلامی ایران در سال ۱۹۷۹، ایالات متحده، اسرائیل و دولتهای حاشیه جنوبی خلیج فارس هدفی مشترک برای مهار ایران داشتند. مناقع آمریکاییها، مصریها و اسرائیلیها از زمان قرارداد کمپ دیوید در سال ۱۹۷۸ همگرا شده و روابط سهجانبه آنها با کمک قابل توجه ایالات متحده به مصر و اسرائیل تقویت شد. و حتی پس از ۱۱ سپتامبر، ایالات متحده، اسرائیل و دولتهای حاشیه جنوبی خلیج فارس اولویتهای مشترکی در مبارزه علیه تروریسم دارند.
گروههایی درون جوامع خاورمیانه که زمانی سنگر قابل اتکایی برای احساسات هوادار غرب بودند - همچون شبهنظامیان ملیگرا، نخبگان صنعت نفت، تکنوکراتهای سکولار - بهطورکلی شاهد افول و کاهش نفوذ خود هستند
دولتهای حاشیه جنوبی خلیج فارس با هدف سرنگونی بشار اسد، رئیس جمهوری سوریه و زنجیر زدن به دست و پای حامیان وی در ایران، سرکوب جهادیهای افراطی را متوقف کردند. آنها این کار را با حمایت از شورشیان افراطی در سوریه انجام میدهند، آنهم علیرغم توصیه آمریکایی برای توقف این کار و تمایل عربستان سعودی برای اجتناب از تسلط رادیکالها بر سوریه پس از اسد. شرکای منطقهای ایالات متحده خود را کمتر از گذشته در مقابل واشنگتن پاسخگو میبینند و واشنگتن کمتر حس میکند که به حمایت از منافع این شرکای خود متعهد است، امری که به ظاهر کوتهبینانه به نظر میرسد و از ارزشها و منافع آمریکا به دور است. علاوه بر آن، رادیکالیزه شدن گسترده اسلامی به ظهور یک هویت اصیل اسلامی منجر شده است، امری که ورود و درگیر شدن غرب را در خاورمیانه پیچیدهتر کرده است. برای مثال عدم تمایل بسیاری از مخالفان میانهروی اسد برای پذیرش کمکهای اروپایی یا آمریکا را در نظر بگیرید، زیرا باور دارند که این امر باعث میشود که در چشم اسلامگراهای افراطی فاقد صلاحیت به نظر برسند.
عقبنشینی ایالات متحده از مداخلهگری در خاورمیانه بیش از آنکه یک انتخاب باشد، یک ضرورت بود
از فرصتهای آموزشی و امید به آینده محروم کرده است. این شرایط به فقری تحقیرآمیز و یا افراطیگرایی سیاسی و مذهبی منجر شود. تلاشها برای تبدیل خاورمیانه به صورت محیطی مناسب برای رشد لیبرال دموکراسی که بتواند جوانان مسلمان را به صلح و آرامش رهنمون کند ناکام مانده است، حتی زمانی که ایالات متحده پولهای زیادی را در این راه خرج میکرد و دلایل زیادی برای مثبتاندیشی در خصوص آینده، طی سالهای پس از حمله ۱۱ سپتامبر، وجود داشت.