جمعه ۷ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 26 Apr 2024
 
۰

مشق‌هايي كه كنار خيابان نوشته مي‌شود

دوشنبه ۱۳ مهر ۱۳۹۴ ساعت ۱۲:۳۳
کد مطلب: 448348
دفتر مشقش را چند بار پاك مي‌كند، تلاش مي‌كند مشق‌هايش را صاف بنويسد و نوشته‌هايش كج و معوج نباشد. با مداد گلي هر كلمه را از كلمه قبل جدا مي‌كند. هربار كه مي‌نويسد سرش را از روي دفترش بلند مي‌كند تا از فاصله دور به خط‌ها نگاه كند. غرق لذت مي‌شود و دوباره براي نوشتن كلمه بعد روي دفتر مشق خم مي‌شود. دست‌هايش چرك و كبود است و مدادسياه در ميان انگشتانش گم مي‌شود. گرچه در كلاس درس نشسته اما تمام هوش و حواسش كنار فال و آدامس‌هاي فروش نرفته‌اش مانده است.
به گزارش جهان، محله من در ادامه نوشت: از سويي ذوق باسواد شدن و سوي ديگر دلهره كم شدن كاسبي آن روزش را دارد. با اينحال به كلاس درس آمده تا مثل همسن و سالانش سواد خواندن و نوشتن داشته باشد. قامتش كوچك است اما آرزوي بزرگي در سر دارد. او دوست دارد با درس خواندن روي سياهي سرنوشتش پاك‌كن بكشد و روزهاي بهتري رقم بزند. به همين خاطر به «مركز آموزشي كودكان‌كار پرتو» در محله بخارايي آمده است، جايي كه بچه‌هاي محله از آن به‌عنوان مدرسه كودكان‌كار ياد مي‌كنند. حالا كودكاني كه به خاطر شرايط زندگي و وضع معيشتي خانواده ناچار به كار كردن هستند، از درس خواندن محروم نمي‌شوند.

حالا ديگر آمدن مهر و موسم بازگشايي مدرسه براي آنها هم لذت‌بخش است. البته حال و هواي اين مدرسه و دانش‌آموزانش با مدارس عادي بسيار متفاوت است. سري به اين مركز زديم تا از نزديك با تحصيل كودكان‌كار منطقه آشنا شويم.

* آرزوهاي بزرگ در دل كودكان كار

انتهاي شهرك بخارايي، نرسيده به ورزشگاه شهيد باكري، مركز آموزشي كودكان‌كار است و بعدازظهرها از هميشه شلوغ‌تر است. وقتي وارد حياط مرکز مي‌شويم دختربچه‌هايي را مي‌بينم كه هركدام با لباس‌هاي معمولي و چند دفتر و كتاب دور هم جمع شده‌اند. اينجا خبر ي از لباس فرم و كيف‌هاي گرانقيمت و دفترهاي فانتزي نيست. بچه‌ها با لباس‌هاي ساده و معمولي خود به اينجا آمده‌اند تا چند كلمه خواندن و نوشتن بياموزند. براي آنها رنگ جلد دفتر و نوع مدادرنگي مهم نيست زيرا دغدغه اصلي آنها كارشان است و به همين خاطر حتي در اين مركز آموزشي هم از كار و دخل روزانه‌شان با هم حرف می‌زنند سراغشان مي‌رويم تا از حال و هواي اين روزهاي آنها باخبر شويم. بچه‌ها تمايلي به گفت‌وگو ندارند و هراسان از ما فاصله مي‌گيرند. هيچ‌كدام دوست ندارند مقابل لنز دوربين بایستند يا صحبت كوتاهي با ما داشته باشند، انگار تجربه خوبي از اين گفت‌وگو‌ها ندارند. با هماهنگي مركز آموزشي چند تا از این دختربچه‌ها به ما اعتماد مي‌كنند و كنارمان مي‌ايستند.

هاجر با همان روسري قرمز گلدارش به مدرسه مي‌آيد. ساكن صالح‌آباد است و با خودش ۶ خواهر و برادر‌ند. به همراه ۲ برادرش در بزرگراه شهيد هاشمي‌نژاد و در مسير بهشت زهرا(س) گل مي‌فروشند. تمام گوشه‌هاي دفترش تاخورده اما عاشق دفتر و مدادش است و مي‌گويد: «به خانه كه مي‌روم آنقدر خسته‌ام كه توان حركت ندارم اما سعي مي‌كنم مشق‌هايم را بنويسم. گاهي مشق‌هايم را به سركار مي‌برم و آنجا مي‌نويسم.»

هاجر از آرزوهايش هم برای ما مي‌گويد: «دوست دارم معلم بشوم. دلم مي‌خواهد به بچه‌ها خواندن و نوشتن ياد بدهم و آنها را خوشحال كنم.»

سمانه فال مي‌فروشد. خودش مي‌گويد ۱۲ ساله است اما چهره‌اش بيشتر نشان مي‌دهد. در كودكي مادرش را از دست داده و پدرش او را به پدربزرگ و مادربزرگ سپرده و در حال حاضر دايي‌اش او را وادار مي‌كند براي تأمين خرج خود كار كند. اما او دوست دارد درس بخواند. هفته‌اي ۳ روز به مدرسه مي‌آيد، دلش مي‌خواهد زندگي‌اش تغيير كند و يك شب را با آرامش و بدون دغدغه كار كردن و دستفروشي بخوابد. او از علت درس خواندنش در كنار كار مي‌گويد: «‌‌از اينكه در اين سن، سواد خواندن و نوشتن ندارم خجالت مي‌كشم. احساس بدي دارم و فكر مي‌كنم از همه چيز عقب مانده‌ام. اگر درس بخوانم حتماً شرايطم بهتر مي‌شود.»

بيرون مدرسه و كنار در خروجي پسركي ايستاده است. پسري كه به سختي مي‌توان از او حرف كشيد. وقتي هم كه صحبت مي‌كند سرش را بالا نمي‌گيرد. سعيد در خيابان‌ها دستمال كاغذي مي‌فروشد، فرقي نمي‌كند كدام خيابان باشد. گاهي مسافت‌هاي زيادي را طي مي‌كند تا به خيابان‌هاي پر‌ تردد مركز شهر برسد. پدرش چند سال پيش آنها را رها كرده و سعيد مانده و مادري كه بيماري اعصاب دارد. مي‌گويد كار مي‌كند تا خرج دواي مادرش را تأمين كند اما تا به حال نتوانسته پول خوبي براي مادرش تهيه كند. سعيد مي‌گويد: «دوست دارم به مدرسه بروم تا بتوانم خانواده‌ام را از اين وضع نجات دهم. مربيان اينجا خيلي مهربان هستند و با ما خوش‌رفتاري مي‌كنند. حتي گاهي به ما خوردني‌هاي خوشمزه هم مي‌دهند.»

او هفته‌اي ۲ روز به مركز پرتو مي‌رود تا درس بخواند. دوست دارد در كلاس كامپيوتر هم ثبت‌نام كند، البته اگر كار اجازه دهد.

آسمان زندگي همه اين بچه‌ها ابري است و زندگي آنها با غم عجين شده است. اما حالا خودشان اراده كرده‌اند تا شرايط را براي زندگي بهتر مهيا كنند و رنگ آفتاب خوشبختي را ببينند.

* مدير مركزآموزشي ويژه كودكان كار: نمی‌گذاریم كودكي از تحصيل باز بماند

منيره آرزومندي، سال‌هاست با اين بچه‌ها سر و كار دارد. سال‌هاست غم كودكان‌كار و بي‌سرپرست را می‌خورد و براي بهبود وضعشان تلاش كرده است. براي حمايت افراد خيّر به اين و آن رو انداخته و به قول معروف موهايش را براي آنها سفيد كرده است.

او كه مركز حمايت از كودكان ايليا را هم مديريت مي‌كند، لزوم وجود مركزي براي كودكان‌كار را در منطقه لازم و ضروري مي‌داند و مي‌گويد: «در واقع مركز پرتو، مركز آموزش كودكان بي‌سرپرست و بدسرپرست است. ساختمان اين مركز را شهرداري در اختيار ما قرار داده است. اين مركز بنا شده تا كودكاني كه مسئول تأمين معاش خانواده خود هستند، از درس و تحصيل بازنمانند. آنها در طول روز چند ساعتي را به اين مركز می‌آیند، تا هم استراحت كرده و هم سواد‌ بیاموزند. آموزش‌ها براي اين كودكان در حد پايه خواندن و نوشتن است.»

وي در ادامه به حضور دانش‌آموزان در اين مركز اشاره مي‌كند و مي‌گويد: «ساعت حضور در اين كلاس‌ها براي بچه‌ها آزاد است و هر ساعتي كه در طول هفته فرصت مي‌كنند، به مركز سري مي‌زنند. البته سعي شده است فعاليت‌هاي ديگري در كنار اين كلاس‌ها گنجانده شود و بچه‌هاي مركز پرتو در كلاس‌هاي نقاشي، كامپيوتر، قرآن، كار دستي و حرفه‌آموزي هم شركت كنند.»

مدير مركز كودكان‌كار منطقه درباره شناسايي دانش‌آموزان، کار و فراهم کردن شرایط برای حضور آنها در اين مدرسه مي‌گويد: «اين كودكان بيشتر در گشت‌هايي كه همكاران در منطقه انجام مي‌دهند شناسايي مي‌شوند. بيشتر آنها دستفروش و فال فروش و در واقع فروشندگان دوره‌گرد هستند. البته نزديك بودن منطقه ما به كوره‌هاي آجرپزي و كار كردن كودكان زير ۱۰ سال در اين كوره‌ها جمعيت اين مركز را بيشتر مي‌كند زيرا اين كودكاني كه در كوره‌هاي آجر‌پزي كار مي‌كنند فرصتي براي مدرسه رفتن ندارند و تعداد زيادي از آنها نيز چند ساعتي را در اين مركز سپري مي‌كنند.»

وي با اشاره به اينكه اين كودكان در مرحله نخست بايد به مسئولان مركز اعتماد كنند مي‌گويد: «اين بچه‌ها، در سال‌هايي از زندگي كه بيشتر بچه‌ها در فكر بازي و شيطنت هستند، مجبورند در خيابان‌ها و كوچه‌ها يا كوره‌هاي داغ آجر‌پزي كار كنند. برخي از آنها گاهي مورد آزار و اذیت هم قرار مي‌گيرند و به همين دليل به سختي به كسي اعتماد مي‌كنند. مربيان اين مركز با علم به این مسائل پس از شناسايي اين بچه‌ها تا مدتي به آنها بسته‌هاي غذايي و پوشاك مي‌رسانند تا به اين وسيله بچه‌ها به آنها اعتماد كنند بچه‌ها وقتي متوجه شدند كسي قصد آزار آنها را ندارد خودشان با ميل و رغبت به مركز ما مراجعه مي‌كنند.»

او از شرايط تحصيل در اين مدرسه صحبت مي‌كند و مي‌گويد: «كلاس‌ها در ۲ شيفت برگزار مي‌شود. پسرها صبح‌ها و دختران بعدازظهرها به اين مركز مي‌آيند. آنها از ۷ تا ۱۵ سال هستند و تعداد‌شان تقريباً به ۱۰۰ نفر مي‌رسد. البته كلاس‌هايي هم براي مادران اين دانش‌آموزان برگزار و مهارت زندگي به آنها آموزش داده مي‌شود. هيچ‌كدام از اين كلاس‌ها اجباري نيست و خانواده‌ها در صورت تمايل در آنها شركت مي‌كنند.»

البته ساعت حضور اين دانش‌آموزان در كلاس‌ها اجباري نيست و آنها به خاطر عدم حضورشان در كلاس‌ها مؤاخذه نمي‌شوند. آرزومند به اين موضوع اشاره مي‌كند و مي‌گويد: «از دانش‌آموزان اين مركز كه اكثر آنها به خاطر كار فرصت نمي‌كنند هر روز به مدرسه بروند خواسته مي‌شود ۲ يا ۳ روز در هفته در اين كلاس‌ها حاضر شوند و دوره‌هاي مختلف را سپري كنند.»

وي از ارائه تسهيلات به اين كودكان هم صحبت مي‌كند و مي‌گويد: «البته ملزومات اوليه تحصیل مثل بسته‌هاي لوازم‌التحرير و لباس مدرسه آنها از سوي مركز به‌صورت رايگان تأمين مي‌شود. با اينحال افراد نيكوكار هم مي‌توانند در تأمين مخارج و لوازم‌التحرير اين كودكان سهيم شوند.»

* محلی برای شناسایی و حمایت کودکان

چند سالي است در اداره رفاه و خدمات اجتماعي شهرداري منطقه، طرح‌هايي مرتبط با كودكان‌كار پيگيري مي‌شود. از اين‌رو در راه‌اندازي اين مركز آموزشي ويژه كودكان‌كار هم نقش بسزايي داشته است. مسئول اين اداره در اين‌باره مي‌گويد: «اين طرح از سال گذشته در ناحيه ۳ و در محله خلازير به اجرا درآمد. در واقع اين مركز به محلي براي شناسايي و حمايت از كودكان آسيب ديده و كودكان‌كار تبديل شد. هدف اصلي از افتتاح اين مركز، آموزش به كودكان و ارائه خدمات مشاوره به كودكان و خانواده‌هاي آنها بود.»

بابك تهراني در ادامه مي‌گويد: «در مركز پرتو كلاس‌هاي آموزشي، مهارت‌آموزي و سواد‌آموزي براي بچه‌هاي بازمانده از تحصيل برگزار مي‌شود. در واقع براي بچه‌هايي كه امكان درس خواندن ندارند شرايطي فراهم مي‌شود تا به اين مراكز بيايند و كلاس‌هاي ابتدايي را بگذرانند. در حال حاضر بيش از ۱۲۰ دانش‌آموز در مقاطع مختلف درس مي‌خوانند البته به دليل وجود كوره‌هاي آجر‌پزي در نزديكي اين مراكز و اشتغال بچه‌ها در اين كوره‌ها احتمال مي‌دهيم تعداد دانش‌آموزان اين مركز بيشتر شود.»

وي در ادامه مي‌گويد: «بيشتر اين دانش‌آموزان خود معرف هستند يا در بازديد‌هاي ميداني توسط مددكاران مركز شناسايي مي‌شوند. اين بچه‌ها علاوه بر كلاس‌هاي حرفه‌آموزي و سواد‌آموزي در كلاس‌هاي مشاوره هم حضور پيدا مي‌كنند و از خدمات مددكاري بهره‌مي‌برند. توزيع سبد غذايي، بن‌ها و خدمات نيز از ديگر اقداماتي است كه واحد آسيب‌هاي اجتماعي شهرداري براي اين بچه‌ها انجام مي‌دهد.»

تهراني معتقد است: «اين كودكان از بسياري از تفريح‌هايي كه بچه‌هاي ديگر به همراه خانواده دارند محروم هستند، به همين دليل گاهي بليت سينما در اختيار اين كودكان قرار داده و تور گردشگري براي آنها برگزار مي‌شود. جشن دانايي هم مراسمي است كه براي دانش‌آموزاني كه در هر مقطع فارغ‌التحصيل مي‌شوند برگزار مي‌شود و هدف آن، ايجاد شادي و نشاط در اين كودكان است.»

وي ادامه مي‌دهد: «در اين مركز كلاس‌هاي زبان و كامپيوتر هم داريم كه دانش‌آموزان در صورت تمايل در آنها شركت مي‌كنند و در هر كدام از اين كلاس‌ها بيش از ۳۰ دانش‌آموز حضور دارند. تنظيم ساعت كلاس‌ها با خود بچه‌ها ست و هر كدام در هر ساعتي كه مي‌توانند به اين كلاس‌ها مراجعه مي‌كنند. البته مشاوره پزشكي را هم بايد به ساير خدمات اين مركز اضافه كرد، كودكان معاينه و دختران نوجوانی كه در سن بلوغ هستند مشاوره پزشكي مي‌شوند.»

* زمستان گرم طرحي براي بچه‌هاي كار

كار با كودك كار عجين شده است. فرقي نمي‌كند آفتاب سوزان تابستان باشد يا سوز سرد زمستان. كودك بايد كار كند و خرج خانه را تأمين. او باید حساب دخل و خرج هم دستش باشد. كودكي كه در اوج گرسنگي به خود اجازه خريد حتي چند بيسكويت هم نمي‌دهد تا مبادا شب سفره خانواده‌اش خالي بماند.

تهراني از تسهيلات ويژه شهرداري براي كار كودكان در فصل‌هاي سرد سال مي‌گويد: «سال گذشته در منطقه طرح زمستان گرم را در محله‌هاي منطقه اجرا كرديم. در اين طرح نيروهاي مددكار اجتماعي اين اداره با خودروهاي ويژه گشت به كودكاني كه در خيابان كار مي‌كردند لباس گرم مي‌دادند. شهرداري‌هاي نواحي هم پيرو اجراي اين طرح، در فصل زمستان، كودكان‌كار را به داخل ساختمان ناحيه برده و چاي و غذاي گرم در اختيار آنها قرار مي‌دادند. امسال هم تصميم داريم اين طرح را با كمك نواحي اجرا كنيم.»

* نذر فرهنگي براي كودكان كار

كار فعاليتي غير‌ضروري براي كودكان است كه آنها را از داشتن زندگي عادي در دوران كودكي محروم مي‌كند و آسيب‌هاي جدي و جبران‌ناپذيري به لحاظ روحي و جسمي به آنها وارد مي‌آورد. در منطقه ما تعداد كودكان‌كار رقم قابل توجهي است. شمار زيادي از اين كودكان در كوره‌هاي آجرپزي مشغول‌اند و تعدادی هم در مسير بهشت زهرا(س) گل مي‌فروشند. در بازارهاي محلي به‌ويژه بازار بزرگ عبدل‌آباد هم كودكان زيادي مشغول كار هستند. از طرفي كم نيستند كودكان ساكن در منطقه ما كه در نقاط مختلف شهر در اتوبوس‌ها و مترو دستفروشي مي‌كنند. شناسايي و رسيدگي به وضع سلامت و تحصيل اين كودكان بسيار مهم است اما رسيدگي به آنها فقط كار شهرداري و مؤسسات دولتي نيست. اهالي هم مي‌توانند براي حمايت از اين كودكان و تشويق آنها به تحصيل به آنها كمك كنند. مؤسسات خيريه معتبري در منطقه فعاليت مي‌كنند و اهالي مي‌توانند كمك‌هاي نقدي و غير‌نقدي خودشان را از طريق اين مؤسسات به دست كودكان‌كار و خانواده‌هاي آنها برسانند. همچنين اين كودكان و خانواده‌هاي آنها نياز به آموزش‌هاي مختلف و مشاوره هم دارند. افراد تحصيلكرده در منطقه مي‌توانند در قالب طرح نذر فرهنگي به اين افراد آموزش و مشاوره رايگان بدهند.
نام شما

آدرس ايميل شما
برای ارتقای فرهنگ نقد و انتقاد و کمک به پیشرفت فرهنگ و اخلاق جامعه، تلاش کنیم به جای توهین و تمسخر دیگران، نظرات و استدلال هایمان را در رد یا قبول مطالب عنوان کنیم.
نظر شما *