به گزارش جهان، عمار ذابحی در گوگل پلاس نوشت: یه بار که به سختی تونست خودش رو از چنگ بچه های بسیجی خلاص کنه با چشای اشک آلود نشست و با خودش می گفت: مهدی...... خیال نکنی کسی شده ای که این ها این قدر بهت اهمیت می دن. تو هیچ نیستی ...تو خاک پای بسیجیاتی همین طور می گفت و اشک می ریحت هدیه به روح شهید مهدی زین الدین
دلم برای اون روری که تو سد دز سخنرانی کرد وگفت ئکه جنگ واقعی ازحالا به بعده اماده باشید که با ارتش صدام بجنگید تنگ شده با لبخندی که همیشه بر لب داشت روحش شاد