جمعه ۷ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 26 Apr 2024
 
۳
۱۰
نکته هایی به بهانه خاطرات/2

صبورترین جنگاورِ غرب

چهارشنبه ۲ مهر ۱۳۹۳ ساعت ۲۲:۱۷
کد مطلب: 382244
چنین روش برخوردی با مخالفانی که تحریک شده و به خشم آمده هستند، می تواند کلید مطمئنی برای مهار بحران هایی سخت و خطرناک باشد.
صبورترین جنگاورِ غرب
به گزارش گروه مقاومت جهان نيوز، به مناسبت هفته دفاع مقدس، بنا داریم برخی نکته های شنیدنی از زندگی سرداران شهید دفاع مقدس را بازخوانی کنیم. نکته هایی که شاید منتشر نشده نباشند اما کمتر به آن ها توجه شده است و نه تنها نمونه هایی هستند از روحیات متفاوت فرماندهان دفاع مقدس، با فرماندهان دیگر در جنگ های دیگر دنیا و نیروهای مسلح ممالک دیگر، بلکه با تصورات رایج از آنان در میان عموم مردم خودمان هم چندان قرابتی ندارند. این بار یکی از خاطرات شهید "محمد پدردره گرگی" معروف به "محمد بروجردی" را بازخوانی می کنیم. این شهید عزیز از بنیانگذاران سپاه پاسداران بود که مدت کمی بعد از تشکیل سپاه، تمام فعالیت های جهادی خودش را در مناطق کردنشین متمرکز کرد و در استقرار و تثبیت سپاه در کردستانات، نقش اصلی بر عهده او بود. ایشان در تمام عمرش، چه پیش و چه پس از انقلاب، مشغول به مبارزه مسلحانه بود و یک چریک و شبهه نظامی تمام عیار به شمار می رفت.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، ضدانقلاب در مناطق کردنشین، علیه جمهوری اسلامی و نهادهای وابسته به آن، تبلیغات بسیار سنگینی به راه انداختند و اتفاقا در تضعیف نظام جدید و فاصله انداختن میان مردم و نمایندگان حکومت مرکزی، موفقیت های خوبی هم به دست آوردند. درک فضای حاکم بر آن زمان در کردستان، امروزه برای کم سن و سالها بسیار سخت است اما عاقله مردانی که تجربه جنگ در آن مناطق را داشته اند، خوب متوجه این قضیه هستند.در چنین حال و هوایی بود که "محمد بروجردی" کانون فعالیت هایش را به کردستان برد و شروع کرد به جا انداختن سپاه در میان دریایی از بدگمانی و بی اعتمادی بومیان. باید به این نکته هم عنایت داشت که پاه هم در آن روزها یک تشکیلات تازه تاسیس و فاقد انسجام و یکدستی لازم در یک نهاد نظامی-امنیتی بود. با همه این احوال، "محمد بروجردی" از خود و پاسدارانی که به چشم استاد نگاهش می کردند و مثل پروانه به گردش می چرخیدند (مانند شهید ناصر کاظمی یا شهید کاوه یا شهید گنجی زاده و یا...) چهره ای را به کردها معرفی کرد که وقتی شربت شهادت نوشید، مردم عادی کُرد، به صورت انبوه در تشییعش حاضر شدند و برایش سوگواری کردند.

خاطره ای که خواهید خواند، نمونه ای است کوچک اما بسیار تاثیرگذار از نحوه سلوک "محمد بروجردی" با بومیان کردستان و راهبرد ایشان برای کنترل بحران ها در کردستان. چنین روش برخوردی با مخالفانی که تحریک شده و به خشم آمده هستند، می تواند کلید مطمئنی برای مهار بحران هایی سخت و خطرناک باشد. همه کسانی که "محمد بروجردی" را می شناسند، اذعان دارند که این شکل برخورد، رویه مرسوم ایشان بود. شاید بشود این استرتژی را "دکترین خنده و صبوری" نام گذاشت. اما نکته مهم این است که چنین برخوردی از سوی بروجردی، به هیچ وجه صحنه سازی و به قصد فریب نبود. او تا پای به خطر انداختن جانش، بارها با همین روش به دشمن نزدیک می شد و همه همرزمانش به این موضوع شهادت می دهند. در این نمونه، روستایی داریم که چند ساعت قبل، از درون آن به سوی بروجردی و همرزمانش آتش مرگ می بارید و شاید دوستان وهمرزمانی از او برای ورود به همان روستا به شهادت رسیده بودند، حالا به آزاد شده و به حاکمیت پاسداران درآمده است و بخوانید آن چه درآن لحظات گذشته است را به روایت آقای "محمد الله مرادی":

یک روستای ضدانقلاب (در منطقه سقز) را با سختی بسیار پاک سازی کردیم و مردم را خبر کردیم تا جمع بشوند و من با بلندگو دستی برایشان حرف زدم و گفتم که گول ضدانقلاب را نخورند و خدمات جمهوری اسلامی را یادآور شدم. داشتم حرف می زدم که دیدم یک هلی کوپتر آن طرف ایستاد و یک نفر کلاش به دوش به سمت ما آمد. گفتند بروجردی است. آن، اولین دیدار من با ایشان بود. آمد کنار من ایستاد. قدی بلند، هیکلی تنومند و ریش های بوری داشت و بسیار پرابهت بود. حرف هایم که تمام شد، گفت: "خوب حرف می زنی جوان!" با هم کمی گپ زدیم. دیدم نیروها آماده اند و توپ ها هم کاشته شده اند. ترسیدم نکند بخواهد روستا را بزند! گفتم: "آقا! چه کار می خواهی بکنی؟ نزنی یک وقت! مردم با کومله فرق دارند." گفت: "می دانم. نگران نباش یک کاری می کنیم حالا. درست میشه. اجازه می دهی من هم چند کلمه با مردم حرف بزنم؟" گفتم: "بفرمایید!" شروع به سخنرانی کرد و داشت حرف می زد که یکی از میان جمعیت بلند شد و به زبان کردی فحشش داد و گفت: "ما گول شما جاش ها را نمی خوریم و تا پای جان علیه جمهوری اسلامی می جنگیم!"[در گویش کردی، "جاش" به معنای مزدور است] گفتم: "ترجمه کنم؟" گفت: "نه، فهمیدم چی گفت. توهین کرد." بعد خیلی آرام گفت: "کاک! بیا با هم حرف بزنیم!" آن روستایی جوابش را نداد؛ یعنی حاضر نبود با او حرف بزند. بروجردی گفت: "تو هم حاضر نباشی، من حرف هایم را می زنم." مرد گفت: :با چی؟ با اسلحه؟" بعد دست انداخت و یقه اش را باز کرد و گفت: "خب بیا بزن! من ترسی ندارم". شهید بروجردی به سمت او رفت و در میان راه کلتش را باز کرد و به عقب پرت کرد که من روی هوا گرفتمش. آن مرد را در آغوش گرفت و سینه اش را بوسید و گفت: "از شجاعتت خوشم آمد مرد. حالا یک کشتی با ما می گیری؟!" روی او را بوسید و شروع کرد به بستن دکمه های پیراهنش. مرد که  از چهره اش شرمندگی می بارید، گفت: "شما پاسدارها مثل ملائکه اید، حرف هایتان پر از قرآن است. اما من از جاش متنفرم. با دولت مشکل دارم." بروجردی گفت: "خب، حالا که ما مثل ملائکه ایم، چرا به حرفمان گوش نمی دهی؟" بعد پرسید: "اینجا مسجد دارید؟" گفتند: "بله!" گفت: "برویم توی مسجد بنشینیم و حرف بزنیم." جمعیت به سمت مسجد روستا حرکت کردند و بروجردی دست در دست آن مرد می رفت و با او حرف می زد. خدا می داند هنوز به مسجد نرسیده بودیم که دیدم باران اشک از چشمان آن مرد جاری شد.
شادی روح بلندش صلوات
"مرتضی قاسمی"
نام شما

آدرس ايميل شما
برای ارتقای فرهنگ نقد و انتقاد و کمک به پیشرفت فرهنگ و اخلاق جامعه، تلاش کنیم به جای توهین و تمسخر دیگران، نظرات و استدلال هایمان را در رد یا قبول مطالب عنوان کنیم.
نظر شما *


قابل توجه آقای کیارستمی
بله!
محسن
یادی که در دلها هرگز نمی میرد یاد شهیدان است
داود
با سلام روحش شاد
بزرگ مردان تاریخ لایق تحسین اند و قلم و زبان ما قاصر با صلوات بر روح پاک او و شهدای تاریخ بشریت
سلام
Iran, Islamic Republic of
روحش شاد و یادش گرامی باد
صلوات
مجید
Iran, Islamic Republic of
...

چقدر بگم درست تیتر بزن

مردی منتشر کن
حالا اگر ما بودیم... از خانمان می انداختیمش . عین همین کاری که اصولگرا ها و اصلاح طلب هانسبت به هم انحام میدهند .
فاتح
در همه سالهای دفاع مقدس در جبهه های غرب و جنوب شخصیتی ممتاز مانند این شهید والا مقام ندیده ام . به خدا اعتماد کامل اداشت از دنیا طلبی و خود نشان دادن گریزان بود مردم دار و مردم دوست بود . ممکن نبود یک انسان گمراه با او برخورد کند و براه راست هدایت نشود . دیدن رفتار و گفتار او خود بهترین درس اخلاق بود . هر کس او را می دید مجذوب او می شد . عملیات های موفقیت امیز فتح المبین و بیت المقدس حاصل تربیت فرماندهان بزرگی همچون شهید شهبازی و همت و احمد متوسلیان و حاجی پور و علی موحد و همراهان انها بدست وی بود . خدا روحش را شاد و ما را با او محضور فرماید . امین رب العالمین
Iran, Islamic Republic of
شهید راه حق
Iran, Islamic Republic of
روحش شاد و یادش گرامیباد
Iran, Islamic Republic of
شهیدان خدایی