ما آن دیپلماسی را موفق و کارآمد می گوییم که بتواند عزت و کرامت این ملت و حقوق و منافع این ملت را یک جا تامین کند و این البته کار آسانی نیست و این را می پذیریم ولی حتما باید ارزشهای حاکم و خط قرمز هاو جهت گیری و نقطه آغاز و نقطه پایان در این نوع دیپلماسی روشن باشد و با ابهام و در تاریکی و در فضای مه آلود میان گله های گرگ رفتن کاری نامعقول و ناکارآمد است باید به بخشی از پیش فرض ها و خوش بینیهای بیش از اندازه نسبت به غرب توجه کرد چنانچه البته تابوسازی و فوبیا نسبت به غرب و غربی و هر چه که غربی است این هم روش درستی نیست.
شناختی دارد و امیدوارم که در آینده به آنبرسیم .
اینکه ما با دشمن داریم مذاکره می کنیم، اینکه جلوی ما آن طرف نشسته واقعا دشمن ماست یا دوست ماست؛ خوب این خیلی موثر است در اینکه شما با او چگونه مذاکره می کنید. در آداب دیپلماسی هم دخالت دارد. با چه کسی مذاکره می کنید؟ بر سر چه چیزی مذاکره می کنید؟ او به دنبال چیست؟ خط قرمزهای او چیست؟ از این مذاکرات چه میخواهد ؟ ما چی می خواهیم و چه باید بخواهیم؟ خط قرمزهای ما کجاست؟ حقوق ما کجاست و حقوق آنها کجاست؟ روابط بینالملل بر چه اساسی مدیریت میشود؟ اینها پرسشهایی است که تا به تکتک اینها دقیق پاسخ ندهید و پرسشهای دیگری از این قبیل، پای میز مذاکره نشستن صرفا با لبخند و چشمک و تعارف و احوالپرسی، مشکلات حل نمیشود.
تحقیر و یا سرکوب کنند.
دیپلمات رسمی این چیزها را نمی داند ، یک چیزی در ذهنش است که آقا یک کاری بکنیم روابط خوب بشود، همه با ما دوست بشوند، منافع ما را بدهند و اینها، به همین سادگی و به همین میزان ساده لوحانه به مسائل نگاه می کنند. فکر می کنند که واقعا یک سوء تفاهمی پیش آمده و باید برطرف بشود و از این قبیل مسائل بسیار است
بین المللی، تعارضها و این قبیل مسائل اینها هیچ کدام نباید انتزاعی و مجرد از روابط واقعی ثروت و قدرت و ظلم و عدل دیده بشود.