آقا میفرمایند وقتی مردم میآیند پای صندوق و به یك نفر رأی میدهند و او را انتخاب میكنند و او فردا با دستاندازها روبهرو است، نباید بهسرعت دست و پای این فرد را بست و جلویش را گرفت. باید تا میشود، طبق قانون راهش را باز كرد و البته یك جایی هم ترمزش را كشید.
ثبتنام كردم، به دوستانی كه مرا تشویق میكردند گفتم كه من برای حضور در رقابت انتخاباتی یك شرط دارم؛ اینكه نمایش بلد نیستم و میآیم كه رئیسجمهور شوم. هدفم این بود كه انتخابات را به یك رقابت واقعی بكشانم، زیرا از مشی و سخنان رهبری این برداشت را داشتم كه برای ایشان مهم است كه واقعاً مردم به صحنه بیایند و مشاركت كنند. ما كه میگوییم مردم صاحب سرنوشت خودشان هستند، چرا نباید آنها را تشویق كنیم تا در انتخابات مشاركت كنند؟
در جلسهی نمایندگان كاندیداها با رهبر انقلاب در سال ۸۸، پیشنهاد داده شد كه آنها هم در زمان بازشماری باید پا صندوقها باشند؛ رهبری هم قبول كردند. بعد گفتند اگر رأی مردم این است كه شما میگویید، من تسلیمم، ولی اگر رأی مردم آن چیزی باشد كه قانون گفته، شما باید تسلیم باشید.
شما میگویید، من تسلیمم، ولی اگر رأی مردم آن چیزی باشد كه قانون گفته، شما باید تسلیم باشید. وقتی نهاد قانونی نتیجه را امضا میكند، شما باید تسلیم باشید. و اگر اعتراض دارید، طبق قانون رسیدگی میكنیم. من به شما این امتیاز را میدهم كه سر صندوقها باشید كه رندوم بگیرید. آنقدر هم رندوم بگیرید تا صندوقها تمام شود و مطمئن شوید كه حرف شما درست است یا نادرست. چگونه میتوان وفادارانهتر از این رفتار نسبت به رأی مردم برخورد كرد؟ خب اینها گوش نكردند. واقعاً سال ۸۸ پای جمهوریت نظام در كار بود.