نامزدهای اصولگرا هر چه زودتر و بدون فوت وقت و از دستدادن فرصت، دور هم بنشینند و یکی را از میان خود به عنوان نامزد همه اصولگرایان برگزینند و در نهایت پس از پیروزی- که در این صورت قطعی و بدون کمترین تردید در همان دور اول خواهد بود- دولتی با حضور مؤثر سایر نامزدهای اصولگرا تشکیل بدهند.
نیست که بخواهد بماند یا انصراف بدهد!... و سرانجام آقای عارف همانگونه که پیشبینی شده بود انصراف داد- بخوانید کنار گذارده شد- اما، چرا؟! پاسخ این سؤال پیچیده و دشوار نیست و میتواند تحلیل و تابلوی روشنی از میدان پیشروی رقابتهای انتخاباتی و «باید»ها و «نباید»های آن ارائه بدهد. بخوانید؛
مدعیان اصلاحات اگرچه ادعا میکنند برای پیروزی در انتخابات آمدهاند ولی با توجه به سوابق خود و مخصوصاً سوابق سوء و بعضاً ننگین برخی از مدافعان خود، کمترین امیدی به پیروزی ندارند. آنها، پیروزی خود را در آراء کمتر نامزد پیروز اصولگرا تعریف کردهاند
دادن مردم به اصولگرایان شوند؟ بدیهی است که این راه بسته است و رویکرد مردم به اصولگرایان بارها به اثبات رسیده است، پس چگونه باید «سد» پیشروی را «کوتاه» و قابل عبور کرد؟ چاره کار و شرایط مورد نیاز برای عبور از این سد را - با عرض پوزش- نامزدهای اصولگرا برای مدعیان اصلاحات فراهم آورده و سخاوتمندانه!- بخوانید با بیتوجهی غیرقابل توجیه- در اختیار آنها قرار دادهاند و آن، تعدد و حضور چند نامزد اصولگرا در صحنه است.
چرا و با کدام توجیه منطقی، شرعی و انقلابی صورت مسئله را از حالت «چندکاندیدایی» به تککاندیدا تغییر نمیدهید؟ آیا حضور پررأی یک نامزد اصولگرا، بر پراکندگی آراء اصولگرایان ترجیح ندارد؟!
اصولگرایان ترجیح ندارد؟!