سه شنبه ۲۵ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 14 May 2024
 
۱

ریل‎گذاری جدید یا سردرگمی سیاسی

نقدی بر اصول‎گرایی مدیران سینمایی در دولت دهم
يکشنبه ۵ خرداد ۱۳۹۲ ساعت ۰۹:۲۸
کد مطلب: 288851
حدود هشت سال پیش تیتر بزرگی روی یکی از مجله‎‎های داخلی هیأت اسلامی هنرمندان با مسئولیت جواد شمقدری نظر را جلب می‎کرد و آن تیتر این بود «ریل‎گذاری جدید برای سینما!»؛ آن موقع هنوز این مسأله فراگیر و رسانه‎ای نشده بود و در واقع یک سر فصل یا ایده برای مدیریت جدید سینمایی به حساب می‎آمد. اما تنها چیزی که مشخص بود تفکری به ظاهر جدید در ساختار سینمایی کشور به‎نظر می‎رسد که باید آغاز به‎کار می‎کرد.
ریل‎گذاری جدید یا سردرگمی سیاسی
گروه سیاسی جهان نيوز ـ سید سعید هاشم‎زاده: حال هشت سال از این ریل‎گذاری جدید در سینمای ایران می‎گذرد، اما واقع‎گرایانه‎تر این است که این ریل‎گذاری را در چهار سال اخیر مورد تحلیل و کاوش قرار دهیم، زیرا حامیان این ریل‎گذاری تنها چهار سال است که در مسند قدرت و نفوذ در سینما رسیده‎اند و قبل از آن به فکر ایده‎پردازی برای آن بودند. این مقاله سعی دارد تا چگونگی این ریل‎گذاری را شرح داده و آسیب‎شناسی کرده و سپس به نقد این شکل ساختاری و اتفاقات پیرامون آن‎که حاصل این شکل مدیریتی است بپردازد.

اهداف اصول‎گرایانه برای ریل‎گذاری جدید

پس از دولت اصلاحات و به قدرت رسیدن جریان اصول‎گرایی، پر واضح بود که این‎رویه در سینما نیز تبلور یابد و انعکاس‎‎های خود را نشان دهد. از همان روز‎های نخست دولت اصول‎گرا (یعنی سال ۸۴) انتخاب چهره‎‎های اصول‎گرا برای ساختاری جدید در شاکله مدیریت و تولید سینما آغاز شد و این چهره‎‎ها روز به روز به محافل و مدیریت درجه اول نهاد‎های سینمایی راه یافتند و وارد قرارداد‎های فکری در تولید و مدیریت آثار سینمایی شدند. از چهره‎‎های نظریه‎پرداز می‎توان از مجید شاه‎حسینی، نادر طالب‎زاده و حسن عباسی نام برد و از مدیران می‎توان به صفارهرندی و جواد شمقدری اشاره کرد؛ جمع تمامی این مدیران و سینماگران به‎عنوان شاخص‎‎های اصول‎گرایی در حوزه سینما و فرهنگ چند هدف را برای این ریل‎گذاری تعیین می‎کردند که در رأس آن این شاخص قرار داشت که سینمای ایران باید آینه انقلاب اسلامی باشد و سینمایی انقلابی شکل گیرد. در این مفهوم‎سازی که حال برای خود ساختاری کلان شده است، هنوز مشخص نیست که سینمای انقلابی چه تعریفی دارد؛ اما پر واضح است که خط مشترک این تعریف، سینمایی ایدئولوژیک است که آرمان‎‎های انقلاب در آن تبلور یابد. دومین بحث سینمای دوره اصول‎گرا نیز توجه به دفاع مقدس بود که به زعم تمامی این چهره‎‎ها لازمه پرداخت به آن در راستای موضوع قبلی بود. این دو نوع سینما در دوره اصلاحات به زعم مدیران اصول‎گرا فراموش شده بود و جایش را به سینمای بدنه و غیره داده بود و در نهایت هدف، پر رنگ کردن این دو موضوع در ساختار سینمایی جدید شد.

ایده‎پردازی یا مخالفت

چهار سال نخست دولت اصول‎گرا هنوز پرداخت به این اهداف انجام نشده بود، زیرا در طی چهار سال چنین اهداف کلانی هرگز قابل اجرا به شکل تمام و کمال نبود. از سال ۸۸ جواد شمقدری سکان‎دار سینمای ایران شد و نخستین واکنش‎هایش به خانه سینما به مرحله عمل در آمد و طرح بسته‎شدن خانه سینما کلید خورد. جدا از درست یا اشتباه بودن این فشار‎ها که در نهایت به بسته شدن خانه سینما انجامید، سؤال بزرگ این بود که آرمان‎‎ها و اهداف اصول‎گرایان در سینما، بسته شدن خانه سینما را مدنظر این جریان قرار داده یا توقف این نهاد صنفی را در راستای اعتلا به هنر انقلاب و دفاع مقدس می‎پنداشت؟! در واقع تنها مکان به‎جامانده از دولت اصلاح‎طلب، خانه سینما به حساب می‎آمد که این تناقض را به‎وجود آورده بود که فشار به این نهاد صنفی در واقع مخالفت با ساختار سینمایی است که در دولت اصلاحات وجود داشت، نه این‎که در راستای اهداف واقعی اصول‎گرایان باشد. بیشتر به‎نظر می‎رسید که مدیریت شمقدری می‎خواهد یک انشعاب و یک ساختار موازی شکل دهد که نه در برابر یا در کنار انشعابات و تفکرات دیگر، بلکه یکه تاز عرصه سینمایی باشد. اما ایده‎پردازی شکل نگرفته بود و در واقع تمامی این ساختار جدید اعم از فشار و جلوگیری از تولید برخی آثار، در واقع مخالفت با مدیریت قبلی و عناصر آن بود نه آن‎که نگاه جدید و اصولی وارد ساختار شده باشد.

آغاز سردرگمی‎‎ها و محافظه‎کاری

در حالی‎که مدیریت سازمان سینمایی به افرادی که از روی تعهد و نه تخصص مشغول فعالیت بودند امید بسته بود و مدیریت‎‎های عرصه‎‎های گوناگون سینمایی را به آن‎ها سپرده بود تا جریان ریل‎گذاری تکمیل شود، از سوی دیگر دست به اقداماتی عجیب زد. چند فیلم که در دوره‎‎های پیشین به محاق رفته بودند را آزاد کرد تا شعار آزادی سر دهد و در نقطه مقابل خود برای اثبات قدرت و جایگاه از اکران بسیاری از فیلم‎‎ها جلوگیری کرد؛ «به رنگ ارغوان» و «هیچ» شاهد مثالی برای این ویژگی‎‎های عجیب و غریب هستند که هر دو آن‎ها نیز اکران
جریانی که شاید در آغاز، گفتمان فراموش شده‎ای را به سینما بازگرداند، اما با قدرت‎نمایی، سیاست‎کاری و بر هم زدن ساختار‎های صنفی و نه اصلاح آن، ثمره‎ای جز انشعاب نداشت. در صورتی‌که سینما به بنیادی محکم و مدیریتی در حوزه کلان احتیاج داشت
شدند و مورد استقبال قرار گرفتند. البته این ویژگی‎‎ها در دولت‎‎های پیشین نیز به چشم می‎خورد، فیلم‎های «اجاره‎نشین‎ها»، «آدم برفی» و «بانو» در سال‎‎های دور این تجارب را در سینمای ایران از سر گذرانده بودند، اما هرچه بود در سینمای امروز که داعیه انسجام سیستماتیک و بیش از پیش ایدوئولوژیک را داشت، این نگرش‎‎های متناقض عجیب به‎نظر می‎رسید.

از دل همین جریان و نگره‎‎ها نیز دو مسأله غیرمنتظره به‎وجود آمد که بزرگ‎ترین محصولات اشتباه سینمای اصول‎گرا را رقم زد. مدیریت سینمایی اصول‎گرایان دو تکه شد و جریانی اعتقاد داشتند که مدیریت سینمایی فعلی سعی بر «مماشات» و «باج دهی» دارد و به ارزش‎‎ها و اهداف تعیین شده پایبند نیست. این جریان در واقع یک گفتمان درون حزبی بود که به جریانی مخالف و انتقادی تبدیل شد و نزاع میان این دو جریان بالا گرفت. در حالی‎که مدیریت با نهاد‎ها و اصناف خانه سینمایی سر جنگ داشت نزاع با خودی‎‎ها هم افزوده شد و مسأله را پیچیده‎تر کرد.

رفتار‎های شخصی مدیریت سینمایی اما به همین مسائل محدود نشد و نبود قوانین مکتوب و معین منجر شد تا دومین اشتباه نیز به وقوع بپیوندد و فیلم‎سازانی از روی مماشات بزرگ جلوه کنند. فیلم‎سازی چون عبدالرضا کاهانی محصول همین مماشات و تناقضات است. از سویی برای فیلم‎‎هایی چون «هیچ»، «اسب حیوان نجیبی است» و «بی‎خود و بی‎جهت» پروانه ساخت و نمایش دریافت می‎‎کنند، از سویی پس از ساخت تمامی این آثار از نمایش آن‎ها جلوگیری می‎شود و باز پس از کش و قوسی کوتاه مدت، هر سه این فیلم‎‎ها در بخش‎‎های جنبی جشنواره اکران، و سپس به اکران عمومی گذاشته می‎شوند. در حالی‎که می‎توان تمام این سردرگمی‎‎ها را محصول یک محافظه‎کاری جلوه داد، اما نباید از این مسأله گذشت که مدیریت سینمایی هدفی نامشخص و مبهم را دنبال ‎کرده است. این مدیریت از سویی می‎خواهد جریان‎سازی کند و از سوی دیگر نیز نمی‎خواهد چهره‎‎های جریان مخالف را بپذیرد از این رو با سیاست «یکی به نعل و یکی به میخ» در واقع قصد دارد تا هر دو هدف را دنبال کند، اما در واقع امر دنبال کردن این سیاست دور شدن از اهداف آرمانی را به‎دنبال داشت و همین امر موجب انشعاب در سینمای مورد هدف اصول‎گرایان شد.

نزاع فراگیر؛ رونمایی از جریانی عقیم

در حالی‎ اسامی فیلم‎سازانی برجسته می‎شد که مدیریت سینمایی با آن‎ها مخالفت می‎کرد اما در مجموع در همین کش‎وقوس نام آن‎ها بر سر زبان‎ها می‎افتاد. از سوی دیگر جشنواره‎‎هایی چون عمار و جایزه گفتمان انقلاب اسلامی شکل گرفت و گروهی از نظریه‎پردازان اصول‎گرا از جریان مدیریت فعلی فاصله گرفتند؛ نوروز ۹۱ انشعاب را فراگیرتر کرد و نزاع را گسترش داد. حوزه هنری دیگر نهادی بود که جدا از تمامی نهاد‎های نام برده شده، اعلام موجودیت کرد و سنگ انقلاب و ارزش‎‎ها را به سینه زد. جریان اصول‎گرایی سینما سه تکه شد و دیگر وحدت‎پذیر نبود و هیچ‎کدام از جریان‎های سه‎گانه زیر بار آرمان‎‎های دیگری نمی‎رفتند. مذاکره‎‎ها شکل گرفت، اما مشخص شد که هدف‎گذاری‎‎ها عقیم مانده است.

در حالی‎که قرار بود زیر چتر جریان اصول‎گرایی، سینما برای هنرمندان مسلمان ریل‎گذاری جدیدی صورت دهد تا به اصطلاح ساختاری نو پیدا کنند، با این سه تکه شدن دیگر امیدی به تحقق اهداف این جریان در سینما نبود. حوزه هنری به‎عنوان مدافع آرمان‎‎های انقلاب اسلامی از یک سو و جریان گفتمان انقلاب اسلامی یا همان جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی از سوی دیگر مرز این گسست‎‎ها را مشخص می‎کردند و عقیم بودن مدیریت سینمایی نیز که چنین گسست‎‎هایی را به‎وجود آورده بود، آن را تکمیل کرد.

در نهایت باید سینمای اصول‎گرایان را تنها سینمایی آرمان‎گرا و ایده‎الیستی نام نهاد که تنها در تئوری تحقق یافته و در عرصه اجرا، تولید و نمود شکست خورده است. جریانی که شاید در آغاز، گفتمان فراموش شده‎ای را به سینما بازگرداند، اما با قدرت‎نمایی، سیاست‎کاری و بر هم زدن ساختار‎های صنفی و نه اصلاح آن، ثمره‎ای جز انشعاب نداشت. در صورتی‎که سینما به بنیادی محکم و مدیریتی کلان احتیاج داشت، مدیریت‎‎های شخصی که به درگیری با اشخاص نیز رسیده بود جز بزرگ کردن نام مخالفان و بر هم زدن منطق گفت‎وگو ثمره‎ای در پی‎نداشت تا با آن بتواند از خود دفاع کند. شاهکار پایانی این جریان بی‎شک ادعایی بود که برای جلوه دادن قدرت خود مطرح شد و آن چیزی نبود جز مسأله اسکار و لابی با آمریکایی‎‎ها به فرمان رئیس‎جمهوری. این قبیل ادعا‎ها باز هم نوعی قدرت‎نمایی شخصی است که جز کوچک کردن‎ شأن و مقام سینمایی ایران (به مثابه یک ساختار که از آغاز انقلاب تا‎کنون شکل منظم یافته است) نتیجه دیگری در بر نخواهد داشت.

منبع: هفته‌نامه پنجره
نام شما

آدرس ايميل شما
برای ارتقای فرهنگ نقد و انتقاد و کمک به پیشرفت فرهنگ و اخلاق جامعه، تلاش کنیم به جای توهین و تمسخر دیگران، نظرات و استدلال هایمان را در رد یا قبول مطالب عنوان کنیم.
نظر شما *