شنبه ۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 27 Apr 2024
 
۶
۱
ده نمکی: چرا حرف آقا در مورد بد حجاب‌ها سانسور شد؟

این جشنواره خانه سینماست نه فجر/ آقا گفت این یعنی استقلال/ به حاتمی‌کیا مدیونم

شنبه ۱۹ اسفند ۱۳۹۱ ساعت ۱۰:۴۸
کد مطلب: 275875
این مساله آنقدر پیش رفته است که داور جشنواره فجر می‌آید و با افتخار می‌گوید ما به محتوا کار نداشتیم، فرم فیلم را دقت کردیم و به فرم جایزه دادیم. اینکه دیگر اسمش جشنواره فیلم فجر نیست؛ اسمش جشنواره خانه سینما است. آنها حق دارند که بگویند ما همچنین کاری کردیم. متاسفانه بچه‌های خودمان هم دارند به آن سمت می‌روند.
این جشنواره خانه سینماست نه فجر/ آقا گفت این یعنی استقلال/ به حاتمی‌کیا مدیونم
به گزارش جهان نيوز،‌ روزنامه‌نگار مشهور دهه هفتاد و فیلمساز مشهور دهه هشتاد از آخرین اثر رسانه‌ای‌اش به شدت دفاع می‌کند. ده‌نمکی معتقد است «رسوایی» رفتن به سراغ فطرت مشترک آدم‌هاست، چیزی که سال‌هاست فراموش شده.

تماشای ردیف‌های صف کشیده کتاب‌های سروش و شریعتی، اتفاق معمولی در دفتر آدمی به نام «مسعود ده نمکی» با همه پیش‌زمینه‌های فکری و حواشی پیرامون او نیست.

اوایل دهه هفتاد، درست در اوج تنش‎های سیاسی بعد از جنگ مسعود ده‏‌نمکی که ظاهرا از گروهی تحت عنوان انصار حزب‏‌الله که به‏‌صورت رسمی فعالیت می‎کردند، به‎دلیل اختلافات عدیده جدا شده بود با یک تیم آماتور و حداقل امکانات در طبقه سوم پاساژ معروف «مهستان» اولین شماره هفته‌‏نامه «شلمچه» را بیرون داد. همه کسانی که تاریخ ژورنالیسم در ایران را خواهند نوشت ناگریز از اشاره به نامی به نام ده‌نمکی در تاریخ روزنامه‌نگاری ایرانی هستند، ده‌نمکی فصل جدیدی در روزنامه‌نگاری به سبک ایرانی آغاز کرد.

حالا با گذشت تقریبا پانزده سال از آن روزگار، روزگاری که ده‌نمکی پرتیراژترین هفته‌نامه غیرورزشی کشور را منتشر می‌کرد، او ‎ فیلم‏ساز مشهوری ‎‎شده است که فیلم‌هایش پرفروش‌ترین فیلم‌های تاریخ سینمای ایران اند.در حالی که ده‌نمکی هیچ‏گاه به گذشته‏‌اش پشت نکرده است، اگر چه حالا دیگر کتاب‌های سروش و شریعتی و گنجی جای خودشان را از نقادی تند و تیز او بر روی جلد مجلاتش به کتابخانه شخصی‌اش داده‌اند.
 
دهنمکی اما در حال پیر شدن است. اگر 13 سال پیش در جریان ماجرای کوی دانشگاه او را متهم کردند که در آنجا حضور داشته است و او به رندی جواب داد" که اگر او آنجا بود نمی‌"گذاشت، ماجرا سه روز طول بکشد" و چهار سال پیش هم که به او سیمرغ جشنواره فجر را ندادند میکروفن را گرفت و فریاد کشید که " نه مرغ می خواهم و نه سیمرغ"؛ حالا ده نمکی ترجیح می‌دهد در مراسم اختتامیه جشنواره و جایزه سینمایی که فیلم او را تحویل نگرفتند دیگر شرکت نکند. حالا دیگر ده نمکی وقتی سوالی از او می‌پرسیم کمی با کلمات ابتدای جملاتش بازی می‌:کند تا فکری هم کرده باشد و حرفی را حساب نشده نزند. هر چند که دهنمکی همچنان رک و صریح و بیگانه با چیزی به نام «محافظه‌ کاری» خودش را درست در وسط یک جنگ می‌بیند، جنگ بیست ساله او: «جنگ فقر و غنا»
 
پیشنهاد می‌‌کنم نقادی صریح و قابل توجه ده نمکی از جریان نقدنویسی و توجه به سینمای جریان حزب‌اللهی و متعهد را در انتهای مصاحبه اش با تسنیم از دست ندهید. بخشی از سخنان ده نمکی به شرح زیر است:
 
-  «فقر و فحشا» در زمانی ساخته شد که قرار بود نوعی الگوی توسعه در کشور جاری شود. الگویی که طبق  تعریف لیبرال‌ها و تکنوکرات‌ها قرار بود ما فرمول اقتصادی اش را بگیریم و به اقتضائات فرهنگی اش تن ندهیم .این بحث کلانی بود که تا همین الان هم حل نشده است. من واقعا معتقد بودم که  کسی که به لیبرالیسم تن داد  دیگر راه فراری از الگوی فرهنگی این ایدئولوژی ندارد که اتفاقا مباحث فرهنگی ذیل لیبرالیسم اقتصادی قرار می گیرد. مثلا جامعه ای را که تا دیروز به مصرف کم  و قناعت دعوت می کردیم حالا به یکباره به تشویق  مصرف بیشتر فراخواندیم و چه عارضه ‌های فرهنگی و اقتصادی که در جامعه آن زمان اتفاق نیفتاد.

- من ابایی ندارم از این که در «کدام استقلال،کدام پیروزی» کفش پاره هواداران را در کنار کفش چند صد هزار تومانی بازیکن ها قرار بدهم  و ابایی ندارم از اینکه طبقه فرودست را در کنار طبقه نو کیسه قرار دهم در «دارا و ندار» و همین طور بقیه آثارم. این رسالت من در سینماست.
 
- والا به خدا روش برخورد بچه های دهه 60 هم همین الان بیشتر جواب می‌دهد. بچه‌های آن موقع اگر موردی این چنینی بهشان می‌خورد بدبخت می‌شدند؛ چون مجبور می‌شدند خرج ازدواجش را هم تهیه کنند؛ دنبال جهیزیه‌اش می‌رفتند، طرف را معرفی می کردند به امام جماعت مسجد، امام جماعت وام برایش جور می‌کرد و خلاصه طرف را یک جورهایی جذب دین هم می‌کردند. این جوری نبود که مثل الان فقط به عنوان متهم به طرف نگاه کنند، نتیجه‌اش این می‌شد که به جای اینکه طرف برود گوشه زندان، می رفت سر خانه و زندگی خودش.

- حتی شما نگاه کنید چگونه با این روش های تربیتی که اقا اخیرا در مشهد درباره آدم های بدحجاب گفتند برخورد شد. این حرفها به نظرم خیلی مهم بود. آقا حرف‌های صریحی در مورد برخورد با بدحجاب‌ها کفتند که متاسفانه اصلا آن طوری که شایسته‌اش بود انعکاس داده نشد. اگر آقا برعکسش را می‌گفت آن وقت می‌دیدید که چگونه این حرف در رسانه‌ها پررنگ می‌شد. آن شعری که آقا در آن دیدار خواندند، همان شعر معروف  شیخی به زنی فاحشه گفتا مستی...  واقعا چرا در رسانه‌های ما سانسور شد؟ تلویزیون هم این را پخش نکرد.

- من اگر می خواستم به سمت پیچیدگی ها و اقتضائات خاص سینما بروم حتما روحانی را جوان انتخاب می‌کردم. یک جوان نورانی و خوش سیما. اما از همه اینها پرهیز کردم و پیرمردی را  آوردم که در کل فیلم یک بار هم به مخاطبش نگاه نمی‌کند و حتی اگر صورتش هم بالاست چشمانش پایین است. در بخشی از فیلم(رسوایی) حاج یوسف به دخترها می‌گوید که اگر خدا قبول کند من حاج اقای شما هم هستم. و می‌گوید که هرجا که گوشی باشد برای حرف زدن منبر ما هم همان جا بر پاست. این را ما دقیقا در عرفا و علمای قدیم‌مان داشتیم. در محرم از خیابان رد می شده است و لات ها بهش گیر داده‌اند که حاج اقا بیا برای ما روضه بخون و حاج اقا می‌گوید منبر ندارم.آن لات مشروب خورده می‌گوید من  دولا می‌شوم و منبر تو می شوم ،بیا بشین روی کمر من روضه بخوان. می‌خواند و اینها هم گریه می‌کنند و امثال رسول ترک می شوند.

- حالا شما می‌خواهید همین را بکنید سینما. حاج اقای قوام پول منبر و روضه‌اش را می‌دهد به یک زن بدنام که این دهه را گناه نکن. من حتی بدتر از این را هم شنیده‌ام که بلند می‌شود و می‌رود «شهرنو» و به دختری که مریض بوده است و گریه می کرده است پول می‌دهد. اینها می خواهد بشود سینما. غرب اگر اینها را داشته باشد ازش رمان‌ها و فیلم‌هایی درمی‌آورد که دنیا را می‌گیرد. ما آمده‌ایم برای زدن همین حرف‌ها. و نکته‌اش غالب شدن حرف ما بر اقتضائات سینماست. این که ما بتوانیم بر این تکنیک فائق شویم و حرف‌مان را بزنیم.

- خیلی از آقایان متوجه نیستند که چیزی که مثلا از روحانیت تعریف می‌کنند روحانیتی سکولار و به دور از مردم است، روحانیتی که دینی فردی دارد و کاری به جامعه‌اش ندارد و گلیم خودش را از آب بیرون می‌کشد، مفاهیمی کاملا انتزاعی از دین در این سالها به نام سینمای دینی رواج یافته است؛کوری که می خواهد شفا بگیرد و یکی که می‌خواهد مکه برود  و همین حرف‌ها. در حالی که رسالت دین در زمانه ما نسبت به مردم اینها نیست. دین باید ارشاد و هدایت مردم را بر عهده بگیرد و در زندگی مردم مستقیم ورود کند. روحانی فیلم ما یک روحانی سکولار نیست روحانی‌ای است که جنگش را رفته است، در خانه اش عکس امام هست و قرار هم نیست شعار بدهد و داد بزند.از این جور سوء تفاهم‌ها نسبت به فیلم  زیاد است. من از دوستان می‌خواهم که  فیلم را دقیق ببیند.

- ما  یک کفش قرمز در فیلم گذاشتیم، فریادها بلند شد که برای دهنمکی هدف وسیله را توجیه می‌کند و اسلام از دست رفته است. من فکر می‌کنم آن چیزی که الان  خطر است در حوزه تولید و  کار سینمایی این است که این بچه ها  دارند به سمت فیلم منتقد پسند می‌روند. بچه‌مسلمان‌های ما در حوزه تولید ورود پیدا می‌کنند اما برای اینکه  به رسمیت شناخته شوند در دام آنها می‌افتند و فیلم‌هایی می‌سازند که با معیارهای آنها سینماست. در حالی که این در سینمای ما امروز ما دو قطب مخالف است. فیلمی که منقد پسند است را مردم نمی‌پسندند و فیلمی که مردم بپسندند را منتقدان نمی‌پسندند.

- اگر هم یک زمانی فیلمی مثل «جدایی نادر از سیمین» هم منتقدها را جذب کرد و هم فروش خوبی داشت؛ هم همه ‌می‌دانیم که به خاطر دو قطبی کردن ماجرا است وگرنه در خوشبینانه‌ترین حالت ممکن بود در اکران به اندازه «درباره ‌الی» به آن توجه شود.در حوزه نقد هم ما فکر می‌کنیم هر وقت که شبیه آنها حرف زدیم منتقد شدیم. هر وقت شبیه منتقدان آن‌وری حرف زدیم، هر وقت آنها نقدهای ما را به رسمیت شناختد نقد کرده‌ایم. هر زمانی که رفرنس‌ها و کدهایی که دادیم رفت آن طرف ما شدیم منتقد. شما نقدهای بچه حزب‌اللهی‌ها را ببینید اکثرشان فرمی شده است و به محتوا کاری ندارند. 

- این مساله آنقدر پیش رفته است که  داور جشنواره فجر می‌آید و با افتخار می‌گوید ما به محتوا کار نداشتیم، فرم فیلم را دقت کردیم و به فرم جایزه دادیم.  اینکه دیگر اسمش جشنواره فیلم فجر نیست؛ اسمش جشنواره خانه سینما است. آنها حق دارند که  بگویند ما همچنین کاری کردیم. متاسفانه بچه‌های خودمان هم دارند به آن سمت می‌روند. آنهایی که این جور فیلم‌ها را می‌سازند حامیان خودشان را دارند، اما ما که داریم بر خلاف جریان آب سینما فیلم می‌سازیم آنهایی که باید از ما حمایت کنند اتفاقا همان‌ها بیشتر ما را می‌کوبند.

- من از همان اول می‌گفتم که مردم اگر می‌دانستند که بچه حزب‌اللهی ها چه می‌گویند هیچ وقت آنها را مقابل خودشان احساس نمی‌کردند. اتفاقا وقتی نگاه کنید می‌بینید نقدهای بچه حزب‌اللهی‌ها از حکومت و مسئولین و مردم خیلی رک‌تر و عمیق‌تر است. چرا اجازه دهیم این  تریبون نقد برای  معاند نظام باشد خودمان دستمان می‌گیریم که خودمان بلدیم کجا ببریمش و نقد درون گفتمانیش کنیم. وقتی که نقد،درون گفتمانی می‌شود نظام هم استقبال می‌کند، مردم هم استقبال می‌کنند و بیشتر هم نتیجه می‌دهد و فقط دو قشر این وسط متضرر می‌شود. یکی ضدانقلاب که خلع سلاح می‌شود و ابزار نقد از دستش بیرون می‌اید یکی هم اپوزیسیون داخل که کاسب است و حالا احساس می‌کند خودش باید در این موضع قرار بگیرد.

- من متوجه نمی‌شوم که چه طور ممکن است که  یکسری از همین بچه‌ حزب اللهی ها وقتی که آقا مستقیما به آنها می گوید که مصداقی وارد انتخابات نشوند با وجود نفی صریح آقا لیست می‌دهند. من حتما با این بچه‌ها نگاهم فرق می‌کند. من وقتی بفهمم که آقا نظرش را صریح درباره موضوعی اعلام کرده است حتی اگر نگاهم هم آن نگاه نباشد دیگر سکوت می‌کنم. ولی آنها اینگونه نیستند، آقا فلان فیلم را صراحتا اسم می‌برد و آنها هجمه به فیلم را همچنان ادامه می‌دهند.

- نمی‌توانم یکسری حرف‌ها را بزنم. اما اتفاقی که در جشنواره برای من افتاد نهایتا اتفاق خوبی برایم شد. من فهمیدم که اتفاقا دارم درست می روم و هویتم مستقل مانده است. این حرفی است که آقا، زمان شلمچه به من گفتند. زمانی که نشریه شلمچه تعطیل شده بود من خیلی ناراحت بودم، هیچ کس از من حمایت نکرد؛ آن طرفی‌ها که روزنامه‌ام را بسته بودند و این طرفی‌ها هم سکوت کرده بودند. من آن زمان به آقا گفتم که فلان مداح بالای منبر می‌گوید که خواندن فلان نشریه حرام است. فلان آدم چپی این را می‌گوید و فلان آدم راستی هم نشریه را می‌زند. که آقا گفت: این خیلی خوب است این یعنی استقلال. اگر دیدی فقط یک جناح دارد فحش می‌دهد بدان وابسته‌ای و گرایش داری به جریانی. اما من همین را می‌خواهم، همین  نگاه آرمان‌گرایانه به اصول و مبانی انقلاب بدون رودربایستی از هیچ کسی.آقا گفتند که  من این را می‌پسندم.

- خودتان خوب می‌دانید که فقط کافی بود برای یکی از دوستان همچین اتفاقی بیفتد، آدم و عالم را پر می‌کردند. اما من هیچ وقت  حرفش را نزدم و جالب اینجاست که آنها برعکس چنین مضمونی را نیز علیه من استفاده کردند. من حتما باید این حرف‌ها را بزنم و هشدار بدهم که در همین برنامه شبکه چهار جشنواره می‌نشینند و از گفتمان آقا علیه خود سینمای مطلوب آقا استفاده می‌کنند و بعد با بچه‌هایی که متعلق به سینمای انقلاب هستند این طور برخورد می‌کنند، این طور بی‌رحمانه. این دقیقا آن چیزی است که آدم‌ها را هل می‌دهد به آن طرف. هرچقدر دافعه بچه‌ مسلمان‌ها  بیشتر باشد آنوری‌ها هم جاذبه‌شان بیشتر می‌شود. هر جا که آنها نشستند و خودی ها را زدند آنوری‌ها آن آدم را گرفتند و بردند.

- من به حاتمی‌کیا به خاطر حمایت‌هایش از اخراجی‌های یک تا به حال و همین طور به خاطر حمایت‌های معنوی‌اش و علاوه بر آن نگاه نقادانه درستش به فیلم ‌هایم مدیونم. «من علمنی‌ حرفا فقد صیرنی عبدا» من به این حرف کاملا اعتقاد دارم و دوست دارم که همیشه یادی از حاتمی‌کیا در فیلم‌هایم داشته باشم به همین خاطر در رسوایی هم نام او را آوردم و فکر می‌کنم سینمای ایران باید دین خودش را به او بپردازد.
نام شما

آدرس ايميل شما
برای ارتقای فرهنگ نقد و انتقاد و کمک به پیشرفت فرهنگ و اخلاق جامعه، تلاش کنیم به جای توهین و تمسخر دیگران، نظرات و استدلال هایمان را در رد یا قبول مطالب عنوان کنیم.
نظر شما *


سيد
مرسي ده نمكي عزيز. از حاتمي كيا هم ممنونم