قرصهای سیانور را که از کمیته مشترک داده شده بود به آنها دادیم و گفتیم قرص مسکن است، بخورید!
گروه تاریخ جهان نیوز: مشی ساواک را میتوان رویکرد حقیقی رژیم شاه در برابر مخالفانش فرض کرد. فضای رعب و وحشت از دستگاه امنیتی کشور، قدرت هرگونه اظهارنظری را از مردم سلب میکرد.
شاه هم خوب میدانست که این اخبار شکنجههای مخوف رژیم بود که بیش از هر چیزی رعب و وحشت را در جامعه حاکم میکرد و باعث امتناع مردم از سخن گفتن درباره او میشد.
«تهرانی» و «آرش» دو نفر از شکنجهگران شاخص ساواک پس از دستگیری به عنوان بلندگوی افشاگری جنایات این سازمان، پرده از بسیاری از حوادث هولناک برداشتند.
در ادامه نگاهی به گفتههای آنانخواهیم داشت؛ دو نفری که در قساوت و بیرحمی گوی سبقت را از دیگران ربوده بودند و کمتر زندانی سیاسی بود که طعم شکنجههایشان را نچشیده باشد.
در بخشی از کتاب «شکنجهگران میگویند» منتشر شده توسط موزه عبرت ایران آمده است:
تهرانی در به شهادت رساندن بسیاری از مبارزان نقش داشت. برای نمونه در مورد شهادت چند نفر به نامهای سعید کُرد قراچورلو، محمود وحیدی و محمدرضا کلانتری میگوید: پس از اینکه لباسهای این سه نفر را تنشان کردیم سوار آمبولانسی ... کردیم. ماشین را پشت زندان اوین جایی که برای تمرین تیراندازی از آن استفاده میشد، نگهداشتیم ... پس ما سه نفر (تهرانی، ازغندی و سجدهای) به کثیفترین جنایت دست زدیم و قرصهای سیانور را که توسط سجدهای از کمیته مشترک داده شده بود به آنها دادیم و گفتیم قرص مسکن است، بخورید!
او در ادامه اینگونه پرده از این جنایت هولناک برمیدارد: آنها هم بدون اینکه سوالی کنند یا اعتراضی داشته باشند، قرصها را خوردند. قوطی قرصها را دادیم. درب عقب ماشین را بستیم و دیگر جرات نگاه کردن به آنها را نداشتیم و بعد از این کار، من رانندگی آمبولانس را به عهده گرفتم. ازغندی هم دنبال من میآمد با هم رفتیم بیمارستان شهربانی و جنازههایشان را تحویل سردخانه دادیم. دو نفر از بهشت زهرا آمدند و من خودم دیدم اینها را گذاشتند توی آمبولانس و بردند.
50سال ترکتازی این خانواده نحس دست نشانده دشمنان اسلام و انسانیت مشحون از جنایت و خیانت و آأمکشی و غارت و دزدی بوده . بعد یه مشت نفهم بی مغز که حتی به خودشون زحمت مطالعه چند خط از کتب مربوط به حقایق دوران نحس سلطنت این پدر و پسر ملعون را نمیدهند دهنشون رو باز میکنن و شعار میدن
هفت منطقه از ایران در دوره منحوس پهلوی از ایران جدا شده و بدون جنگ به بیگانگان تقدیم شد که یک نمونه آن منطقه ای در افغانستان به نام دشت نامید بود که مساحت آن حدود هفت برابر کشور سنگاپور بود.