سه شنبه ۲۵ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 14 May 2024
 
۲

جایی که خدا محافظ حاج قاسم را نگاه می‌کرد

جمعه ۱۲ آبان ۱۴۰۲ ساعت ۲۱:۰۲
کد مطلب: 856944
مجلس مردانه و زنانه اش جدا بود. هر کداممان به یک سمت رفتیم. اولین بار بود که می‌رفتم آن جا. حاج حسین یکتا خیلی شیوا و دلنشین سخنرانی کرد.
جایی که خدا محافظ حاج قاسم را نگاه می‌کرد
گروه فرهنگی جهان نيوز: یک روز غروب آمد دنبالم، گفت بیا برویم یک جای خوب. پرسیدم «کجا» گفت: «اینجوری نمی گم. بریم خودت می‌بینی.» رفتیم مزار شهدا.

مجلس مردانه و زنانه اش جدا بود. هر کداممان به یک  سمت رفتیم. اولین بار بود که می‌رفتم آن جا. حاج حسین یکتا خیلی شیوا و دلنشین سخنرانی کرد. در پایان برنامه کمی مداحی هم کرد.

بعد از مراسم، وقتی کنار هم قدم میزدیم، گفت: «اینجا رو خیلی دوست دارم. وقتی اینجام حس می‌کنم خدا نگاهم می‌کنه. انگار بهش نزدیک تر می‌شم.» گفتم: «آره خیلی خوب بود. اما یک چیزش خوب نبود.»

گفت: «چی؟ جات بد بود؟» گفتم «نه، جام خوب بود. ولی دوست داشتم کنار هم بشینیم.» حرف جالبی زد.

گفت: «من فکر می‌کنم چون جدا نشسته بودیم این حس قشنگ به وجود اومد. اگه کنار هم می‌نشستیم با هم می‌گفتیم و می‌خندیدیم و این حس قشنگی رو که الان داریم، دیگه نداشتیم.»

راوی: همسر شهید
برگرفته از کتاب «من محافظ حاج قاسمم»
خاطرات شهید وحید زمانی‌نیا (عضو تیم حفاظتی سردار شهید حاج قاسم سلیمانی)

بیشتر بخوانید:
خاطره زیبا از نوجوانی محافظ جوان حاج قاسم
شهیدی که آدرس بیشتر هیئت‌های تهران را بلد بود
ماجرای طعم چایی که از محافظ حاج قاسم به جا ماند
ماجرای رسمی که محافظ حاج قاسم در پنج شنبه‌ها داشت
ماجرای یک شرط بندی که محافظ حاج قاسم قبول نکرد
ماجرای درگیری ۴۰ درصدی ریه‌های محافظ حاج قاسم
وحید گفت زود برمیگردم/ زود هم برگشت
https://jahannews.com/vdcdo90joyt0kn6.2a2y.html
jahannews.com/vdcdo90joyt0kn6.2a2y.html
نام شما

آدرس ايميل شما
برای ارتقای فرهنگ نقد و انتقاد و کمک به پیشرفت فرهنگ و اخلاق جامعه، تلاش کنیم به جای توهین و تمسخر دیگران، نظرات و استدلال هایمان را در رد یا قبول مطالب عنوان کنیم.
نظر شما *