زمانی که آلمانیها در جبهه غرب (بلژیک و فرانسه) درگیر شدند، نیروهای شوروی هم گام به گام به سوی غرب پیشروی کردند، تا شرق رومانی جلو رفتند و در نواحی اشغالیشان جمهوریهای سوسیالیستی روی کار آوردند.
آلمان نیز رومانی و بلغارستان و مجارستان را گرفت و بر یوگسلاوی و یونان هم مسلط شد و راه گسترش قلمرو شوروی در بالکان را بست. بهار ۱۹۴۱ به پایان میرسید که «هیتلر برای تحقق امیال خویش در منکوب ساختن انگلستان و قطع ریشه خطری که از سمت مشرق متوجه او بود و تصاحب خرمنهای غله اوکراین و چاههای نفت قفقاز» عملیات نظامیاش را ضد شوروی آغاز کرد.
یورش همهجانبه به روسیه که آن را عملیات بارباروسا (به افتخار فردریک بارباروسا شاه ژرمنها در قرن دوازدهم) نامیده بودند ژوئن همان سال در چنین روزی شروع شد و جنگ اروپایی را به جنگی جهانی تبدیل کرد.
دو: اریک هابسبام در «عصر نهایتها» مینویسد که آتش جنگ دوم جهانی با تهاجم هیتلر به شوروی، دوباره، این بار با شدت بیشتری شعله کشید. «تهاجمی چنان بیمعنی که استالین اساسا باور نمیکرد که هیتلر حتی به صرافتش بیفتد، زیرا آلمان را در دو جبهه درگیر میکرد.
اما هیتلر که فاتح سرزمینهای گسترده مشرق با منابعی سرشار و کار اسرا شده بود، منطقا آن را قدم بعدی میدانست. او نیز مانند تمام متخصصان نظامی، به غیر از ژاپنیها، به نحو چشمگیری توانایی مقاومت شوروی را دست کم گرفته بود.
البته این امر با توجه به آشفتگیهای ارتش سرخ که نتیجه پاکسازیهای دهه ۱۹۳۰ بود، وضعیت ظاهری کشور، اثرات عمومی وحشت و ارعاب حاکم و دخالتهای بهشدت نادرست شخص استالین در استراتژیهای نظامی چندان غیر موجه نبود.»
حتی در آغاز، پیشروی آلمانیها برقآسا و موفق بود و برای برخیها چنین به نظر میرسید که روسیه هم مثل فرانسه تسلیم خواهد شد. «سپاهیان آلمان در اوایل اکتبر به حومه شهر مسکو رسیده بودند و شواهدی حاکی است که استالین چند روز روحیه خود را باخته بود و به پذیرش صلح با آلمان میاندیشید.»
اما پیشروی سریع ارتش هیتلر، نتیجهای را که او در انتظارش بود به دنبال نداشت. او و مشاورانش برای عملیاتی سهماهه برنامهریزی کرده بودند اما کار طولانیتر شد. از آن پس «آلمان عملا جنگ را باخته بود، زیرا برای جنگ درازمدت نه مجهز بود و نه تاب ادامه آن را داشت.» بعد هم که زمستان از راه رسید و مهاجمان در استالینگراد زمینگیر شدند.»