فیلم، قصه یاسمین پزشک ایرانی مقیم آلمان است که بعد از سی سال، برای فوت پدرش به ایران برمیگردد.
به گزارش جهان نيوز به نقل از بهمن، «بدون قرار قبلی» فیلمی است به کارگردانی بهروز شعیبی که اگر کارگردانیاش را در فیلم دهلیز و سریال پردهنشینش ندیده باشید، حتما بازی او در سینمایی طلا و مس را به خاطر دارید. کارگردان بازیگری که حالا بعد از بیست سال خاک صحنه خوردن، خودش میگوید تازه میشود گفت کارگردان شدم؛ اینجا میشود با او موافق بود.
فیلم، قصه یاسمین پزشک ایرانی مقیم آلمان است که بعد از سی سال، برای فوت پدرش به ایران برمیگردد. فیلمی که در جشنواره فجر چهلم حضور داشته و برنده سیمرغ صداگذاری و نگاه ملی شده و تقدیرنامه عالی کمیسیون ملی یونسکو – ایران را کسب کرده است.
«بدون قرار قبلی»، داستان بازگشت است، داستان تقابل درونی نژاد باد و خاک.
داستان تلاش برای حال خوب و این دو جمله آخر مضمون دیالوگهایی از فیلم هم هست.
در رفت و آمد فرهنگ و هویت
داستان زندگی نو که اتفاقا با مرگ آغاز میشود و با قبر ادامه مییابد. داستان عشقی که حتی اگر با آن بیگانه باشیم ، جذبش میشویم و بهترینها را برای ما میسازد و تقدیرمان را رقم میزند. داستان مام وطن، مرگ پدر و دلهای گره خورده تمام ایران به خورشید مشهد.
فیلم، ملی است و سعی دارد گوشه ای از ایران ، خراسان بزرگ با تمام تاریخش در معماری و موسیقی و هنر را نمایش دهد . با این حال پیوند با امام رضا و حرم را هم به خوبی ترسیم میکند . به قول یونس شکر خواه، فیلم بین فرهنگ و هویت در رفت و آمد است و چه توصیفی از این بهتر. ایران فرهنگی که عاشقانه از هنرش برای دینش استفاده میکند.
کارگردان هوشمندانه بازیگر ها را وادار به بازی کردن احساس عمیق به حرم و گنبد و بارگاه نمیکند، احساسی که برای هر کدام ما شخصی و خصوصی است. اجازه میدهد برای خود ما بماند و آن را به تصویر نمیکشد. شعیبی دوربینی دارد که پیرنگ زیارت را با تجربیات مخاطب میسازد و محدود به زاویه دید هیچ یک از شخصیت ها نیست. دوربینی که شاید جاهای دیگر لب مرز توریستی شدن میایستد اما در حرم ادب میکند. نه گرفتار فانتزیهای اضافی و بازی های تصویر هوایی و چشم خدایی میشود و نه در کلیشه پرنده حرم میافتد اما همچنان روح ما را به پرواز در میآورد و مثل کبوتران حرم، پرندهای میشود و در اتمسفر حرم ما را به پرواز دعوت میکند با اینکه هنوز روی زمین است.
این فیلم ارتباطی است. یعنی با علوم ارتباطات اجتماعی درگیر است. این ارتباطی بودن هم دلیل مضاعفی بر نمایش تاریخ و هویت ایرانی بود که در دریافت نشان از یونسکو تاثیر داشت. در این سالها که سوشال مدیا جزیی از زندگی روزمره شده، کارگردان ها و نویسندگان هم سعی کردند به بازنمایی ارتباطات انتقالی در فیلم ها بپردازند اما کمتر فیلمی بوده که بتواند از این ارتباطات مجازی، چت و دایرکت و پیام صوتی در راستا و پیشبرد فیلمنامه استفاده کند و اتفاقا تعلیق بسازد و گره گشایی داشته باشد.
اینکه میشود حالا به شعیبی گفت کارگردان، بیشتر از ادب دوربین در حرم و استفاده بهینه از عناصر داستان است. حتی بالاتر از اینکه شعیبی جامعهاش را فهمیده، آسیب شناسی کرده ، حتی راه حل معرفت شناختی ارائه داده است.