بالأخره آمریکا از برجام خارج شد و اظهارات به حق منتقدین برای همه مردم و مسؤولین اثبات شد و آقای روحانی و ظریف و همچنین عراقچی دیدند که در جامعه جهانی، دو دوتا میشود پنج تا.
حال برگردیم به اظهارات ظریف؛ یه خرده بعضیها کفران نعمت کردند و یادشان نبود که
لَئِنْ شَکرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکمْ وَ
لَئِنْ کفَرْتُمْ آن عَذابِی لَشَدِیدٌ (سوره مبارکه ابراهیم علیهالسلام، آیه ۷) بالأخره شکر نعمت باید میکردیم و باید بکنیم...
به نظر میرسید منظور ظریف از کفران نعمت، مربوط به دوران اوباما در ریاست جمهوری آمریکا است که بهصورت مؤدبانه و البته صریح اعلام میکرد که من دشمن ایران و مردم ایران هستم و اگر بتوانم "تغییر رژیم" را هم پیگیری میکنم (اقدامات اوباما درفتنه ۸۸ گویای پیگیری اوباما برای براندازی است).
حال باید از آقای ظریف بپرسیم که دوران اوباما چه فرقی با دوران
ترامپ کرده است که اگر آن دوران به شما انتقاد میکردیم که آمریکا دشمن است، مصداق کفران نعمت بوده و اگر الآن دشمنی آمریکا مقابل ایران توسط ترامپ برهنه و علنی شده است، مصداق عذاب شدید؟
لازم به یادآوری است که آقای ظریف در کتاب خاطرات خود (آقای سفیر) به موضوعی اشاره میکند که نشاندهنده ساختمان فکری و ذهنی ایشان است و همین مسئله باعث شکست در مذاکرات برجام بوده و بر اساس همین تصور خام و غلط است که دوران اوباما، دوران شکر نعمت بوده است.
ظریف در خاطرات خود به کرات درباره دوستی و دشمنی با کشورهای مختلف و نحوه رابطه و مذاکره با این کشورها صحبت کرده است. در قسمتی از خاطرات، مصاحبهکننده سؤالی از ظریف میپرسد که قسمت آخر جواب وی محل تأمل جدی ماست. در این سؤال و جواب آمده است:
«بهطورکلی کار با نمایندگان کدام کشور برای شما جذابتر یا آرامشبخشتر بود؟ اساساً پیش میآمد که با نماینده یک کشور رابطه دوستانهای داشته باشید؟
من نهتنها در آن مقطع، بلکه هیچگاه با نماینده کشوری رابطهای که بتوان آن را صمیمانه نامید نداشتم. کار دیپلماسی بسیار سخت است. در دیپلماسی باید واقعبین باشید و نباید کسی را دوست قلمداد کنید. ضمن اینکه باید در مقابل همه تظاهر به دوستی کنید. زمانی که میخواستند قطعنامه اول هستهای را علیه ایران تصویب کنند، تصویری از من هست که در کنار سفیر انگلیس میخندم. میخواستم به آنها نشان دهم که کاری که میکنند، برای ما آخر دنیا نیست؛ اما این دلیل نمیشود که من او را آدم قابلاعتمادی بدانم یا کارکردن با وی برایم لذتبخش باشد. در دیپلماسی ممکن است کسی از اینکه میتواند کاری در جهت منافع کشورش انجام دهد، لذت ببرد، اما درواقع کار بسیار دشواری در پیش دارد. بهطوریکه نیاز به فکر و سنجش مداوم وجود دارد. بهخصوص در دیپلماسی چندجانبه که باید همزمان با ۱۹۰ کشور کار کرد. در هر بحثی باید حداقل به ۱۵ کشور اصلی از دوستان، مخالفان و رقیبان بیندیشید.
من تلاش میکنم هیچگاه از واژه دشمن استفاده نکنم.»[۱]
اما در قسمتی از خاطرات آقای ظریف، مصاحبهکننده از ایشان درباره امکان برقرار
روابط با آمریکابا حفظ اصول و ارزشها میپرسد که نقل مستقیم این سؤال و جواب از صفحه ۳۵۸ کتاب خاطرات ایشان خالی از لطف نیست:
[۲]
«این امکان منطقی وجود دارد که ما ضمن حفظ اصول و ارزشهایمان، مدل خردمندانهای از گفتوگو و دیالوگ را با تمامی قدرتها از جمله آمریکا و اصولاً غرب داشته باشیم؟
حتماً میشود.
ما اختلافات اساسی با آمریکا و غرب داریم، همانطور که تمام کشورها با یکدیگر اختلافات اساسی دارند، اما این دشمنی نیست، البته ممکن است گروههایی باشند که هنوز نیاز به دشمن دارند، مخصوصاً در آمریکا، برای اینکه بتوانند سیاستهای خودشان را پیش ببرند. آنها دوستان ما نیستند و ما نباید ابزار و مهمات در اختیار آنها بگذاریم.»