در جریان ملی شدن صنعت نفت، چاره نه معامله بود، نه عقبنشینی و انفعال. دکتر مصدق معامله نکرد؛ یعنی پیشنهادات را نپذیرفت، ولی از سوی دیگر، در مقابل کودتا کار دیگری هم نکرد و منفعل عمل کرد و سکوت نمود. به این معنا که تحرکی از خودش نشان نداد. تنها چارهی کار عمیقتر کردن مبارزه با اتکا به نیروی مردم و توان گستردهی روحانیت بود.
شیرازی (اعلی الله مقامه) صورت گرفت.
شاه سعی داشت مظلومنمایی کند. اقدامات شاه در از بین بردن بخشی از انسجام مردمی مؤثر بود. شاه این ترس را در دل مردم ایجاد کرد که اگر من نباشم، ایران از بین میرود و به دامن کمونیست میافتد. همین موضوع در مبارزه، مقداری عزمها را سست کرد.
موضعگیری مقارن با اعلام موجودیت رژیم نامشروع صهیونیستی و به رسمیت شناخته شدنش توسط دولت ساعد و رژیم پهلوی است. این حکایت از عمق و پیشینهی نگاه ضداستعماری ایرانیان و علمای بزرگ دارد. بعدها طی مذاکراتی که میان دکتر مصدق و آیتالله کاشانی برای استیفای حقوق ملت ایران در خصوص مسئلهی نفت صورت میگیرد و دکتر مصدق از حمایت آیتالله کاشانی مطمئن میشود، اعلامیهای از سوی آیتالله کاشانی به مجلس میبرد و قرائت میکند و موضوع ملی شدن نفت را مطرح میکند. پیگیریهای آنها ادامه مییابد تا اینکه ملی شدن صنعت نفت در مجلس به تصویب میرسد. بنابراین در جملهبندی باید بگویم ایرانیها برای استیفای حقوق خود در حوزههای نفتی و برای سد نفوذ اجانب برنامه داشتند؛ اما از این جهت که آیا آنها همهی زوایا و دقایق را بررسی کرده بودند، باید گفت برنامهریزی منسجمی وجود نداشت، زیرا این مسائل قابل پیشبینی نبود.
ببینید که ابعاد کودتای ۱۲۹۹ تا کجاست. یعنی وقتی میخواهند دولت نامشروع اسرائیل را ایجاد کنند، نظر دارند از منابع و ظرفیتهای ایران استفاده کنند. اساساً رضاشاه برای تضمین غارت نفت ایران روی کار آمد. کنسول انگلیس در مشهد، یکی از دلایل کودتا را تضمین غارت نفت ایران مطرح میکند.
صنعت نفت را تأیید میکرد.
در حال حاضر، از رسیدن به این هدف ناتوان است و به همین دلیل، پیشنهادات جدید برای محدود کردن توان ایران ارائه میکند. ولی این بدان معنا نیست که از اهدافش دست برداشته باشد. در آن پیشنهادات هم همینطور بود. آنها میخواستند ارادهی ملی ایرانیان را بشکنند؛ یا با طرح پنجاهـپنجاه یا با طرح شصتـچهل. با این پیشنهادات میخواستند آن اراده را بشکنند.
تظاهرات چند صد هزار نفری راه میانداختند، کشور را بگیرند. زیرا مصدق اصلاً موضعی در برابر کمونیستها و سکولارها اتخاذ نمیکرد.