البته بنا نبود این مسئله پخش شود. یادم هست که همان روز صداوسیما این جمله را پخش کرد. البته از قول بازرگان نگفت، امام فرمود: میگویند اسلام به بنبست رسیده ولیکن اینها خود به بنبست رسیدهاند ولی در دیدار خصوصی این را گفته بود و مسلم به آقای بازرگان گفتند، زیرا کس دیگری در آن دیدار نبود.
امام دادید؟ گفتم:بله. گفت: پولش را هم گرفتید؟ گفتم:بله. گفت: امام گفته این ۱۰۰۰ تومان چیست که در صورتحساب است. ببینید چقدر امام دقیق بود. توضیح دادم که خرج خانه لوله کشی خواهرتان بود، مزد لولهکش است. آقای صانعی همین را برای امام گفت. امام برای من پیغام داد که به فلانی بگو که یا خرج نکن یا اگر برای هر کس خرج کردی باید از خودش بگیری، حتی اگر برای توی احمد یک عدد نان _که آن زمان یک تومان بود_ گرفت، باید از تو بگیرد، نباید در صورتحساب من بنویسد.
امام هم برخلاف همه ملاقاتهایش که روی نیمکت مینشستند و افراد روی زمین مینشستند، به خاطر اینکه اینها فکر نکند امام برای اینها تَره خورد میکند، رفتند پشت پرده روی صندلی نشستند، زیرا اگر امام روی نیمکتش مینشست شاید توقع داشتند امام جلو پایشان بلند شود ولیکن امام برای اینکه هم آنها توقع نداشته باشند و هم این حرکت انجام نشود به پشت پرده رفتند و اینها آمدند و وسط اتاق ایستادند تا امام از پشت پرده آمد و اینها تعظیم و سلام کردند و وقتی امام نشست اینها هم روی صندلی نشستند.
تندی کرده بودند، وقتی خدمت امام آمد به ایشان گفت که پاسدارهایت بد برخورد کردندکه امام به حاج احمد پیغام داد که به آنها بگویید، اگر دشمن من هم به اینجا بیاید حق ندارید کوچکترین بیاحترامی به او کنید، هر کس به اینجا آمد باید احترامش را حفظ کنید، هر کسی میخواهد باشد، اینها مهمان من هستند و لذا فرق نمیکند.