جمعه ۷ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 26 Apr 2024
 
۱

وقتی باربی مث من شد...

شنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۳ ساعت ۱۶:۲۷
کد مطلب: 390574
عروسک باربی رو وقتی کلاس سوم بودم شناختم...
به گزارش جهان، خانم سیدحاجی در گوگل پلاس نوشت:
 عروسک باربی رو وقتی کلاس سوم بودم شناختم...
دست و پاش 90 درجه کج و راست میشد و انگشتای ظریفی داشت..
و این برای من که عاشق چیزهای کوچولو و ظریف (مث خونه کوچیک،ماشین کوچیک) بودم رویا بود...
خونه یکی از دخترهای افه ای فامیل بودیم
که برای آب کردن دل من ، کمد باربی هاشو بهم نشون داد...
باباش وقتی سفرهای دریایی میرفت یکی از اینا رو براش می آورد...
عید اون سال مامانم بعد از اصرار فراوان برام یکی از اونا رو با تمام وسایلش خرید...
اون سال من به تکلیف رسیده بودم و باربی من لباس درست و حسابی نداشت....
مامانم قاطیِ بازی کردن من میشد و میگفت آخه اینکه اینطوری نمیتونه بره بیرون...
و براش یه شلوار و چادر نماز و یه چادر مشکی دوخت با مقنعه....
 
فکر میکنید چی شد؟
زانوهای باربی ام شکست....
چون با من نماز میخوند و من وقت تشهد برای اینکه روی دو زانو بشینه زانوهاشو تا ته خم میکردم...
و طبعا یک باربی آمریکایی عادتی به دو زانو چهار زانو نشستن نداره و اصلا خمی زانوهاش تا این حد طراحی نشده....
من بعد از اون چندتا باربی دیگه خریدم و همشون بعد از دو روز زانو نداشتند...

 
داشتم فک میکردم چقد تحت تاثیر این عروسک بودم؟
 
مامانم یه کاری کرد که من فک کنم بازیه
ناخناشو با هم کوتاه کردیم چون میرفت مدرسه
لاکاشو پاک کردیم...
موهاشو بافتیم
مث خودم چادر سرش کردم
و نماز جمعه هم میرفت...
 
مامانم خیلی ساده نذاشت من مث باربی بشم چون باربی مث من شد...
و این راه حل خوبی بود تا وقتی که جایگزینی براش پیدا میکرد.
نام شما

آدرس ايميل شما
برای ارتقای فرهنگ نقد و انتقاد و کمک به پیشرفت فرهنگ و اخلاق جامعه، تلاش کنیم به جای توهین و تمسخر دیگران، نظرات و استدلال هایمان را در رد یا قبول مطالب عنوان کنیم.
نظر شما *