مدل روسیه (مرحلهی قبل از انتخابات)در این مدل تلاش اصلی متوجه مرحلهی قبل از انتخابات و رأیگیری است که طی آن سعی میشود با القای غیرآزاد بودن انتخابات و ایجاد چالشهای سیاسی و اجتماعی، امکان بهرهگیری از فرصتهای پساانتخاباتی از کشور هدف گرفته شود. به عبارت دیگر، با ممانعت از امکان استفادهی کشور آماج از قدرت ملی و قدرت نرم تولیدشده در انتخابات و جنگ روانی پُردامنه، مبنی بر عدم مشروعیت دولت در حال استقرار، فرآیند مهار علیه کشور هدف اجرایی میگردد.
مدل روسیه در چارچوب «فرآیند یک شکل» به شرح زیر قابل بررسی است:
1. القای غیرآزاد بودن انتخابات توأم با بحراننمایی و سیاهنمایی
2. ایجاد اعتراضات و چالشهای اجتماعی در پیرامون
3. انتقال اعتراضات و چالشهای اجتماعی پیرامون به مرکز
4. احیا یا بازتولید جنبش سیاسی در مرکز
5. مصادرهی اعتراضات اجتماعی از سوی جنبش سیاسی در مرکز
6. تولید جنبش جهشیافتهی سیاسیـاجتماعی در مرکز
7. انتقال جنبش جدید به پیرامون و فراگیر نمودن آن
8. تداوم چالش تا استقرار دولت یا مجلس جدید
9. القای عدم مشروعیت و مهار
10.مهار فرصتهای پساانتخاباتی
مدل پاکستان و لبنان (مرحلهی شکلگیری فضای انتخاباتی)
در این مدل، به دلیل رقابتی شدن فضای سیاسی کشور هدف و شکلگیری فضای انتخاباتی در جامعه، کشور آماج از مرحلهی اول عبور میکند و پیادهسازی مدل قبل از انتخابات در آن امکانپذیر نخواهد بود. از این رو، چنانچه پیروزی گزینهی غیرمطلوب قابل پیشبینی باشد، طراحان عملیات مخفی، تغییر روند فضای انتخاباتی در جامعه یا مرحلهی حین انتخابات را نشانه میروند.
عملیات مخفی (ترور و اقدامات مهندسیشدهی ضدامنیتی) در این مرحله به نفع گزینهی مورد نظر طراحی میگردد (ترور بوتو در پاکستان و رفیق حریری در لبنان) و سپس با انتساب آن به جناحهای رقیب و تزریق دفعی هیجانات به جامعه، عملیات فریبِ «دستکاری و جابهجایی افکار عمومی» کلید میخورد و سپس شرایط پیروزی گزینهی مطلوب به صورت جهشیافته فراهم میشود.
مدل پاکستان و لبنان در چارچوب «فرآیندـمحتوا» به شرح زیر قابل تحلیل است:
1. رقابتی شدن فضای سیاسی کشور هدف و شکلگیری فضای انتخاباتی
2. عدم امکان بهرهگیری از فرصت مرحلهی قبل از انتخابات
3. قابل پیشبینی بودن پیروزی گزینهی غیرمطلوب
4. انجام عملیات مخفی (ترور و خرابکاری مهندسیشده)
5. تزریق هیجانات و دستکاری افکار عمومی
6. جریانسازی اجتماعی و سیاسی
7. ایجاد موج مطالبهگری
8. کاهش قدرت گروههای ذینفوذ (نظامیان در پاکستان، ارتش سوریه در لبنان)
9. تنزل منزلت یا حذف گزینهی غیرمطلوب
10. کسب قدرت
مدل انقلابهای رنگین (مرحلهی پساانتخاباتی)این مدل هنگامی مورد توجه طراحان و کارگزاران بیثباتسازی کشور قرار میگیرد که اولاً شرایط لازم برای قطببندی جامعه وجود داشته باشد؛ ثانیاً جریان مطلوب طراحان و هدایتگران پروژهی انقلابهای رنگین، با شبکهسازی، امکان اردوکشی خیابانی را داشته باشند و ثالثاً با کسب درصد قابل توجهی از آرا، بتوانند پیشاپیش پیروزی خود را اعلام کنند و آن را برای بخشهایی از جامعه باورپذیر سازند.
در مدل بیثباتسازی پساانتخاباتی در کشورهای آماج، تلاش میشود با کمک امکانات گستردهی رسانهای سلطهگران، از یک سو، سیاهنمایی و بحراننمایی علیه کشور هدف صورت گیرد و از سوی دیگر، با تأکید بر موضوع «تقلب» به مثابهی اسم رمز آشوب، قبل از مرحلهی رأیگیری و انتخابات، محرک لازم از طریق ایجاد حس محرومیت از رأی و حقوق خود جهت اعتراض و آشوب، به جامعه تزریق گردد.
در مدلهای انقلابهای رنگین و مخملین (کودتاهای پساانتخاباتی)، فرآیند شکل و محتوا به شرح زیر مورد توجه قرار میگیرد:
1. ساماندهی و آموزش شبکههای اجتماعی در فضای مجازی و حقیقی
2. سیاهنمایی و بحراننمایی از وضعیت کشور هدف
3. نمادسازی برای تهییج، جابهجایی و فریب افکار عمومی و همچنین قطببندی جامعه
4. القای تقلب در انتخابات و متهم نمودن حاکمیت کشور آماج به فساد سیاسی و مالی
5. اردوکشی خیابانی قبل از برگزاری انتخابات و ایجاد آمادگی برای نافرمانی و بلوا
6. اعلام زودهنگام پیروزی جریان مطلوب به صورت قاطع
7. فراخوانی برای برگزاری جشن پیروزی یا اعتراض به نتایج انتخابات
8. مطالبهگری برای ابطال انتخابات و ایجاد سازوکار برای برگزاری انتخابات جدید
9. بیثباتسازی از طریق اردوکشی خیابانی و ممانعت از استقرار دولت یا مجلس جدید
10. تغییر رفتار یا تغییر ساختار کشور هدف از طریق نافرمانی و کودتای مخملین یا انتخابات مجدد
انتخابات 92 کدام مدل؟بر اساس مطالب پیشگفته، در تبیین عملیات مخفی و بیثباتسازی نظام سلطه علیه جمهوری اسلامی ایران در انتخابات خرداد 1392، اکنون این سؤال به ذهن متبادر میگردد که سلطهگران برای ممانعت از بهرهگیری جمهوری اسلامی از فرصتهای پیش رو در انتخابات 92، کدام مدل را در دستور کار قرار خواهند داد؟
با در نظر گرفتن شواهد و قراین و استفاده از روشهای شبیهسازی و سناریوسازی (روشهای آیندهاندیشی در مطالعات راهبردی) به نظر میرسد سلطهگران از طریق عملیات مخفی و بیثباتسازی ایجاد یک جنبش جهشیافته را در دستور کار قرار دادهاند تا بتوانند هر سه مدل را به صورت مجزا یا ترکیبی، عملیاتی و پیادهسازی نمایند.
در این میان، تمرکز بر موضوع انتخابات آزاد و تلاش برای ایجاد اعتراضات اجتماعی و احیای جنبش سیاسی (پیرامونـمرکزـپیرامون) ناظر بر بیثباتسازی در مرحلهی قبل از انتخابات و عملیاتی ساختن مدل روسیه است. در این مدل، تأکید بر انتخابات آزاد، در واقع نشانه رفتن اعتماد مردم نسبت به نظام و کاهش مشارکت در انتخابات آینده و اعتبارزدایی از دولت آینده است تا موفقیت حلقهی «فشار ـبیثباتی ـ مذاکره» را تضمین نماید.
همچنین به نظر میرسد با طراحی و اجرای عملیات مخفی (ترورها و خرابکاریهای مهندسیشدهی محتمل) سلطهگران برای شکل گیری فضای انتخاباتی تأثیرگذاری بر آن را نیز مورد نظر دارند.
پیادهسازی مدل پاکستان و لبنان نیز میتواند فرصتهای پیش روی جمهوری اسلامی در انتخابات 92 را بسوزاند و ضریب موفقیت حلقهی فزایندهی «فشارـبیثباتیـمذاکره» را افزایش دهد.
سلطهگران با پیادهسازی دو مدل مذکور، بدیهی است که بتوانند امکان بیثباتسازی وضعیت در بعد از انتخابات را برای خود ایجاد نمایند. در این ارتباط «مایکل لدین»، مدیر بنیاد دفاع از دمکراسی (FDD) اعلام داشته است: «ما میخواهیم اقتصاد ایران را ساقط کنیم... ما میخواهیم آن را متلاشی کنیم و قصد داریم این کار را سریع انجام دهیم... ما میخواهیم به ایران بگوییم تنها چارهای که در این لحظه دارند این است که بر سر میز مذاکره بازگشته و با ما به توافق برسند.»
در این بخش، به دلیل اهمیت بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی، امام خامنهای (مد ظله العالی) در دیدار با مردم قم (19 دی 91)، بار دیگر فرازی از بیانات ایشان را مرور میکنیم: «انسان با هوشیاری و زیرکی، حرکتهای دشمن را تفرس کند، زیر نظر بگیرد و هدفهای دشمن را کشف کند.»
معظمله در بخش دیگری میفرمایند: «یک ملت باید درست حواسش را جمع کند، بداند پا کجا میگذارد، تقوای جمعی یعنی همین، بداند چه کار میخواهد بکند، مراقب باشد از کجا ضربه متوجه او میشود.»
آیا طراحی نظام سلطه به فاز اجرا منتقل شده است؟
پس از فهم و شناخت سناریوی نظام سلطه برای ایجاد فتنهی بزرگتر به نسبت فتنهی 88 و تبدیل فرصتهای جمهوری اسلامی ایران، به ویژه فرصت بسیار مهم انتخابات 1392، به چالش و تهدید، اکنون این سؤال باقی میماند که آیا طراحی نظام سلطه به فاز اجرا منتقل شده است؟
- اگر این طراحی وارد مراحل اجرایی شده، تا کنون چه اقداماتی در راستای آن انجام گرفته است؟
- بازیگران فاز اجرایی این سناریو چه جریانهایی هستند؟
- در چارچوب این سناریو، چه اقداماتی در مراحل آتی انجام خواهد شد؟
- چگونه بازیگران با طراحان و کارگزاران سناریو هممحور و همراستا میشوند؟
در این مجال، اگرچه فرصت پاسخ دادن به همهی سؤالات مذکور میسر نیست، لیکن اشارههایی به آنها میتواند تا حدودی به هدف اصلی این نوشتار (واکاوی بیانات بسیار مهم امام خامنهای، مد ظله العالی) کمک نماید.
در این ارتباط، بررسی و تحلیل اخبار و اطلاعات موجود مؤید این موضوع است که آمریکا و همپیمانان غربی و منطقه ای آن، از دو سال قبل در حال برنامهریزی برای بیثباتسازی جمهوری اسلامی ایران هستند که فاز اول آن قرار بود در انتخابات نهمین دورهی مجلس شورای اسلامی در سال 1390 پیادهسازی شود.
نظام سلطه در فاز اول سعی داشت، به طور همزمان، تشدید فشارهای اقتصادی و اثربخشی آنها را با ایجاد ناامنی و تحریم انتخابات و کاهش مشارکت در انتخابات مجلس نهم پیوند بزند و بحرانهای سهگانهی «کارآمدی»، «مشارکتـمقبولیت» و «امینت» را به جمهوری اسلامی تحمیل نماید.
طراحان و کارگزاران این سناریو، بر این باور بودند که جمهوری اسلامی، برای عبور از بحرانهای سهگانه مذکور، به یکی از راههای زیر کانالیزه خواهد شد:
1. مذاکره و کنار آمدن با آمریکا از طریق مکانیسم مشابه با قطعنامهی 598 (مدل پذیرش جام زهر)
2. استمداد از فتنهگران برای عبور از بحران با پهن کردن فرش قرمز به زیر پای آنان
3. مذاکره از طریق کانالِ دوِ دیپلماسی (کشور ثالثِ واسط) و سپس تبدیل آن به مذاکرهی مستقیم و رسمی با آمریکا. در این ارتباط «ام. پولاک»، مدیر مرکز خاورمیانهای سابان، وابسته به اندیشکدهی بروکینگز (برترین اندیشکدهی جهان در سال 2012)، اذعان میدارد:
«هدف از اجرای این سیاست، تضعیف یا تحریک رژیم دینی ایران است تا مجبور گردد سیاستهای معترضانهی خود را در خارج از مرزها رها ساخته و با یک ائتلاف ملی جدید یا اپوزیسیون در داخل مذاکره کند. در اصل، این سیاست در جستوجوی یافتن پاشنهی آشیل جمهوری اسلامی است تا آن را وادار سازد برای حفظ اقتدار خود، امتیازات ناخوشایندی را واگذار نماید... نمیتوان کاملاً مطمئن بود، اما به نظر میرسد که به احتمال زیاد، آیتالله خامنهای باید در آینده به مذاکره با آمریکا و یا اپوزیسیون داخلی تن دردهد.»
هدایت هوشمندانه و راهوری مدبرانه و حکیمانهی امام خامنهای (مد ظله العالی)، به همراه وظیفهشناسی امت و مشارکت پرشور آنان در انتخابات مجلس نهم، مانع از تحقق حلقهی فزایندهی «فشارـ بیثباتیـ مذاکره» گردید؛ لیکن نظام سلطه با نشانه رفتن انتخابات 1392 به دنبال جبران ناکامی و محقق نمودن اهداف پیشگفته است.
بازیگران فاز اجرایی فتنهی بزرگتربه نظر میرسد طراحان و کارگزاران عملیات مخفی و بیثباتسازی از طریق سرپلها، حلقهها و عناصر نفوذی در تقسیم کاری هدفمند، برای انجام فتنهی بزرگتر، مجموعهای از بازیگران را در همافزایی با یکدیگر به کار گرفتهاند. آنان جریانی را بر روی حوزهی اقتصادی و اجتماعی متمرکز نمودهاند که میبایست برآیند اقدامات این جریان، علاوه بر دستکاری اولویتها و بر هم زدن تمرکز دولت در رسیدگی به معیشت مردم، زمینه را برای اعتراض و ناآرامیهای اجتماعی و موجسواری پس از آن رقم بزند.
در عین حال، آنها مجموعهای از بازیگران دیگری را که در فتنهی 88 نقشآفرینی نمودند بر روی مسائل روانی و سیاسی متمرکز ساختهاند تا آنان نیز همزمان بتوانند با «سیاهنمایی» و «بحران نمایی» از یک سو روند انتقال پیام سلطهگران به داخل کشور برای بیتعادلسازی روانی جامعه و ایجاد ناآرامیهای اجتماعی را کلید بزنند و از سوی دیگر، با احیا یا بازتولید جنبش سیاسی علیه نظام، راهبرد کانالیزه کردن مطالبات اجتماعی و سیاسی به سمت رهبری را پیگیری نمایند.
در این میان، بازیگران دیگری نیز هستند که با هدایت و پشتیبانی سرویسهای اطلاعاتی منطقهای و فرامنطقهای، مأموریت بخش امنیتی عملیات مخفی و بیثباتسازی را بر عهده گرفتهاند.
بازیگران بخش سوم مجموعهای از گروهکهای ضدانقلاب به ویژه منافقین هستند. آنها با اقدامات ضدامنیتی میبایست علاوه بر اینکه تمرکز مسئولین و دستگاههای ذیربط در نظام را بر هم میزنند، با تزریق هیجانات کاذب، روند شکلگیری ناآرامیهای اجتماعی و احیای جنبش سیاسی را به عنوان حلقهی کاتالیزور تسریع نمایند.
تلاش برای ایجاد اعتراضات و ناآرامیهای اجتماعیهمان طور که پیشتر بیان شد، بخشی از عملیات مخفی و بیثباتسازی، تلاش برای ایجاد اعتراضات و ناآرامیهای اجتماعی است. از این رو، مروری بر مبانی نظری نحوهی شکلگیری اعتراضات اجتماعی و تبدیل آنان به شورش، کمک شایانی به فهم این بخش از بحث خواهد کرد.
یکی از عوامل شکلگیری نارضایتیهای اجتماعی بالا رفتن توقعات اجتماعی در عین ثابت یا در افول بودن شرایط تحقق خواستههاست که در نهایت منجر به محرومیت نسبی[2] در جامعه میشود و زمینه را برای شکلگیری پتانسیل خشونت جمعی فراهم میسازد.
در این ارتباط، چکیدهی نظریهی «جیمز دیویس» پیرامون فرآیند ایجاد اعتراض اجتماعی به شرح زیر است:
1. افزایش انتظارات
2. رکود اقتصادی
3. ایجاد فاصلهی غیرقابل تحمل میان انتظارات و دریافتها
4. ایجاد حس محرومیت نسبی
5. اعتراض اجتماعی
نظریهی «چالمرز جانسون»، که اشاره به عوامل ایجاد بحران فراگیر اجتماعی دارد، نیز میتواند قابل توجه باشد. خلاصهی نظریهی وی نیز به شرح زیر است:
1. عدم تعادل اجتماعی
2. عدم انعطافپذیری نخبگان و جریانات سیاسی
3. بروز عوامل هیجانزا
در این میان، توجه به مبانی نظری نحوهی شکلگیری اعتراضات اجتماعی و تبدیل آنها به شورش، هنگامی بیشتر مورد مداقه قرار میگیرد که جریانی در داخل تلاش میکند اقدامات خود را در آستری از توجیهات کارشناسی پنهان سازد و توقف فاز دوم هدفمندی یارانهها را اقدامی برای ایجاد شورش اجتماعی و اعتصابات فراگیر القا نماید.
نمودار اقناعسازی برای اجرای فاز دوم هدفمندی یارانهها
به نظر میرسد حلقهی نفوذی و منحرف در سیاستهای اعلامی و تبلیغاتی دو سناریوی اجرا و عدم اجرای فاز دوم هدفمندی یارانهها را به شرح زیر برنامهریزی کرده است. البته کاربست این سناریوی هوشمند ناظر بر دوقطبی اجتماعی «میخواهیم، نمیگذارند» است.
برادر گرامی سردار دکتر سراج
فتنه بزرگتر را از کجا آورده اید؟
آیا در بیانات رهبری سخنی نسبت به فتنه آینده یا فتنه بزرگتر وجود دارد؟
در چه تاریخی؟ برای چه مخاطبانی
بیاییم برای یک بار هم که شده جدی بیندیشیم و حرفهای خودمان را به رهبری نسبت ندهیم