شنبه ۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 27 Apr 2024
 
۰
۱

موج كره‌اي در خدمت منافع چه كساني است؟

اميرعلي صالحي
پنجشنبه ۲۹ مرداد ۱۳۸۸ ساعت ۱۳:۴۴
کد مطلب: 62186
  Korean wave يا Korea fever كه بايد به موج كره‌اي يا تب كره‌اي ترجمه شود به جرياني چند جانبه اطلاق مي‌شود كه از اوائل دهه 90 ميلادي در آسيا آغاز شد و روز به روز بيش از پيش مناسبات فرهنگي و سياسي-امنيتي حاكم بر اين قاره را تحت تاثير خود قرار داد. اين جريان عبارت بود از گسترش فزاينده مقبوليت فرهنگ عمومي كره جنوبي در قالب سريال ها و فيلم هاي تلويزيوني و كالاهاي تجاري در سراسر قاره آسيا. در ابتدا به نظر مي رسيد اين يك پديده طبيعي است كه پس از پايان جنگ كره و عزم سئول براي ورود به جامعه جهاني در همه زمينه بايد تحقق مي يافت؛ ولي پس از گذشت سال‌ها و فعليت يافتن تسلط درام‌هاي كره‌اي بر مخاطبان مناطق خاصي چون چين، ژاپن، مصر و تركيه به عنوان پيشقراولان جرياني كه به آنتن تلويزيون‌هاي اين كشورها محدود نمي‌شد، ابعاد و اهداف سازمان يافته و بلند مدتي در خصوص اين موج كشف شد.
فرهنگ كره به عنوان يكي از ده فرهنگ برتر و غني جهان در رسانه‌هاي مختلف وابسته به كانون‌هاي آنگلوساكسون مورد ترويج و تبليغ قرار گرفت، تا ظرفيت لازم را براي ايفاي نقش به عنوان يك درب پشتي براي نفوذ به مختصاتي كه رسانه‌ها و محصولات امريكايي به دليل عدم مقبوليتشان امكان ورود مستقيم به آنها را نداشتند، به دست آورد. كشورهاي هدف عبارت بودن از چين، روسيه، ايران، ژاپن، مالزي، هند، تركيه و برخي ديگر از كشورهاي خاورميانه و آسياي دور.
درام هاي تلويزيوني كره اي نقش نوك پيكان اين جريان را بر عهده داشتند و بسياري از مناطق هدف با يكي از سه درام تلويزيوني Autumn Fairy Tale, Winter Sonata, Dae Jang Geum گشوده شد. مرحله بعد ورود محصولات تجاري فراگيري بود كه به سرعت در زندگي روزمره شهروندان مناطق هدف جاي مي گيرفت و تبديل به بخشي از فرهنگ روزمره اين مناطق مي شد، انواع ماركهاي كره اي همچون LG و SAMSUNG در رتبه نخست اين مرحله قرار داشتند. اين كالاها به عنوان سمبلي از موج كره‌اي به ابعاد مختلف زندگي خصوصي و اجتماعي مناطق هدف وارد شدند. كليپ‌ها و ترانه‌اي كره‌اي، مدهاي لباس، سوپراستارها، غذاهاي كره‌اي و كتاب‌هاي مصور داستاني كودكان بخش ديگري از اين موج محسوب مي‌شوند.
كره جنوبي به عنوان فرزند ايالات متحده كه در پي حضور نظامي امريكا در كره موجوديت يافت، پس از جنگ نيز در چارچوب‌هاي كمي علني و بيشر مخفي به شدت مورد حمايت اين كشور قرار گرفت و اكنون نقش فرهنگي خود را در كنار كانون‌هاي ضد چين همچون هنگ كنگ و تايوان به خوبي ايفا مي كند. مسأله افزايش پيروان دين مسيحيت در چين به عنوان يكي از پيامدهاي درام‌هاي تلويزيوني كره‌اي موجود در بازار چين مدتي است كه پكن را به فكر فرو داشته است و دولت چين در تلاش است براي مقابله با اين موج اقدامات مؤثري صورت دهد. اين در حالي است كه ژاپني‌ها نيز به اين موج با نگاه محتاطانه و بدبينانه‌اي مي‌نگرند. مقاومت ژاپني‌ها در برابر اين موج كه آن را مساله‌اي فراتر از توانمندي كره‌اي ها مي‌دانند به حدي است كه كتاب‌هاي آموزشي مصوري براي آموزش كودكان در قبال خطر فرهنگي موج كره اي با عنوان Hating the Korean Wave در حال حاضر در ژاپن در حال انتشار است كه در آن به مواردي كه كره‌اي‌ها در درام‌هاي تلويزيوني شان ژاپني ها را مورد توهين و تحقير قرار داده اند، اشاره شده است.
شايد كانون‌هاي صهيونيستي و كهنه سياستمردان ايالات متحده ديگر پايگاه نظامي قابل توجهي در آسياي دور نداشته باشند ولي بي شك استوديوهاي فيلم سازي كره يكي از پايگاه هاي موثر آنها در اين منطقه و تمام آسياست كه توانسته اند بواسطه آن، جريان هاي فكري سياسي و اقتصادي كشورهاي منطقه را تحت تاثير قرار دهند. يكي از نتايج انكار ناپذير و يا به عبارت دقيقتر يكي از اهداف راهبردي راه اندازي و تشديد موج كره‌اي تحت تاثير قرار دادن كانون هاي جوشنده و صادر كننده فرهنگ و انديشه در آسياست. كانون هايي مانند ايران كه از نظرفرهنگي تهديدي بالفعل و غير قابل مقابله براي غرب شناسايي شده‌اند. فرهنگ و انديشه كنفسوسي كره در ميان كانون هاي فرهنگي آسيا بسيار براي غربي ها مفيد افتاده است، كانوني كه ضمن آميزشي شوم با آموزه هاي مدرنيته و مسيحيت اونجليستي توانسته است در قالب موج كره اي سراسر آسيا را فرا گيرد و مجال ديده شدن و ابراز وجود را از ديگر كانونهاي كهن فرهنگي آسيا همانند اسلام، از آنها بربايد. اين بي شك يك پروژه منسجم و سازمان يافته و پر شاخ و برگ است كه براي اختفاي فرهنگ اسلامي به عنوان فرهنگ برتر آسيا به طور ظريف و هوشمندانه اي طراحي شده است.
درست در سال‌هايي كه مديران و مسئولان سازمان‌ها و مراكز فرهنگي كشور نگران تهاجم فرهنگي مستقيم از سوي غربي ها بودند. سازمان دهي جريان هايي چون موج كره اي با هماهنگي برخي تشكيلات نفوذ يافته در سازمان‌هاي فرهنگي و رسانه اي جمهوري اسلامي ايران، در حال انجام بود. درست از زمان ظهور جدي موج كره اي در آسيا، كانون ها و روابطي مرموز در رسانه ملي جمهوري اسلامي ايران نفوذ يافت و شكل گرفت كه موظف بودد زمينه را براي ورود اين موج به ايران در سال هاي آينده فراهم سازد. پخش سريال يانگوم يا جواهري در قصر و تبليغ كالاهاي كره اي به نحو افراطي و غير قابل توجيه، تاكتيكي بود كه نه تنها در ايران بلكه در برخي ديگر از كشورهاي آسيايي براي ورد موج كره اي به كار گرفته شد. ائتلاف كانون هاي نفوذ يافته در رسانه ملي، نمايندگي كمپاني كره اي LG در ايران و كمپاني هاي توزيع كننده فيلم كره اي، تركيبي بود كه تثبيت موج كره اي در ايران را به جد دنبال مي كرد و متاسفانه به موفقيت هاي قابل توجهي دست يافت، به طوري در آستانه پايان درام تلويزيوني جواهري در قصر، تيمي كه شامل برخي اعضاي كانون هاي نفوذ يافته در رسانه ملي بود، از سوي رسانه ملي عازم كره جنوبي شد تا ضمن تصويب تفاهم نامه ها و قرار داد هاي تازه، مستندي درباره بازيگران اين سريال تلويزيوني براي معرفي به مخاطبان ايران و تقويت موج كره اي در اين كشور ساخته شود. ستاره اين مستند كسي نبود جز Lee Young-ae خواننده زن و بازيگري كه نقش يانگوم را بر عهده داشت. قرار داد انحصاري شركت هاي LG و Samsung با ستاره هاي درام هاي تلويزيوني كره اي، اتفاقي نيست؛ صرفا هم يك درايت اقتصادي نيست. اين ستاره ها براي وظيفه اي بيش از تبليغ كالاهاي تجاري كره در كشورهايي كه از اين درام هاي تلويزيوني براي مخاطبان خود استفاده مي كنند، تربيت شده اند. جالب اينجا بود كه همان كانون هاي نفوذ يافته در رسانه ملي كه برخي از آنها بيش از ده سال است سمت هاي كليدي مربوطه به مذاكره با كمپاني هاي خارجي فيلم و و تبادلات بين المللي سازمان جمهوري اسلامي را در اختيار دارند، نام "موج كره اي " را براي مستند خود برگزيدند. نمي توان اتفاقي بودن اين نامگذاري را پذيرفت. كساني در اين نامگذاري سهميم بودند كه از جريان موج كره اي و اهداف آشكار و پنهان آن اطلاع داشته و دارند؛ با اين حال تبادلات مالي كلان با شركت‌هاي توزيع‌كننده اينگونه درام‌ها و فيلم‌هاي تلويزيوني و هزينه هاي تبليغ و همكاري با كمپاني هاي LG ، Samsungو Hyundai Kia چيزي نيست كه بتوان به سادگي از كنار آن عبور كرد. استفاده بيش از اندازه از محصولات تلويزيوني كره اي به حدي رسيد كه برخي نشريات به عنوان انعكاس ديدگاه عمومي مخالفت هايي با اين جريان ابراز كردند. به منظور كاهش حساسيت ها و لو نرفتن اصل داستان، فتيله موج كره اي كمي پايين كشيده شد تا زمان مناسب تري فرار برسد. اين زمان مناسب تر را جومونگ فراهم آورد و اينبار بر خلاف جواهري در قصر، سريال جومونگ براي پخش از شبكه سوم سيما خريداري شد، كه اين مساله نيز اتفاقي نبود. موج كره اي با دعوت بازيگر نقش جومونگ در ايران تثبيت شد و به نتيجه نيمه نهايي رسيد. كانون جوشان فرهنگي كه ادعا داشت حرف هاي جريان سازي براي مخاطبان جهاني خود دارد، در سالن همايش هاي بزرگترين رسانه داخلي و خارجي خود يعني سازمان صدا و سيما، جايي كه زماني محل برگزاري همايش چهره هاي ماندگار بود و بزرگاني چون علامه حسن زاده آملي در آن حضور يافته بودند، دوربين هاي خود را نصب كرد تا اين بار از يك شومن تلويزيوني دست چندم با اسكورت ويژه از فرودگاه تا هتل و تا مركز همايشها، استقبال كند و به مخاطبان خود اعلام كنند شخصي را دعوت كرده است كه به سيگار و مشروب علاقه اي ندارد، پس مي تواند الگو باشد و پذيرايي رسانه ملي از او با ارزش ها منافاتي ندارد. موج كره اي ماسكي براي ترويج و تثبيت ارزش هاي امريكايي در كشورهايي مانند چين و ايران است كه به دليل سياست ها و ذائقه عمومي فرهنگي تمايلي به استفاده از محصولات امريكايي ندارند. بي بندو باري ساده انگارانه ترين نشانه فرهنگ امريكايي است، فرهنگ امريكايي زماني بر يك جامعه حاكم مي شود كه عدم علاقه به سيگار و مشروب به عنوان متعالي ترين توصيفي كه براي براي ميهمان آن جامعه يافت شده است، از رسانه ملي به سمع مخاطبان برسد. درهاي پشتي نگهبان ندارد، اسب تراواي فرهنگي مدتهاست كه از ديوارهاي رسانه ملي عبور كرده است، و اين مساله بيش از هر چيز در ورود فيلم هاي سينمايي و سريال هاي تلويزيوني خارجي مشهود است، جايي كه رابط‌هاي متنفذ باند‌هاي اقتصادي ورود و خروج برنامه هاي نمايشي با شگر هاي پيچيده تصميم نهايي را براي كارشناسان اين حوزه تعيين مي كنند. اين كه در برنامه پر بيننده خبر بيست و سي رسانه ملي به طور مبسوط به حضور جومونگ در سالن همايش‌هاي اين رسانه با پس زمينه تيليغات LG پرداخته مي‌شود، و اين خبر در رسانه‌هاي مختلف اينترنتي، راديويي و مطبوعاتي تكرار مي‌گردد، يك اتفاق ساده و طبيعي نيست. بازيگر نقش جومونگ يك ستاره دست چندم تلويزيوني است نه چيزي فراتر از آن اينكه رسانه ملي با شور و حرارت فراوان از زبان او مي‌گويد كه ايران فرهنگ قابل توجهي دارد، يك تحقير بزرگ ملي است كه سال‌ها براي تحقق آن سازمان‌دهي صورت گرفته است و مديران ارشد سازمان همچنان در برابر آن غفلت مي‌ورزند. بازي هاي جومونگ، شمشير جومونگ، تي‌شرت جومونگ و لوازم التحرير جومونگ و پوستر هاي جومونگ و يانگم و عشق گرفتن يك امضا از بازيگر جومونگ آغاز فصلي جديد در حيات فرهنگي ايران اسلامي و نسل هاي در حال رشد آن است و سرانجامي مطلوب نخواهد داشت.

نام شما

آدرس ايميل شما
برای ارتقای فرهنگ نقد و انتقاد و کمک به پیشرفت فرهنگ و اخلاق جامعه، تلاش کنیم به جای توهین و تمسخر دیگران، نظرات و استدلال هایمان را در رد یا قبول مطالب عنوان کنیم.
نظر شما *


با سلام
نگارنده محترم با تعمیم جومونگ به بنگاه های مافیای افتصادی و امپریالیسم سرمایه داری و بسط آن به شبکه های عظیم سیاسی و شبیخون فرهنگی و ... براستی از یک چیز کوچک فاجعه ای تاریخی رقم زده است هرچند که می توان به مسائل کوچک نیز به مثابه مسائل بزرگ نگریست.
اما من تعجب می کنم چگونه است که هنگام پخش فیلم های لورنس عربستان ، السید اسپانیا و طالع نحس یا دجال یا پایان روزگار و ... در شبکه ویدیویی و همین طور فیلم های پرستاران که چند سالی است از سیمای ملی پخش می شود با آن هجم عظیم بد آموزی هایی که بیشتر بر محور عقیدتی و جنسی بخشی از تروای فرهنگی را در ایران رقم می زند در خواب خرگوشی و زمستانی به سر می برند.
زمانی بر فیلم های ژاپنی تاختند و حماسه سامورایی را از عرصه عریض تلوزیون مطورد نمودند. امروز نیز بر کره می تازند تا حماسه امپراطور دریا و افسانه جمونگ را که صد البته با فرهنگ مشرق زمین و با ذوق و سلیقه ایرانی هم سازگار و هم ذات پنداری نزدیکی دارد را بزدایند.
آنچه که در سینمای ایران حضور ندارد حماسه و اسطوره است و آنچه صحنه عریض تلویزیون را تصرف نموده است چیزی جز معاشقه بازی های و عشق های کذایی نیست.
آیا وقت آن فرا نرسیده است که طبیبانه پرسید: این همه فیلم های روزمره و کذایی عاشقانه چیست که صرفا بر محور معاشقه و مادینه بازی جریان می یابد. آیا ممکن نیست فیلمی بر صحنه نمایش آید که در آن محض خدا یک عروسی و خواستگاری و رفیقه بازی محور اصلی آن نباشد. آیا ممکن نیست فیلمی ساخته شود که در آن حماسه و قهرمانی و پهلوانی محور آن باشد و در کنار آن به امر خطیر ازدواج – نه معاشقه – نیز پرداخته شود.
بله فیلمی شبهای ایرانی را به خود اختصاص داد به نام پهلوانان هرگز نمی میرند اما برخلاف صورت گمراه کننده اش این فیلم نیز محور اصلی اش عشق مردی به زنی بود که شوهر داشت ....
و فیلمی به نام چهل سرباز ساختند که تصور این بود که می خواهد از حماسه ای بس بزرگ سخن گوید اما این سربازان چوبی بیش از آنکه بخواهند نماد حماسه باشند تخیلات و توهمات کارگردان بود.
فیلم پدر سالار نمایانگر آن ته مانده پهلوانی و ظرفیت انتهایی روح بزرگ خانواده ایرانی و سنتی و فرهنگ غنی ایرانی بود که در ستیز با مدرنیسم از میان برخاست.
فیلم های دفاع مقدس نیز مگر به ندرت از این سیل توفنده در آمان بوده از جمله آژانس شیشه ای.
وگرنه در نابهناگام ترین لحظات دود و باروت و ترکش و خون به ناگاه تصویر پری دریایی و رایحه دل انگیزو درد دل های محض خلوت و تنهایی و غزلیات عاشقانه پرده عفاف را می درد و در معرض عموم به نمایش می آید.
سریال امپراطور دریا و افسانه جمونگ اگر چه به زعم نویسنه یک دسیسه مافیایی و دزد اقتصادی و شبیخون فرهنگی معرفی شده است اما بی شک عاطفه انسانی و ادب و احترام به بزرگ تر پدر و مادر در عین شجاعت به طرف مقابل حتی دشمنان حتی در نوشیدن یک فنجان چای و سر کشیدن یک پیاله نوشیدنی قابل لمس و ستودنی است. در اینجا عشق نیز صورتی زیبا و با وقار می یابد و به دور از مادینه بازی های کذایی و لوس بازی های چندش آور اتفاق می افتد. به دور از نفسانیت جنسی و کشش ها و جاذبه های برهنگی ...
و صد البته ای کاش ما نیز با توجه به فرهنگ غنی پهلوانی و حماسه و افتخار فیلمی عرضه نماییم که علاقه مندان خود را پای تلویزیون میخکوب نماید. اما اکنون که چنین نیست آیا بهتر نیست که به جای فیلم های هالیودی و غربی که جز برهنگی و شبیخون عقیدتی فرایندی ندارند حداقل با فرهنگ مشرق زمین که با فرهنگ ایرانی نیز همسانی و این همانی دارد این جعبه جادوی عصر مدرنیسم را اندکی به سمت و سوی مطلوبی هدایت نماییم.
پیشنهاد می نمایم نویسنده محترم سری به فیلم های لورنس عربستان و ال سید که همان سید عربی است که جزو پر فروش ترین فیلم های کلوپی ماست سر بزنند و ببینند که چه چهره ای از امپراطوری اسلامی ارائه می نمایند. اما این فیلم ها هرگز نقد نمی شوند و جوانان ما به صرف یک فیلم تاریخی هویت تاریخی خود را تحقیر و لگد مال می یابند. و البته اگر دریابند.