چهارشنبه ۹ خرداد ۱۴۰۳ - 29 May 2024
 
۰

گپی اختاپوسی با سيدجواد هاشمي

پنجشنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۱ ساعت ۰۳:۱۷
کد مطلب: 254877
سيدجواد هاشمي را در سينما بيشتر به عنوان حاجي و معتمد محله، شهيد و رزمنده جبهه‌هاي جنگ، راوي حكايت‌هاي مذهبي و ديني مي‌شناسيم يا معلم مدرسه‌اي كه زنگ‌هاي تفريح، بچه‌ها دوره‌اش مي‌كنند و هر جور شده مي‌خواهند با او باب رفاقت را باز كنند.
به گزارش جهان به نقل از  باشگاه خبرنگاران، آقاسید يكي از معدود بازيگراني است كه نه‌تنها ابايي از تكرار نقش‌هايش ندارد، بلكه افتخار مي‌كند در همه فيلم‌ها، گريمش همين ريش و سبيل هميشگي‌اش است. سيدجواد هاشمي، اين بار تصوير ديگري از خود به مخاطب داده؛ تصوير راوي يا همان كارگرداني كه حكايت‌هايش را با نواي موسيقي در عرصه سينماي كودك مي‌گويد. فيلمي كه شايد توقع خيلي‌ها را از او برآورده نكند. به قول خودش، خيلي‌ها توقع يك فيلم حماسي و مذهبي از او داشته‌اند، اما گفتن داستان سرراست خير و شر، آن هم براي گروه سني كودك و نوجوان گويا براي او كافي است. با او در حالي به گفت‌وگو نشستيم كه انتقادهاي بسياري از فضاي فعلي سينماي ايران داشت و هرازگاهي تكرار مي‌كرد: خانم! پشيمانم... .
 
با توجه به اين كه قرار بود «اختاپوس» عيد نوروز اكران شود و زمان نمايش‌ آن به تعويق افتاد، شما پاييز را زمان مناسبي براي اكران فيلمتان مي‌دانيد؟ البته در اين فصل، جذب دانش‌آموزان در سئانس‌هاي ابتدايي روز ميسر مي‌شود. به هر حال شما خودتان معلميد و اين موضوع را بهتر مي‌دانيد.
 
از اين نظر شايد مناسب به نظر بيايد. ما روزي رفتيم وضعيت اكران را در يك سينما بررسي كنيم، از سينمادار پرسيدم وضعيت چطور است؟ گفت بد است آقا. اوضاع سينماها خراب است. دلار گران شده. گفتم چه ربطي دارد، گفت در اين شرايط مردم حوصله سينما رفتن ندارند. وقتي يك خانواده معمولي مجبورند براي سينما رفتن صد هزار تومان خرج كنند، خب، سينما نمي‌روند. بعد محاسبه كردم، ديدم طرف راست مي‌گويد. بايد پول غذا و بنزين بدهند. جاي پارك پيدا نمي‌كنند، پول پاركينك بدهند و تازه پول بليت سينما هم بدهند. در يك خانواده متوسط 70 هزار تومان بايد براي سينما رفتن هزينه شود كه معادل يك دهم حقوق كارمندي است و اين برايشان سخت است. در نهايت اين خانواده ممكن است هر سه ماه يكبار سينما برود، خب براي «كلاه قرمزي و بچه‌ننه» رفته‌اند پس تا سه ماه ديگر سينما نمي‌روند.
 
برخي مي‌گويند اين روزها آخر اين كار براي مردم، تفريح فرهنگي است، مثلا براي خريد يك كتاب 8000 توماني پول كافي ندارند، ولي براي چيزهاي ديگر چرا. شما با اين ديدگاه موافقيد؟
 
بله، تازه اگر هم فيلم خيلي خوبي بيايد، مي‌گويند سي‌دي‌اش كه آمد، مي‌گيريم. نان و پنير و هندوانه هم مي‌گيريم و مي‌خوريم و تماشا مي‌كنيم. به همين دليل ما كمي دچار معضل هستيم، نه فقط ما بلكه خيلي از فيلم‌ها. راديو فرهنگ امروز مي‌گفت، اختاپوس بعد از كلاه قرمزي و بچه‌ننه پرفروش‌ترين فيلمي است كه اكران شده. اين باعث دلگرمي است، ولي با توجه به وقتي كه من تا ماه محرم دارم بايد بگويم يك شكست است و ما ناگزير شديم اين زمان را براي اكران انتخاب كنيم. كلاه قرمزي و بچه‌ننه همين الان 20 سينما از اختاپوس بيشتر دارد و اين يك اتفاق بي‌نظير است در سينما. ضمن اين كه معتقدم كلاه قرمزي و بچه‌ننه، فيلم خيلي خوبي است با توجه به استقبال مردم و از آقاي طهماسب تشكر مي‌كنم ولي بس است ديگر. ما هم بالاخره بايد جايي پيدا كنيم.
 
شما اين فيلم را با هزينه دولتي ساختيد؟
 
ما پرهزينه‌ترين فيلم كودك را در بخش خصوصي ساختيم، نه دولتي. اشتباه نكنيد. بعضي سايت‌ها نوشته‌اند سيدجواد هاشمي با پول دولت فيلم ساخته. من يك ريال از دولت پول نگرفته‌ام. من هزينه كردم به خاطر اين كه دوست داشتم بچه‌ها را جدي بگيرم. دوست داشتم يك فيلم لوكس، جدي و فوق‌العاده اثرگذار از هر نظر بسازم تا بتوانم خانواده‌ها را به سينما بكشانم. كودك را نشانه گرفتم كه به واسطه‌اش براي پدر و مادر حرف بزنم، پدر و مادري كه بچه‌ها را جدي نمي‌گيرند و آنها را فراموش كرده‌اند. يادشان رفته همين بچه روزي بايد عصاي دست خودشان باشد و جامعه را بسازد. براي همين مسائل احساسم اين است كه بايد قدري بيشتر به من كمك شود. بگذاريد فكر كنند سيدجواد هاشمي دارد گدايي مي‌كند. من يكي از سرمايه‌گذاران اين فيلم هستم. اصلا هم برايم مهم نيست سرمايه‌ام برگردد. پنج نفر ديگر هستند كه ماشينشان را فروخته‌اند، يكي‌شان خانه نخريد و براي اين فيلم هزينه كرد. عوامل گروه مثل طراح گريم كه شايد شما تعجب كنيد روي اين فيلم سرمايه‌گذاري كرده‌اند. حالا اگر فيلم فروش نكند، شكست مي‌خورد. بايد به ما كمك شود. شايد براي نهادي مثل فارابي مهم نباشد كه فيلمش شكست بخورد. بالاخره يك بيلان كاري وجود دارد ولي من با زندگي مردم طرف هستم. به همين خاطر مسئولان بايد كمك كنند. البته دلداري مي‌دهند. مي‌گويند چه كار كنيم برايت؟ مي‌گويم دعا كنيد.
 
در شرايطي كه برخي مي‌گويند بحران گريبانگير سينما شده و خود شما هم گلايه‌هايي داريد به نظرتان راه برون‌رفت از اين وضعيت چيست؟
 
من موردي را بايد يادآوري كنم كه در برنامه «هفت» اگر دعوتم كنند، مي‌گويم. من سه خانواده را مخاطب قرار مي‌دهم. يك، خانواده سينما. شنيده‌ام اكبر نبوي از كلاه قرمزي بد گفته است. چرا؟! اصلا ما نبايد در خانواده سينما از هم بد بگوييم. مردم مي‌گويند اينها با خودشان مشكل دارند. در حالي كه من بايد فيلم ايرج طهماسب را تبليغ كنم و طهماسب فيلم من را تبليغ كند. همايون اسعديان بايد فيلم ابراهيم حاتمي‌كيا را تبليغ كند و بالعكس. منتقدان ما آمده‌اند كه سينما را زمين بزنند؟ تنها جايي كه بشدت ما را حمايت كردد، مطبوعات بود و من سر تعظيم فرود مي‌آورم و تا به حال يك مقاله بد درباره فيلمم نخوانده‌ام. شايد در مورد تيترهايش نظر منفي داشته باشم، مثلا انتظار داشته باشم شما تيتر بزنيد «فيلم پرفروش بعد از كلاه قرمزي». شايد اين به فيلم من كمك كند. البته فروش فيلم به همين ميزان خوب بوده ولي من تبليغات شهري تا همين ديروز نداشتم و دارم با گدايي جلو مي‌روم، (واقعا اينها را بنويسيد) كه از اين شكست رهايي پيدا كنم. خانواده سينما بايد خجالت بكشد و حسادت را رها كند. بايد از يكديگر تعريف كنند و همديگر را حمايت كنند. چرا اينقدر ما با هم مشكل داريم؟ چرا ما بايد به فيلمي حسادت كنيم كه جايزه گرفته؟ چرا مي‌خواهيم فيلمي كه فروش مي‌كند را با انگ غيراخلاقي بودن زمين بزنيم؟ دوم، خانواده مسئولان. من مسئولان را هم يك خانواده مي‌دانم. وزارت ارشاد متولي صدور پروانه توليد و نمايش است. همه بايد در مقابلش سر تعظيم فرود بياورند. چرا هر نهادي براي خودش يك جور عمل مي‌كند؟ پس وزارت ارشاد چه كاره است؟ مسئولان همه با هم بايد به اجماعي برسند. مگر ما نمي‌دانيم جواد شمقدري و عليرضا سجادپور مومن و معتقد هستند. پس كي اين دعوا تمام مي‌شود؟ اين وسط سينما له مي‌شود. پس كي مي‌خواهيم به قانون احترام بگذاريم؟
 
آيا شما به اين معتقديد كه برخي فيلم‌ها به لحاظ مضموني مشكل داريد؟
 
من اصلا به اين كاري ندارم. مسئولان چون خودشان ماهواره ندارند، خبر ندارند مردم كجا هستند. براي همين تا فيلمي كمي ايراد دارد، مي‌گويند نمايش داده نشود. توجيه‌شان هم مي‌دانيد، چيست؟ خب، من از همين خانواده هستم و مي‌شناسمشان. توجيه‌شان اين است كه ما مواظب مملكت خودمان هستيم. نه، اين طور نيست. امواج را نمي‌شود كاري كرد. يك روز مي‌خواستند با ويدئو مبارزه كنند، ديدند نشد، حالا هم كه ماهواره و اينترنت. چرا سرمان را مثل كبك زير برف كرده‌ايم؟ سلايق شخصي‌مان را كنار گذاشته و به وزارت ارشاد احترام بگذاريم.
 
راه‌حل رسيدن به يك اجماع را چه مي‌دانيد؟
 
راه‌حلش اين است كه هر كدام از مسئولان فكر نكنند رئيس‌جمهور هستند. هيچ كس نمي‌تواند سيدجواد هاشمي را كه 28 بار شهيد شده و ريشش ريشه در شيري دارد كه مادرش با نام امام حسين(ع) به او داده، زير سوال ببرد. اين روزها تركيب مديريت بحران را زياد مي‌شنويم، در حالي كه ما بحران مديريت داريم. اينها بايد تكليف خودشان را روشن كنند. اگر لازم است يك نفر از حوزه هنري، يك امام جمعه، يك نفر هم مجلس بيايد و جاي ارشاد را بگيرند. 14 هزار نفر يك فيلم را ببينند و تصميم بگيرند، اكران شود يا نه. نه اين كه تهيه‌كننده بيچاره شود، فيلم را بسازد بعد بگويند اكران نشود. من اولين بار است كه عكس‌هاي اخم‌آلود در مطبوعات مي‌گيرم. شما هم خواستيد چاپ كنيد. متاسفم! دوست دارم تيتر بزنيد نجاتم بده. اگر مي‌خواهيد برويم مكانيكي بزنيم، بگوييد.
 
اما اين طور به نظر مي‌رسد كه از شما حمايت مي‌شود.
 
دروغ محض است. ديروز همين را به آقاي شمقدري گفتم. گفتم همه فكر مي‌كنند از من حمايت شده. در هيچ شرايطي از پروژه من حمايت نشده است. حمايت معنوي شده، همين جا هم از آقايان شمقدري، ميرعلايي و ضرغامي تشكر مي‌كنم، اما چه فايده؟! اصلا سينما كشون است. بنويسيد سيدجواد هاشمي گفت امام جمعه‌ها بنشينند و فيلم‌ها را ببينند و بگويند كدام فيلم مجوز بگيرد، اما بدانند مردم ما دارند ماهواره نگاه مي‌كنند. مردم ما در معرض سريال ماهواره‌اي هستند كه بي‌عفتي و بي‌شرافتي يك سلطان را نشان مي‌دهد؛ سريالي كه تبليغات دهان به دهانش بيشتر از كلاه قرمزي است و اين هم وضعيت فيلم من است. آيا ما نبايد شرايطي فراهم كنيم كه لااقل بچه‌هايمان را نجات دهيم. حالا كه يك فيلم كودك و نوجوان ساخته شده، نبايد حمايتش كنيم؟ پس اول خودمان داريم سينما را مي‌كشيم. دوم، مسئولان و سوم، بي‌تفاوتي مردم. متاسفانه در خيلي سايت‌ها زده، فلان بازيگر كه در فلان فيلم بازي كرده، در اختاپوس هم بازي كرده، نرويد ببينيد. چرا؟ بابا بازيگر وظيفه‌اش را انجام داده است. اينها چه ربطي به هم دارد؟ چرا همديگر را زمين مي‌زنيم؟
 
فيلم ساختن در ايران جاي تبريك دارد، چون سخت است. از بچه بزرگ كردن سخت‌تر است. الان بايد با دلار 4000 تومان فيلم بسازيم. دغدغه مردم سينما رفتن نيست. دغدغه مردم مشكلات اقتصادي است. به نظر من اخلاق در جامعه مهم‌تر از همه چيز است. ما بايد اخلاق را رعايت كنيم. قول مي‌دهم اگر اخلاقي باشيم، بسياري از مشكلات حل مي‌شود. من در فيلمم راجع به خير و شر صحبت كردم. گفتم بچه‌ها اگر اين كار را بكنيد، بد هستيد و اگر اين كار را نكنيد، خوبيد.
 
الان خوبي و بدي، خطوط روشني ندارد.
 
بله، ندارد. من هم همين را مي‌گويم. آمده‌ام بگويم بياييد از اول شروع كنيم. ابتداي فيلم هم مي‌گويم داستان جنگ خوبي و بدي از ازل تا ابد ادامه دارد. از هابيل و قابيل شروع شد و امروز پيشوني سفيد و اختاپوس است. بياييد ذهن بچه‌ها را پاك كنيم و از اول بنويسيم. چرا بايد بچه هشت ساله سريال ماهواره‌اي مي‌بيند؟ من چند وقت پيش، يك خواننده طاغوتي را در دبي ديدم. خدا شاهد است او مرا شناخت، اما من نشناختمش. آمد جلو و سلام و عليك كرد. گفت چون تو بازيگر حزب‌اللهي، آمدم به تو بگويم اجازه نمي‌دهم بچه‌هايم ماهواره تماشا كنند. گفتم چرا؟ گفت بچه‌هايم خراب مي‌شوند. آن وقت مسئولان ما دارند اجازه مي‌دهند مردم ما ماهواره نگاه كنند. هر چه بگويند نگاه نكن، بدتر مي‌شود. هر چقدر عرصه را تنگ‌تر كنند، بدتر مي‌شود. كسي كه براحتي از تريبونش استفاده مي‌كند، مي‌داند ديگر فيلمساز، فيلمي نخواهد ساخت. وقتي فيلمي ساخته نشود، با سخنراني مي‌خواهند مردم را هدايت كنند؟ همه اقشار مردم كه نماز جمعه نمي‌روند!
 
به نظر مي‌رسد شما آدمي سياسي هستيد؟
 
من اگر آدمي سياسي بودم، مي‌رفتم مسئوليت مي‌گرفتم. سياست براي مسئولان است، نه براي من فيلمساز. من فقط بايد تلنگر بزنم. اگر با چيزي مخالفم، بايد فيلمي بسازم بدون توهين، بدون بي‌ادبي، بدون شكستن حريم‌ها. من آدمي سياسي نيستم. براي خودم اعتقادات سياسي دارم كه محفوظ است. شايد خانواده‌ام هم مثلا ندانند به كي راي مي‌دهم. خانه ما دموكراسي كامل است، يعني هر كسي ممكن است از نظر سياسي به يك نفر علاقه‌مند باشد. اعتقادم اين است كه فرهنگسازان، فرهنگسازي كنند و سياسيون در فرهنگ دخالت نكنند.
 
اما در اختاپوس يك ديالوگ كاملا سياسي وجود دارد كه دست را براي تعبير مخاطب باز مي‌كند.
 
بله، فقط يك سكانس فيلم است كه اي كاش نبود و من از بودنش خيلي ناراحتم. حتي در تدوين خواستم قيچي‌اش كنم ولي گفتند بگذار باشد، شايد آدم‌هاي سياسي هم بيايند فيلم را ببينند. من گول خوردم. نبايد اين كار را مي‌كردم. اي كاش اين كار را نمي‌كردم، تا شما هم اين سوال را مطرح نمي‌كرديد. درباره اثر هيچ جا حرفي نزدم. الان بشدت پشيمان هستم، لااقل مثل گرگ فيلمم پشيمانم.
 
اختاپوس از شخصيت‌هايي تشكيل شده كه براي ما آشنا هستند. شخصيت رابين هودوار آقا موشه، قصه آقا موشه و خاله سوسكه، گربه نره و روباه مكار. در واقع قصه فيلم از داستان‌هاي قديمي وام گرفته است.
 
اين قصه‌اي كه زاده تخليات خودم است را نوشته‌ام كه از قسمت سه شروع مي‌شود و به قسمت اول مي‌رسد. يعني از قسمت يك شروع نمي‌شود. اين كه چرا سالار آدم است و بچه‌اش آهو در قسمت اول معلوم مي‌شود. يعني اگر بتوانم دو قسمت ديگر را بسازم، جذابيت‌هاي اين فيلم مشخص مي‌شود. فيلمنامه اين سه‌گانه را نوشته‌ام ولي بايد در زمان خودش به روز شود. رابين هودي كه شما مي‌گوييد آقا موشه است و فقط كلاهش رابين هوودي است. بايد به روزتر نگاهش كرد، براي همين شلوار جين و جليقه مي‌پوشد. براي همين عجوزه لپ‌تاپ دستش است و در جنگل ماكرووفر دارند. من همه چيز را به روز كردم، چون حرفم اين است كه هابيل و قابيل هر روز به دنيا مي‌آيند. منتهي هابيل امروز شلوار جين مي‌پوشد. من در اين فيلم كاملا دارم آموزش مي‌دهم. مثلا وقتي مي‌گويند يك فيلم اكران نشود، يكي ديگر مي‌گويد بشود، بچه‌ها مي‌بينند و به بزرگ‌ترها مي‌خندند. اسلام اين با اسلام آن فرق مي‌كند، اسلام اين اجازه داده، اسلام آن اجازه نداده است. پس يا اسلام مشكل دارد يا اين آدم‌ها مشكل دارند. يعني ما از روي ندانم كاري به جوان و نوجوانمان آموزش‌هايي مي‌دهيم، كه بعد نمي‌توانيم جمعش كنيم.
 
انتقادي كه به فيلم شما وجود دارد، اين است كه شخصيت‌هاي بد قصه، خيلي جذاب و بامزه هستند و بچه‌ها را به خود جذب مي‌كنند. مثلا عفريته مدام در حال قربان صدقه رفتن بچه‌هاست. چرا شخصيت‌هاي بدي كه تفكيك خير و شرشان كرده‌ايد، تا اين حد جذابند؟
 
پيش‌تر‌ها متني خواندم در انتقاد به شخصيت وليد در سريال امام علي(ع) و اين كه چرا آقاي ميرباقري، شخصيتي به اين منفوري را شيرين ساخته است. من در يك روزنامه براي آقاي ميرباقري نوشتم احسنت به شما. اگر اين شخصيت شيرين نبود كه پشت سرش نماز نمي‌خواندند. شخصيت منفي در تاريخ نداريم كه منفي به نظر برسد. مي‌گويند هيتلر كه اين همه آدم كشته، آنقدر مهربان بوده كه حتي وقتي يك گل پژمرده مي‌شده، اشك مي‌ريخته است. كدام شخصيت را خداوند زشت و منفي آفريده؟ اصلا شيطان براي گول زدن، بسيار فريبنده و زيبا ظاهر مي‌شود. من عجوزه را دو شكل نشان دادم، يكي زيبا و يكي زشت كه اتفاقا شكل زشتش بشدت بامزه و بانمك است. بچه‌هاي ما نمي‌دانند آدم‌هاي بد هم مي‌توانند بامزه و خوش سيما باشند. آدم بد لزوما بي‌تربيت كه نيست، اولش بشدت فريبنده است. من سعي كردم با انتخاب امين زندگاني كه نقش سليمان نبي(ع) را بازي كرده و حالا شده عجوزه (كه همه به من اعتراض كردند) اين جذابيت را نشان دهم. ديگر دوره اين گذشته كه نقش منفي‌ها را زشت و كريه نشان دهيم. ولي اگر از بچه‌ها بپرسيد عجوزه بهتر است يا موش، بچه‌ها مي‌گويند موش. چون عجوزه شلاق هم مي‌زند، با نمك هست ولي آدم خوبه را كتك مي‌زند. اين همه غذاي خوب و رنگ‌هاي زيبا، در زندان وجود دارد. طراح صحنه به من گفت زندان را تيره رنگ كنم؟ گفتم نه زندان بايد زيبا و رنگارنگ باشد.
 
مي‌خواهم بگويم اگر شما را بردند يك جاي زيبا و قشنگ گول نخوريد، ببينيد آيا در احاطه كفتارها هستيد يا نه؟ من سعي كردم خيلي هوشمندانه اين كار را بكنم ولي حتي اگر بچه‌ها اين را نفهمند، در جانشان اثر گذاشته است. حتي اگر در «اختاپوس» يك آدم مهربان ديده، خيلي مطمئن نشده كه آدم خوبي است يا نه. سالار آدم بداخلاقي است ولي پيشوني سفيد را نجات مي‌دهد.
 
براي چه بداخلاقي را در شخصيت پدر قرار داديد؟
 
من براي اين گفتم كه خانواده‌ها اين فيلم را تماشا كنند، چون پيام من به پدرها و مادرها هم بود. مي‌خواستم بگويم با بچه‌هايتان بداخلاقي نكنيد، بدرفتار نباشيد، بچه‌هايتان از خانه فراري مي‌شوند. فراري فقط به اين معني نيست كه خانه را ترك كنند، اتفاقا در محيط خانه از خانواده فراري مي‌شوند. حرف دلشان را نمي‌زنند، در خانه يك شكلند، در بيرون يك شكل ديگر. اين حتي در سنين بالاتر هم با آنها رشد مي‌كند.
 
چرا در بخش موزيكال فيلم، از بعضي موسيقي‌هاي لس‌آنجلسي استفاده كرده‌ايد؟
 
فقط در يك سكانس استفاده شد كه مي‌گفت چشماتو وا كن و ببين. من اصلا نمي‌دانستم كه لس‌آنجلسي است، نشنيده بودم. آهنگساز پيشنهاد كرد كه اين ملودي را استفاده كند، بعضي‌ها نوستالژي نسبت به آن دارند، من هم پذيرفتم. به نظر من يك بخش كوتاه آن ملودي به خيلي از ملودي‌هايي كه اين طرف ساخته مي‌شود، مي‌ارزد.
 
شما در عرصه آهنگسازي هم فعاليت داشته ايد. فيلمنامه «اختاپوس» را براساس موسيقي نوشتيد يا بعدا اضافه شد.
 
موسيقي در «اختاپوس» پيشبرنده است و جدا از قصه فيلم نيست. بعضي فيلم‌هاي كودك هستند كه براي قشنگي فيلم، يكي دو جا موسيقي هم استفاده مي‌كنند. ولي در فيلم من، موسيقي پاساژي براي رسيدن به سكانس‌هاي بعدي است كه حتي در شناخت شخصيت‌ها هم كمك مي‌كند. در واقع ترانه‌ها، ديالوگ‌هايي هستند كه شخصيت‌ها مي‌توانستند سرراست به هم بگويند ولي فكر كردم مي‌توانم مسير قصه را پيش ببرم و هم تنوع ايجاد كنم، اصلا هندي به ماجرا نگاه نكردم. چون هندي‌ها كليپ مي‌سازند، بعد مي‌گويند چقدر به فلان سكانس فيلم مي‌خورد.
 
اتفاقا يكي از سكانس‌هاي موزيكالتان هندي بود.
 
واقعيت اين است كه آن سكانس را براي اين ساختم تا بگويم اينجا ايران نيست. چون انگ سياسي بهم مي‌زدند. گفتم اينجا ايران نيست، خوبي و بدي در همه جاي دنيا اتفاق مي‌افتد. هندي، تركي، عربي استفاده كردم، حتي I love u گذاشتم تا كسي خداي ناكرده فكر نكند، منظورم به ايران بوده است. من درباره خوبي و بدي در همه جاي دنيا حرف زدم.
 
نشانه‌هاي تصويري در فيلمتان زياد است. مثلا تابلوي «پليس + جنگل» و لبخند ممنوع كه توجه مخاطب را به خود جلب مي‌كند و بخشي از طنز فيلم را تشكيل مي‌دهد. اين نشانه‌ها در فيلمنامه هم وجود داشت.
 
در فيلمنامه نوشته شده بود، سكانس پليس + جنگل. مثلا در قسمت دوم در فيلمنامه آمده «عدالت + جنگل» يعني دادگستري. نماد لبخند ممنوع و اينترنت پرسرعت هم در فيلمنامه هست. چيزهاي ديگري هم در فيلمنامه هست كه فرصت نشد كار كنيم، مثلا ما خرشاسي بلند داشتيم كه ترانه‌اش هم نوشته شد، اينجا همه عاشق خرشاسي بلندند! يا شهر فرنگ سي‌دي‌خور. ما خيلي چيزها را در سناريو داشتيم كه در عمل پياده نشد. با طراح صحنه در مورد اين كه چه كنيم تا تصاوير چشمنواز شوند، صحبت كرديم. اين نشانه‌ها به بچه‌ها نشان مي‌دهد مفاهيم فيلم، براي امروز است.
 
دقيقا در اين فيلم شما چه رده سني را مدنظر داشتيد؟

 
از بچه سه ساله تا پيرمرد 90 ساله. ولي من به زبان كودكانه گفتم به سه دليل، اول اين كه خطاب من به بچه‌هاست. دوم اين كه زبان كودكانه براي بزرگ‌ترها هم جذاب است. از يك زماني همه چيز قاطي شد، برنامه‌هاي كودك را بزرگ‌ترها هم تماشا مي‌كنند، ساعت يك نصف شب، خاله قورقوري تبليغ مايع ظرف شويي مي‌كند. الان كلاه قرمزي را مادرها و پدرها بيشتر مي‌بينند تا بچه‌ها. به همين دليل حس كردم با زبان كودكانه بزرگ‌ترها را نشانه بگيرم. سوم اين كه سينماي كودك نابود شده بود، بايد يك اتفاق غيربرندي مي‌افتاد كه به چشم بيايد و همه ببينند كه مي‌شود بازيگران بزرگ بيايند كار كودك بازي كنند، مي‌شود دكور عظيم زد و هزينه كرد. من پيش آقاي شمقدري و سجادپور بودم، گفتند آقا خيلي خرج كردي، برنمي‌گردد. خيلي متاسفم، مگر فيلم ملك سليمان پولش برگشت. يعني بچه‌ها را نبايد جدي گرفت؟ يك ميليارد تومان يعني يك آپارتمان در خيابان يوسف‌آباد. حق بچه‌ها به اندازه يك آپارتمان نيست؟ مي‌دانم آقاي شمقدري قصد بدي نداشت ولي مي‌گويم تا آگاهشان كنم. من مي‌خواهم از فارابي كمك بگيرم تا يك فيلم درخشان در عرصه سينماي كودك بسازم. من اين فيلم را ساختم كه ثابت كنم مي‌توانم، حالا بهم پول بدهيد يك فيلم كه ده ميليارد تومان برايش خرج شود، بسازم. فكر مي‌كنيد ما نمي‌توانيم هري پاتر بسازيم؟ به خدا مي‌توانيم. من مي‌توانم ده فيلم خوب كودك بسازم، به شرطي كه اندازه فيلم «حضرت محمد(ص)» آقاي مجيد مجيدي كه خيلي هم لازم است و براي پيغمبر ساخته مي‌شود، هزينه كنند. من با هزينه 60 ميليارد توماني كه شنيدم اين فيلم دارد، 60 فيلم كودك خوب مي‌سازم.
 
ما اصولا بچه‌ها را جدي نمي‌گيريم.
 
نتيجه‌اش اين است كه آنها هم ما را جدي نمي‌گيرند، بعد مي‌گوييم چرا به ما احترام نمي‌گذارند.
 
در سكانس‌هاي شكنجه چرا از استوانه استفاده كرديد؟ ضمن اين كه سكانس غوطه‌ور شدن امين حيايي در استوانه و اين كه تنفس هم نمي‌كرد، چطور گرفته شد؟
 
من هميشه با دخترم مخالفم كه ماهي مي‌خرد و داخل استوانه مي‌اندازد. مي‌گويد اين ماهي كه بالاخره مي‌ميرد، بگذار چند روز در اين استوانه بماند. مي‌گويم من دوست ندارم، چون وقتي مي‌ميرد خيلي حالم بد مي‌شود. اين استوانه شيشه‌اي كه ماهي در آن مي‌چرخد و مي‌آيد بالا و نفس مي‌گيرد و پايين مي‌رود، برايم يك كابوس است. حس مي‌كردم انگار آدم‌هاي خوب را مي‌بندند در يك استوانه كه هيچ راه خروجي برايشان وجود ندارد، آب همين طور بالا مي‌آيد و آنها خفه مي‌شوند. ما براي درست كردن اين استوانه خيلي هزينه كرديم، هفت استوانه مي‌خواستيم و به ما گفتند هر كدام هفت ميليون مي‌شود. البته در قسمت‌هاي بعدي بيشتر از آنها استفاده مي‌شود، در اين قسمت فقط در يك سكانس مي‌بينيد كه چقدر زيبا در كنار هم قرار گرفته‌اند و در عين زيبايي بسيار مخوف هستند چون آهوها را در آن مي‌اندازند. من اصولا دوست دارم بچه‌ها را از كارهاي بد بترسانم، اين اتفاق در هري پاتر مي‌افتد و بچه‌ها در عين ترس باز هم دوست دارند، تماشا كنند. استوانه خيلي منظر خوبي داشت و اين آب از سر گذشتن هم ريتم خوب داشت. قبلش رفته بود به سمت ريتم جنگلي و آتش زدن و اينها. ولي بعد ديدم كه قديمي و تكراري است.
 
نظرتان در بازي امين حيايي در فيلم چيست؟
 
من بازي امين زندگاني را بيشتر از امين حيايي دوست داشتم. شايد به خاطر اين كه امين حيايي سر فيلم‌هاي ديگري هم بود و خيلي انرژي نگذاشت، شايد هم به اين دليل كه فرصتش كم بود. من بازيگرهاي بسيار خوبي را آوردم.
 
متفاوت‌ترين نقشي كه بازي كرديد، چه نقشي بود؟
 
نقش پيراستاد در فيلم خودم، يكي از متفاوت‌هاست، اما هميشه سعي كرده‌ام در كار خودم متفاوت باشم تا از عرصه بازيگري حذف نشوم. البته من بازيگري، مجري‌گري، نويسندگي، كارگرداني را در يك مسير مي‌بينم و معتقدم كارگرداني انتهاي اينهاست كه مي‌تواند همه اينها را شكل بدهد. در بازيگري سعي كردم، شهيد كشوري متفاوت از شهيد رجايي باشد يا در «اخراجي‌ها» شنگول‌تر از جاهاي ديگر بودم. براي كسي كه 75 فيلم بازي مي‌كند كه يا سيد است يا حاجي سخت است ديگر. هيچ كس به اندازه من فيلم يك شكل بازي نكرده است. اكبر عبدي البته فيلم يك شكل زياد بازي كرده ولي گريم متفاوت داشته كه من نداشته‌ام يا صداسازي كرده كه من اجازه آن را هم نداشتم. فقط يك نقش كرد جانباز را بازي كردم كه فرق مي‌كرد.
 
در سينما يا تلويزيون با چه كساني از همه نزديك‌تر هستيد؟
 
رضا ايرانمنش از رفقاي قديمي‌ام است و يك خرده شبيه‌تر است به من. با مهدي صباحي، منوچهر هادي و جمال شورجه هم نزديكم.
 
با آقاي شريفي‌نيا چطور؟
 
بله، ايشان هم اگر يك موقع‌هايي يادشان بيايد كه رفيقيم و تلفن من را جواب بدهند، رفيقم. اصلا با ايشان شريكم.
نام شما

آدرس ايميل شما
برای ارتقای فرهنگ نقد و انتقاد و کمک به پیشرفت فرهنگ و اخلاق جامعه، تلاش کنیم به جای توهین و تمسخر دیگران، نظرات و استدلال هایمان را در رد یا قبول مطالب عنوان کنیم.
نظر شما *