سه شنبه ۱ خرداد ۱۴۰۳ - 21 May 2024
 
۰

آقای اوباما!چراغ ترورراخاموش کنید

دوشنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۲ ساعت ۰۹:۰۵
کد مطلب: 305595
آیا انسان‌های بی‌گناهی که این روز‌ها در عراق و سوریه و افغانستان و پاکستان کشته می‌شوند صاحب حقوق بشر نیستند و انسان درجه ۲ یا ۳ محسوب می‌شوند؟
به گزارش جهان به نقل از تهران امروز، کمتر از یک‌ماه دیگر به سالروز حمله تروریستی به برج‌های دوقلوی نیویورک موسوم به سپتامبر سیاه باقی‌مانده است روزی که وحشت و نگرانی سراسر جهان را فراگرفت و مردم جهان در سوگ بیش از ۳هزار شهروند بی‌گناه آمریکایی نشستند که قربانی جهالت و تعصب تروریست‌‌هایی شدند که سال‌‌ها قبل از این حادثه مورد حمایت سازمان سیا قرار داشتند. در واقع یازده سپتامبر توفانی بود که باد آن را سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا «سیا» در اوایل دهه ۸۰ میلادی کاشته بودو مردم آمریکا در اوایل هزاره سوم آن را درو کردند.

در آن روزها هرچند واقعه ناگواری رخ داده بود ولی اتفاق گوارایی در پی آن ایجاد شد که همانا شکل‌گیری گفتمان و اراده عمومی در سطح جهانی برای مبارزه با تروریسم بود. همه رهبران جهان، متفکران و اندیشمندان و روزنامه‌نگاران از ضرورت مقابله با تروریسم و تروریست‌‌ها سخن می‌گفتند.در میان خاکسترهای برآمده از برج‌های دوقلو امید شکل‌گیری نهضت جهانی ضدتروریسم در دل‌ها جوانه زد، به‌ویژه که این بار قربانی تروریسم مردم آمریکا بودند و دولت آمریکا می‌توانست حتی برای یکبار هم که شده با تغییر اساسی در سیاست‌های خود، در این نهضت ضدخشونت پیشرو و پیشگام شود.

اما این امید تازه شکل‌گرفته دچار کورتاژ زود هنگام شد و با واکنش شتابزده و خشن و یکسویه نیروهای مسلح و نظامی آمریکا و متحدانش به‌ویژه بریتانیا در حمله به افغانستان و سپس عراق مشخص شد که حتی واقعه هولناکی مانند یازده سپتامبر نیز نتوانسته وجدان سیاستمداران آمریکایی را به شکل صادقانه علیه تروریسم در سطح جهانی بشوراند و بیدار نماید. همانطور که در حفاظت از حقوق بشر رنگ پوست و مذهب و ملیت و گرایش سیاسی نقشی نباید داشته باشد در مبارزه با تروریسم نیز این عوامل نباید موثر و دخیل باشند.

اما عملکرد ایالات متحده آمریکا از سال ۲۰۰۱ به اینسو نشان داد همانطور که در تفسیر حقوق بشر یکسویه و غربگرایانه و «آمریکا محور» عمل می‌کند، در مبارزه با تروریسم نیز اینگونه است. آمریکا با تقسیم جهان به دو جبهه خودی یعنی همراهان آمریکا و غیرخودی یعنی ناهمراهان آمریکا، پاسداری از حقوق بشر را صرفا برای جبهه خودی روا دانسته و مبارزه با تروریسم را نیز صرفا در برخورد با تروریست‌‌های جبهه غیرخودی لازم می‌داند. برای اثبات ادعای بالا خوب است این روزها به وقایع و رویدادهای جانگداز و بسیار نگران‌کننده‌ای که در عراق، سوریه، پاکستان و افغانستان رخ می‌دهد توجه کنیم.

بعد از مدتی آرامش نسبی و ناپایدار در کشورهای مذکور چند هفته‌ای است مجددا موج‌های متوالی ترور‌های دسته جمعی در این کشورها شروع شده است. هر روز اخباری از بمب‌گذاری در معابر عمومی، انفجار ده‌ها خودرو بمب‌گذاری شده، کشتار زنان و کودکان، زنده سوزاندن شهروندان، مثله کردن غیرنظامیان و... از این کشورها در رسانه‌های جهانی بازتاب می‌یابد و قلب همه آزادی‌خواهان و انسان دوستان عالم را می‌فشارد.

کمتر از یک‌ماه دیگر به سالروز حمله تروریستی به برج‌های دوقلوی نیویورک موسوم به سپتامبر سیاه باقی‌مانده است روزی که وحشت و نگرانی سراسر جهان را فراگرفت و مردم جهان در سوگ بیش از ۳هزار شهروند بی‌گناه آمریکایی نشستند که قربانی جهالت و تعصب تروریست‌‌هایی شدند که سال‌‌ها قبل از این حادثه مورد حمایت سازمان سیا قرار داشتند. در واقع یازده سپتامبر توفانی بود که باد آن را سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا «سیا» در اوایل دهه ۸۰ میلادی کاشته بودو مردم آمریکا در اوایل هزاره سوم آن را درو کردند. در آن روزها هرچند واقعه ناگواری رخ داده بود ولی اتفاق گوارایی در پی آن ایجاد شد که همانا شکل‌گیری گفتمان و اراده عمومی در سطح جهانی برای مبارزه با تروریسم بود. همه رهبران جهان، متفکران و اندیشمندان و روزنامه‌نگاران از ضرورت مقابله با تروریسم و تروریست‌‌ها سخن می‌گفتند.

در میان خاکسترهای برآمده از برج‌های دوقلو امید شکل‌گیری نهضت جهانی ضدتروریسم در دل‌ها جوانه زد، به‌ویژه که این بار قربانی تروریسم مردم آمریکا بودند و دولت آمریکا می‌توانست حتی برای یکبار هم که شده با تغییر اساسی در سیاست‌های خود، در این نهضت ضدخشونت پیشرو و پیشگام شود. اما این امید تازه شکل‌گرفته دچار کورتاژ زود هنگام شد و با واکنش شتابزده و خشن و یکسویه نیروهای مسلح و نظامی آمریکا و متحدانش به‌ویژه بریتانیا در حمله به افغانستان و سپس عراق مشخص شد که حتی واقعه هولناکی مانند یازده سپتامبر نیز نتوانسته وجدان سیاستمداران آمریکایی را به شکل صادقانه علیه تروریسم در سطح جهانی بشوراند و بیدار نماید.

همانطور که در حفاظت از حقوق بشر رنگ پوست و مذهب و ملیت و گرایش سیاسی نقشی نباید داشته باشد در مبارزه با تروریسم نیز این عوامل نباید موثر و دخیل باشند. اما عملکرد ایالات متحده آمریکا از سال ۲۰۰۱ به اینسو نشان داد همانطور که در تفسیر حقوق بشر یکسویه و غربگرایانه و «آمریکا محور» عمل می‌کند، در مبارزه با تروریسم نیز اینگونه است. آمریکا با تقسیم جهان به دو جبهه خودی یعنی همراهان آمریکا و غیرخودی یعنی ناهمراهان آمریکا، پاسداری از حقوق بشر را صرفا برای جبهه خودی روا دانسته و مبارزه با تروریسم را نیز صرفا در برخورد با تروریست‌‌های جبهه غیرخودی لازم می‌داند. برای اثبات ادعای بالا خوب است این روزها به وقایع و رویدادهای جانگداز و بسیار نگران‌کننده‌ای که در عراق، سوریه، پاکستان و افغانستان رخ می‌دهد توجه کنیم.

بعد از مدتی آرامش نسبی و ناپایدار در کشورهای مذکور چند هفته‌ای است مجددا موج‌های متوالی ترور‌های دسته جمعی در این کشورها شروع شده است. هر روز اخباری از بمب‌گذاری در معابر عمومی، انفجار ده‌ها خودرو بمب‌گذاری شده، کشتار زنان و کودکان، زنده سوزاندن شهروندان، مثله کردن غیرنظامیان و... از این کشورها در رسانه‌های جهانی بازتاب می‌یابد و قلب همه آزادی‌خواهان و انسان دوستان عالم را می‌فشارد.

اما با وجود روشن بودن صورت مسئله و مشخص بودن تروریست‌‌ها و منابع مالی و سیاسی و رسانه‌ای آنها کشورهای غربی به‌ویژه آمریکا سیاست یکجانبه خود را درحمایت عملی از این تهدید بزرگ بشری ادامه می‌دهند.هرچند برای فریب افکار عمومی در تریبون‌های عمومی این دست اقدامات را محکوم می‌نماید و کدا م انسان آگاه و مطلعی در دنیا این مواضع فریبکارانه و دو چهره را باور می‌کند؟ امروز بر همگان روشن شده است یکی از مهم‌ترین جریان‌های تروریستی در جهان که در خاورمیانه ترکتازی کرده و جولان می‌دهد از نظر عقیدتی ریشه در وهابیت سلفی و طالبانی داشته و از نظر سیاسی و مالی نیز از تعدادی از کشورهای عربی حاشیه جنوب خلیج‌فارس به‌ویژه عربستان سعودی حمایت می‌شود.

هر چند این واقعیت نیازی به سند و مدرک ندارد و به قول اعراب «اظهرمن الشمس» است اما برای نمونه می‌توان به‌گزارش اخیر روزنامه گاردین اشاره کرد که براساس آن کریستوفر هل سفیر سابق آمریکا در فاکس مورخ ۲۴سپتامبر ۲۰۰۹ به وزارت خارجه آمریکا رسما از نقش ریاض در ترورهای عراق خبر می‌دهد ولی این دست گزارش‌ها نیز تغییری در سیاست واشنگتن ایجاد نمی‌کند. علت این بی‌مسئولیتی واشنگتن نیز کاملا آشکار است. ریاض متحد آمریکا در خاورمیانه و خلیج‌فارس است از این‌رو ریاض مجاز است با چراغ سبز آمریکا مرکز صادرات ترور و خشونت و نفرت به جهان باشد و نمایندگان و فرستادگان دولت سعودی مجاز هستند در سوریه انسان‌ها را زنده زنده بسوزانند و جگر و قلب سربازان سوری را از سینه درآورده و بخورند.

آنها مجازند در پاکستان و افغانستان در هیات طالبان ضمن بمب‌گذاری‌های مداوم، گوش و بینی دختران دانش‌آموز را با دشنه ببرند و در عراق نیز در هیات تکفیری‌های سلفی طرفدار صدام، مردم کوچه وبازار را با بمب‌گذاری تکه تکه کنند و دولت آمریکا خم به ابرو نمی‌آورد زیرا پیمان اخوت با کاخ‌نشینان سعودی بسته است و نگران‌کاهش ده‌ها میلیارد دلار سرمایه سعودی‌هاست که در بانک‌های آمریکایی در گردش است. آیا اینگونه برخورد با تروریسم در واقع حمایت از تروریسم نیست؟ آیا وقایعی مانند۱۱ سپتامبر فقط در آمریکا محکوم است؟ و مانند آن در دیگر کشورها محکوم نیست؟ آیا انسان‌های بی‌گناهی که این روز‌ها در عراق و سوریه و افغانستان و پاکستان کشته می‌شوند صاحب حقوق بشر نیستند و انسان درجه ۲ یا ۳ محسوب می‌شوند؟ آیا زمان آن فرانرسیده که چراغ سبز کاخ سفید به کاخ ریاض برای صدور ترور در دیگر کشورها خاموش شود؟ باراک اوباما که پدرانش سال‌‌ها میراث دار نقض حقوق رنگین‌پوستان در آمریکا بوده‌اند و با رهبری مارتین لوتر کینگ توانستند بر این تبعیض نژادی به‌طور نسبی غلبه کنند به‌گونه‌ای که امروز یک سیاه پوست رئیس‌جمهور آمریکاست باید بداند ۱۱ سپتامبر یک واقعه و اتفاق نبود بلکه نتیجه فرآیندی بود که سیاستمداران سلف اوباما در زمان اشغال افغانستان توسط شوروی بنیاد نهاده بودند و آتش آن ۲۰ سال بعد به دامن مردم آمریکا افتاد.

امروز نیز اوباما و دولتمردان و تصمیم‌گیران آمریکایی با سهل‌انگاری و برخورد دوگانه با تروریسم و انفعال در برابر سرمنشا تروریسم در خلیج‌فارس یعنی دولت سعودی زمینه رویداد ۱۱ سپتامبر‌های دیگر را در سال‌‌های آینده فراهم می‌سازند زیرا تروریست‌‌ها فاقد شعور و تشخیص صحیح نقاط هدف خود هستند و صرفا با آتش ترور و خشونت و کشتار زنده هستند وخود نمایی می‌کنند از این رو در ۱۰ سال اخیر هم مشاهده کردیم که تروریست‌‌ها همه جا حضور داشته و دارند و به‌دنبال فرصتی برای به آتش کشیدن جهان ما هستند. امروز مسئولیت دولت آمریکا شعار‌های توخالی مبارزه با تروریسم نیست.

مسئولیت دولت آمریکا بازی در میدان سیاست‌بازان متنفذ در آمریکا برای طرح پرونده‌های ساختگی علیه کشورهایی مثل ایران و اعمال تحریم‌های غیرانسانی علیه مردم ایران نیست بلکه مسئولیت اصلی آمریکا به عنوان یک قدرت برتر در عرصه جهانی پیشگامی عملی در مبارزه با تروریسم و تروریست‌‌ها از طریق سیاست‌های شفاف در حوزه امنیتی و اطلاعاتی به‌ویژه در قبال خاستگاه و پایگاه‌های تروریستی درسراسر جهان است که اگر تنها یک روز دلارهای نفتی به حساب‌های بانکی تروریست‌‌ها واریز نشود دیگر امکان اقدامات تروریستی نخواهند داشت.

آیا واشنگتن در دوره اوباما خواهد توانست سالروز ۱۱ سپتامبر را در سال‌‌های آینده با ارائه عملکردی شفاف و مستند از مقابله و مبارزه با تروریسم برگزار کند و رسما با عذرخواهی از ده‌ها سال حمایت از تروریست‌‌ها به جرگه کشور‌های صلح‌طلب و ضدتروریسم بپیوندد تا مردم خاورمیانه نیز بیش از این شاهد کشته و زخمی شدن شهروندان بی‌گناه به‌ویژه زنان و کودکان با بمب‌های ساخته شده در کارخانه‌هاو زرادخانه‌های غربی و دلارهای نفتی کشورهای جنوبی حاشیه خلیج‌فارس و عقاید متحجرانه و خشن بنیادگرایانه نباشند. آیا آن روز فرا خواهد رسید؟ شواهد چندان امیدوارکننده نیست اما مطالعه تاریخ تمدن نشان می‌دهد عبور از سیاهی‌ها و پلشتی‌ها تنها با امید و آگاهی حاصل شده است.
نام شما

آدرس ايميل شما
برای ارتقای فرهنگ نقد و انتقاد و کمک به پیشرفت فرهنگ و اخلاق جامعه، تلاش کنیم به جای توهین و تمسخر دیگران، نظرات و استدلال هایمان را در رد یا قبول مطالب عنوان کنیم.
نظر شما *